حكيم قديس
توماس آكوئيني (Thomas Aquinas) در سال 1225 در منطقه آكوئينو (Aquino)، در نزديكي شهر ناپل، به دنيا آمد. در حدود بيست سالگي به صومعهاي دومينيكي پيوست. در سال 1245 به دانشگاه پاريس رفت و نزد آلبرت كبير، متاله شهير مسيحي به تحصيل پرداخت و سپس همراه با او به كلن رفت و تا سال 1252 در آنجا ماند و آنگاه به دانشگاه پاريس بازگشت و چهار سال در آنجا به تدريس پرداخت. وي سپس به شهر ناپل بازگشت و تا پايان عمر، يعني 49 سالگي، در همانجا ماند. توماس آكوئيني در محدوده زماني دو هزار ساله ميان ارسطو و دكارت، بزرگترين فيلسوف محسوب ميشود و نزد بعضي از فيلسوفان مسيحي معاصر، او بزرگترين فيلسوفان همه ادوار تاريخ فلسفه است. افكار او را اوج سنّت فلسفي-الهياتي مسيحي ميدانند. بهرغم سفرهاي طولاني، توماس آكوئيني آثار بسياري نوشت. دستهاي از نوشتههاي او شرح آثار ارسطو و بزرگان مسيحيت است، ازجمله شرح مابعدالطبيعه، شرح درباره نفس، شرح اخلاق نيكوماخوسي و نيز تفسير جملاتِ پتروس لومباردوس، تفسير رساله در باب تثليث بوئتيوس. تفاسير او از متون ارسطو همچنان يكي از منابع اصلي ارسطوپژوهان است. دستهاي ديگر از آثار او نوشتههايي درباره موضوعات جزيي و نيز در نقد افكار مخالف است، ازجمله در باب وجود و ذات، در باب وحدت عقل در ردّ ابن رشديان، در باب اصول طبيعت و در باب اساس حكومت. دسته سوم آثار او به عرضه نظاممند افكار توماس آكوئيني اختصاص دارد، جامع علم كلام (Summa Theologica) و جامع در ردّ اُمم ضالّه (Summa contra Gentiles). بهرغم، همپوشانياي كه ميان اين دو كتاب اخير هست، چون جامع علم كلام استدلاليتر و مخاطبانشان بيشتر فيلسوفان است تا پيروان مذاهب ديگر، منبع اصلي شناخت افكار فلسفي-كلامي توماس آكوئيني و نشاندهنده همه دغدغههاي فكري اوست. انديشههاي آكوئيني در بين معاصرانشان با واكنشهاي متفاوتي، از تاييد و تحسين گرفته تا ردّ و انكار، مواجه شد، اما كمتر از نيم قرن پس از مرگش (يعني در سال 1323)، وي را قدّيس (Saint) معرفي كردند. تقريبا سيصد سال بعد، در قرن شانزدهم توماس آكوئيني جايگاه ديني مستحكمتري يافت و شواري تِرِنت، جامع علم كلام را در جايگاه دوم پس از انجيل بر بالاي محراب قرار داد. همچنين در سال 1879 پاپ لئون سيزدهم گفت همه آموزگاران كاتوليك بايد «حكمت طلايي قدّيس توماس را احيا كنند... و مجال دهند تا استحكام و برتري خويش را نسبت به هر تعليم ديگري آشكارا نشان دهد.» به همين دليل، در قرن بيستم توجه مورخان و پژوهشگران فلسفه به توماس آكوئيني بازهم اوج گرفت، به طوري كه امروزه گاهي
ميگويند پژوهشهاي مربوط به فلسفه قرون وسطي آكوئينيمحور (Aquinocentrist) است.