• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۱ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5726 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۲۶ اسفند

اسفند پرحادثه 1329/ بخش چهارم

مرتضي ميرحسيني

قانوني كه در آخرين روزهاي سال 1329، ابتدا در مجلس شوراي ملي و بعد در سنا تصويب شد و از آن به قانون ملي كردن نفت ايران ياد مي‌شود، خروجي نهايي جلسات كميسيوني در مجلس موسوم به كميسيون نفت بود. اين كميسيون در آذر ماه آن سال، توافقي را كه ميان عباسقلي گلشاييان و نويل گس شكل گرفته بود، رد كرد و در گزارش خود طرحي هم درباره امكان و چگونگي ملي كردن صنعت نفت ايران گنجاند (توضيح اينكه گلشاييان وزير دارايي دولت ساعد بود و معاهده‌اي با گس، از مديران شركت نفت امضا كرده بود. اما اين توافق در آن زمان در مجلس پذيرفته نشد و بعد در دوره منصور نيز روي زمين ماند و كوششي براي تصويب و اجراي آن نشد. تا نوبت به رزم‌آرا رسيد. البته گويا طرح ملي كردن صنعت نفت با فشار جبهه ملي به گزارش ضميمه شد و شماري از اعضاي كميسيون با آن مخالف بودند؛ «به نام سعادت ايران و به منظور كمك به تامين صلح جهاني، امضاكنندگان ذيل پيشنهاد مي‌کنیم كه صنعت نفت ايران در تمام مناطق كشور، بدون استثنا ملي اعلام شود. يعني تمام عمليات اكتشاف، استخراج و بهره‌برداري در دست دولت قرار گيرد. محمد مصدق، حائري‌زاده، الهيار صالح، دكتر شايگان، حسين مكي.» لفظ ملي كردن نفت كه سر زبان‌ها افتاد، به محور همه درگيري‌ها و كنش و واكنش‌هاي زمانه تبديل شد. رزم‌آرا آن را كاري ناممكن و سياستي نادرست مي‌ديد و از پذيرشش طفره مي‌رفت. در مجلس درباره آن سخنراني مي‌كردند، هواداران جبهه ملي نيز هر از چندي به خيابان مي‌ريختند و در حمايت از ملي شدن صنعت نفت تظاهرات مي‌كردند. افخمي در «زندگي و زمانه شاه» مي‌نويسد: «تسليم گزارش به مجلس در تاريخ 26 آذر به معناي پايان توافقنامه گس -گلشاييان و سرآغاز مبارزه براي ملي كردن نفت بود. طرح ملي كردن صنعت رسما در همان روز به مجلس تقديم شد. مصدق كه آن روز كسالت داشت، نامه‌اي نوشت كه مكي آن را خواند و در آن آمده بود حتي اگر به جاي 30 ميليون تُن نفتي كه شركت در سال 1329 (1950) استخراج مي‌كند خودمان 10 ميليون تُن استخراج كنيم و حتي اگر به جاي يك ليره‌اي كه شركت خرج مي‌كند ما دو ليره خرج كنيم، بازهم بر اساس هزينه پنج ليره براي هر تُن كه بهاي گزارش‌ شده نفت خليج‌فارس است، ايران درآمدي معادل 30 ميليون ليره خواهد داشت. مظفر بقايي اظهار داشت آقايان بگذاريد اين نفت را ملي كنيم، اگر نفت اصلا وجود نداشته باشد، ما به پالايشگاه نياز نداريم، ما به كشاورزي سنتي خودمان مي‌پردازيم.» سپس اضافه مي‌كند كه «در شور و نشاط آن دوره به نظر نمي‌رسيد كسي از مسائل بالقوه‌اي كه در پيش بود آگاه يا نگران آنها باشد. ملي كردن نفت مضمون اصلي همه صحبت‌ها و فكر و ذكر همه در مجلس و در سراسر كشور بود. محله بهارستان به كانون تظاهرات بدل شد و از آنجا شور و هيجان نخست به ديگر محله‌هاي تهران و سپس به ديگر شهرهاي بزرگ سرايت كرد.» حرف چهره‌هايي مثل مصدق - كه آن زمان بسيار خريدار داشت - اين بود كه ماجرا بزرگ‌تر از نفت است و ايران و براي رسيدن به استقلال ملي، نياز به كوتاه كردن دست انگليس دارد. يزداني در كتاب «كودتاهاي ايران» مي‌نويسد: «كساني مانند مصدق به ابعاد سياسي و اجتماعي كاركرد شركت نيز مي‌نگريستند. شركت براي آنكه سود هنگفت غيرقانوني‌اش را حفظ كند، حاكميت ملي ايران را از ميان برده، نظام سياسي‌اش را فاسد كرده و ملتي را به حقارت افكنده بود. مصدق، مانند گروهي از ايرانيان، اعتقاد راسخ داشت كه رضاشاه با مداخله انگليسي‌ها بر سر كار آمده و ديكتاتوري خود را مستقر ساخته است. وزيران و وكيلان آن دوره مسلوب‌الاختيار بودند و در سال 1312 به تمديد قرارداد نفت راي داده بودند. جنبش ملي كردن صنعت نفت بر پايه چنين نگرش‌ها و شكايت‌هايي پديد آمد.» خلاصه‌اش اينكه موجي بزرگ برخاست و سياست و جامعه ايران را درنورديد. از آن پس همه ‌چيز در نسبت با آن سنجيده مي‌شد و سرنوشت بسياري از مردان سياست به آن گره خورده بود. (ادامه دارد) 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون