• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5742 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت

چرا علي‌رغم برنامه‌ریزی‌های دولت، نرخ باروری رشد قابل ملاحظه‌ای نشان نمی‌دهد؟

عشق و نفرت بچه‌دار شدن

فاطمه کریمخان

در بیست سال گذشته جمعیت ایران حدود بیست میلیون نفر افزایش یافته است و از حدود 66 میلیون نفر در سال 2000 میلادی و سال 78 شمسی، به حدود 83 میلیون نفر در سال 2020 و سال 1400 شمسی رسیده است و آمارهای امروز نشان می‌دهد که اطراف عدد 85 میلیون نفر در نوسان است.

 

امید به زندگی بیشتر، با فرزند کمتر؟

تعداد جمعیت بر کیلومتر مربع هم در بیست سال گذشته به همان نسبتی که جمعیت رشد کرده، افزایش پیدا کرده است. در حالی که تعداد جمعیت بر کیلومتر مربع در سال 85، حدود 40 نفر بوده است، در سال 1400، 52 نفر در هر کیلومتر مربع در ایران زندگی می‌کردند. با این حال، نرخ رشد جمعیت که در سال 78، عدد 1.1 (یک ممیز یک) را نشان می داد، بعد از بالا و پایین های متعدد در بیست سال گذشته در سال 1400 دوباره به رقم 1.1 (یک ممیز یک) برگشته است. نرخ تولد که به معنی تعداد نوزادان متولد شده در هر هزار نفر جمعیت است، در سال 78، عدد 18.2 (هجده ممیز دو) را نشان می‌داد در سال 1400 به رقم 16.1 (شانزده ممیز یک) رسیده است. نرخ مرگ و میر به ازای هر هزار نفر که در سال 1378 عددی نزدیک به 5.7 (پنج ممیز هفت) را نشان می‌داد در سال 1400 عدد 5.3 (پنج ممیز سه) را نشان می‌دهد.

نرخ خالص مهاجرت، به معنی تعداد مهاجران خارج شده و تعداد مهاجران وارد شده به کشور است، در سال 78 عدد 4- (منفی چهار) را نشان می‌دهد که به معنای مهاجر پذیری بیشتر ایران در آن سال‌هاست. این عدد در سال 1400 به نزدیک صفر میل کرده است که به معنای تساوی تقریبی تعداد جمعیت مهاجرت کرده از ایران، با تعداد جمعیت مهاجرت کرده به ایران است. نرخ مرگ و میر نوزادان به ازای هر هزار تولد از کمتر از 50 نوزاد، به حدود دوازده نوزاد رسیده است. نرخ مرگ و میر مادران باردار هم در بیست سال گذشته از عددی حدود سی و یک نفر در هر هزار مورد بارداری به عددی حدود شانزده نفر در هر هزار مورد بارداری رسیده است و نسبت جمعیت پزشکان به جمعیت مردم که در سال 2005، سال 83 شمسی، 0.9 (نه دهم) به ازای هر هزار نفر بود، در سال 2017، سال 95 به عدد 1.1 (یک و یک دهم) به ازای هر هزار نفر رسیده است و درحالی که در سال 78 امید به زندگی هنگام تولد 63 سال برآورد می‌شد، در سال 1400، این عدد برای نوزادان به 73 سال رسیده است.

 

تمام منطقه رو به ازدیاد جمعیت است الا ایران

آمارها نشان می‌دهد که اغلب شاخص‌های بهداشت و سلامت عمومی در بیست سال گذشته ارتقا پیدا کرده‌اند، با این وجود نرخ باروری در بیست سال گذشته به غیر از مواقعی کوتاه، عموما یک سیر نزولی را پشت‌سر گذاشته و از عدد 2.2 (دو ممیز دو) در سال 78 به عدد 1.9 (یک ممیز 9) در سال 1400 رسیده است. بله، جمعیت ایران هنوز در حال رشد است، اما سرعت رشد و جایگزینی آن کاهش پیدا کرده است. با نرخ رشد 2.2 (دو ممیز دو) جمعیت 187 میلیونی در انتظار ایران است در صورتی که با نرخ رشد 1.9 (یک ممیز 9) جمعیت صد و شصت و یک میلیون نفری در انتظار ایران است. البته مشکل فقط آن حدود سی میلیون نفر کمتر و بیشتر نیست، مساله این است که اگر نرخ رشد جمعیت با همین ضریب فعلی کاهش پیدا کند، ظرف بیست سال آینده نرخ رشد جمعیت به 1.6 (یک ممیز شش) خواهد رسید، این درحالی است که میانگین نرخ باوری در جهان در سال 78، 2.7(دو ممیز هفت) بوده است و در سال 1400 به عدد 2.5 (دو ممیز پنج) رسیده است و اگر با همین شیب کاهش پیدا کند در بیست سال آینده به عدد 2.3 (دو ممیز سه) خواهد رسید. شیب کاهش نرخ باروری در ایران به نسبت شیب کاهش نرخ باروری در جهان چندان تفاوتی ندارد، اما نرخ باروری در ایران به نسبت نرخ باروری در جهان رو به کمتر شدن است و این مساله می تواند در میان‌مدت و درازمدت چالش‌های امنیتی، اقتصادی و اجتماعی جدی در سطح منطقه‌ای و جهانی به همراه داشته باشد. (منبع داده‌ها: world fact book)

مساله جمعیت، تنها مساله اضافه بار تحمیلی به خانه‌های سالمندان، سیستم بهداشت و درمان، سیستم اقتصادی و همین‌طور صندوق‌های بیمه ناشی از پیر شدن نسل متولد دهه شصت نیست. مساله کاهش جمعیت علاوه بر اینکه در زندگی فرد به فرد مردم مهم است، مساله‌ای است که آینده ایران را تحت تاثیر قرار می‌دهد. کاهش تعداد جمعیت بر کیلومتر مربع در کشور دسترسی به امکانات مختلف تحت‌تاثیر قرار می‌گیرد، تامین نیروی نظامی متاثر می‌شود، تولید خالص و ناخالص ملی تحت تاثیر قرار می‌گیرد و علاوه بر همه اینها، وقتی نرخ باروری در کشورهای اطراف ایران بسیار بالاتر از نرخ باروری در داخل کشور باشد، نرخ باروری در افغانستان 4.7، در پاکستان 3.4، نرخ باروری در تاجیکستان 3.1، نرخ باروری در آذربایجان 1.5، در ارمنستان 1.5، در ترکیه 1.8 و در عراق 3.5 است، در میان و بلند مدت می‌تواند به افزایش تهدید علیه ایران کمک کند. (منبع آمارها: world bank)

 

دولت چه می‌کند؟

در چنین شرایطی، برنامه‌های دولت برای بهبود وضعیت، سیاست‌های تشویقی شکست خورده ای مانند طرح جوانی جمعیت است که در نیمه سال 1400 تصویب شده است. این طرح پیش‌بینی می‌کند که برای حل مساله کاهش نرخ باروری، ستاد ملی جمعیت هر سه ماه یک بار جلسه تشکیل دهد، (ماده ده) از محل لغو وام ازدواج افراد بالای پنجاه سال، وام فرزندآوری به ازای فرزند اول ده میلیون، فرزند دوم بیست میلیون، فرزند سوم سی میلیون، فرزند چهارم چهل میلیون، فرزند پنج به بعد پنجاه میلیون تومان با بازپرداخت سه تا هفت ساله و با یک ضامن و سفته معتبر پرداخت شود. (ماده دوازده) شرکت‌های خودروساز داخلی مکلف شدند از زمان ابلاغ این قانون یک خودروی ایرانی به قیمت کارخانه به انتخاب و به نام مادر پس از تولد فرزند دوم به بعد در هر نوبت ثبت‌نام برای یک مرتبه تحویل دهند. (ماده سیزده) سازمان هدفمندی یارانه‌ها مکلف شده است از محل درآمدهای ناشی از حذف یارانه سه دهک بالای درآمدی نسبت به افزایش یارانه فرزندان خانواده‌های دهک‌های اول تا چهارم دارای حداقل سه فرزند تحت تکفل که هیچ کدام از والدین در دستگاه‌های مذکور در ماده (۲۹) قانون پنج ساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران شاغل نباشند به میزان سه برابر یارانه مصوب سایرین پرداخت کند. (ماده هفده) مدت مرخصی زایمان با پرداخت تمام حقوق و فوق‌العاده‌های مرتبط به 9 ماه تمام افزایش یابد. (ماده نوزده) ستاد ملی جمعیت با همکاری ستاد اجرایی فرمان امام خمینی (ره) مکلف شده است که «جایزه ملی جوانی جمعیت» اهدا کند. (ماده بیست و چهار) با معرفی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و همکاری کمیته امداد امام خمینی (ره)، ستاد اجرایی فرمان حضرت امام خمینی (ره) و بنیاد مستضعفان، مادران باردار، شیرده و دارای کودک زیر پنج سال می‌توانند ماهی یک بار بلیت نیم بهای سینما و بلیت نیم بهای حمل و نقل عمومی دریافت کنند. (ماده بیست و هشت) ترویج خانواده‌های دو فرزند و کمتر و تجردزیستی در آگهی بازرگانی از سوی سازمان صدا و سیما و تبلیغات تجاری و محیطی در بستر فضای مجازی، رسانه‌های برخط و شبکه نمایش خانگی و محیط‌های عمومی ممنوع شده و به جای آن تبلیغ چند فرزندی مطرح می شود. (ماده چهل و هشت) وزارت بهداشت مکلف است در جهت افزایش باروری و زایمان طبیعی از القای هرگونه ترس و هراس نسبت به امر بارداری ذیل عباراتی از قبیل: پرخطر و ناخواسته در شبکه بهداشت، خودداری کند. (ماده پنجاه و یک) توزیع رایگان یا یارانه‌ای اقلام مرتبط با پیشگیری از بارداری و کار گذاشتن اقلام پیشگیری و تشویق به استفاده از آنها در شبکه بهداشتی درمانی وابسته به دانشگاه‌های علوم پزشکی ممنوع شده و دارو و اقلام پیشگیری تنها به تجویز پزشک فروخته می‌شود. (ماده پنجاه و دو) عقیم‌سازی دايم زنان و مردان یا مواردی که احتمال برگشت‌پذیری در آنها ضعیف یا بسیار دشوار باشد (همچون بستن لوله‌ها) ممنوع شده. (ماده پنجاه و سه) هرگونه توصیه به مادران باردار توسط کادر بهداشت و درمان یا تشویق یا ارجاع از سوی درمانگران به تشخیص ناهنجاری جنین مجاز نیست و آزمایش غربالگری و تشخیص ناهنجاری جنین صرفا به درخواست یکی از والدین و با تشخیص پزشک متخصص، مبنی بر احتمال قابل توجه نسبت به وجود عارضه جدی در جنین، یا خطر جانی برای مادر یا جنین یا احتمال ضرر جدی برای سلامت مادر یا جنین در ادامه بارداری مبتنی بر منابع معتبر علمی تجویز می‌گردد، مشروط به آنکه احتمال ضرر آزمایش غربالگری و تشخیص ناهنجاری حسب مورد اقوی از احتمال یا محتمل ضرر نسبت به جنین و مادر نباشد و همچنین والدین یا پزشک احتمال عقلایی سقط در اثر آزمایش غربالگری و تشخیص ناهنجاری را ندهند. (ماده پنجاه و شش) سقط جنین ممنوع است و نیاز به اجازه قاضی دارد. (ماده پنجاه و نه) وزارت اطلاعات و سایر دستگاه‌های امنیتی مکلفند با همکاری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نیروی انتظامی و سازمان‌های نظام پزشکی و پزشکی قانونی و سایر دستگاه‌های ذی‌ربط، از طریق سامانه‌های موجود گزارش مردمی متخلفان فروش داروهای سقط، مشارکت در سقط غیرقانونی، تارنماها و بسترهای مجازی معرفی‌کننده مراکز و افراد مشارکت کننده در سقط، توصیه‌های کارکنان بهداشتی و درمانی خارج از ضوابط، عناصر ترویج‌دهنده سقط غیرقانونی را شناسایی و به عنوان ضابط قضایی، موارد را به مراجع قضایی اعلام کند. (ماده شصت و چهار) وزارت امور خارجه مکلف است حداکثر تا یک سال پس از ابلاغ این قانون گزارش کلیه تعهدات ناشی از معاهدات بین‌المللی مرتبط با مسائل جمعیتی کشور را به مجلس شورای اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی ارایه و با کمک نهادهای ذی‌ربط تدابیر و اقداماتی انجام دهد که زمینه کلیه عملکردهای ضدجمعیتی نهادهای بین‌المللی در کشور را برطرف کند و غیره.

دو سال بعد از تصویب طرح جوانی جمعیت که دیگر باید به آن «قانون جوانی جمعیت» گفت، روزنامه جوان در گزارشی در اردیبهشت ماه سال 1402 ادعا کرده است که نرخ باروری در کشور به 0.6 (صفر ممیز شش دهم) کاهش پیدا کرده است و جمعیت کشور رو‌به اتمام است. یک ماه بعد از انتشار این گزارش، سرپرست مرکز جوانی جمعیت، سلامت خانواده و مدارس وزارت بهداشت در تیر ماه سال 1402 اعلام کرده است که نرخ باروری در کشور به 1.6 (یک ممیز شش دهم درصد) رسیده است و این مساله را نشان‌دهنده بهبود وضعیت رشد جمیعت در کشور اعلام کرده و گفته است که افزایش نرخ باروری ناشی از اجرای طرح جوانی جمعیت است. این ادعا درحالی مطرح شده است که نگاه به آمارهای مربوط به نرخ باروری جمعیت نشانه‌ای از رشد نرخ باروی در ایران ندارد و اتفاقا برعکس، اگر نرخ رشد جمعیت از 1.9 (یک ممیز 9 دهم) در سال 1400 به 1.6 (یک ممیز شش دهم) در سال 1402 رسیده باشد این مساله نشان می‌دهد که سقوط سه دهم درصدی که طی بیست سال در نرخ رشد جمعیت در کشور ثبت شده بود، حالا طی تنها دو سال اتفاق افتاده است. با این وجود رسانه‌های نزدیک به دولت ادعا می کنند که نرخ باروری در کشور در سال 1400 یا 1401 عدد 1.65 (یک ممیز شصت و پنج صدم) را نشان داده است و در سال 1402 به عدد 1.66 (یک ممیز شش و شش صدم) رسیده است و باید از این تغيیر در رقم دوم اعشار به این نتیجه رسید که مساله نرخ باروری رو به افزایش است.

بالاخره اگر مردم بچه‌دار نمی‌شوند، چرا؟

در شرایطی که بین سازمان آمار و بانک مرکزی هم بر سر اینکه کدام اعداد و شاخص‌های اقتصادی درست هستند و باید به آنها استناد کرد دعوا و درگیری وجود دارد، واقعا نمی‌توان به قطعیت گفت که آیا نرخ باروری آن عدد عجیب و غریب 0.6 (صفر ممیز شش دهم) است که روزنامه جوان اعلام می کند، یا آن عدد 1.6 (یک ممیز شش) است که برخی صاحب‌نظران حوزه اعلام کرده‌اند، اما هر کدام اینها که درست باشد، احتمالا خود مردمی که تصمیم گرفته‌اند بچه‌دار نشوند یا بچه‌دار شدن را به تعویق بیندازند دقیق‌تر از هر کس دیگری می‌توانند توضیح دهند که چرا این تصمیم را گرفته‌اند.

سارا، سی و دو ساله و فروشنده یک مغازه لباس زنانه است، در بیست و چهار سالگی ازدواج کرده و بچه اولش حالا چهار ساله است. او در مورد بچه‌دار شدن دوباره می‌گوید: «خودم دوست داشتم بین بچه‌هایم فاصله چندانی نباشد، به نظرم دو سال فاصله خوب بود و دوست داشتم بچه‌هایم با هم از آب و گل در بیایند و با هم بزرگ شوند. بیشتر مردم در مورد این که تک‌فرزندی سخت است و بچه تنها می‌ماند حرف می‌زنند اما کسی نمی‌گوید که تک فرزند داشتن برای پدر و مادر چقدر سخت‌تر است. وقتی تنها یک بچه دارید، بچه یاد نمی‌گیرد که باید توجه شما را با کسی قسمت کند و برای همین بسیار وابسته‌تر از وقتی می‌شود که دو یا چند بچه در خانه هستند. علاوه بر این وقتی تنها یک بچه دارید، هیچ چیزی به غیر از پدر و مادر در خانه نیست که بچه با آن سرگرم شود. شما تبدیل می‌شوید به اسباب‌بازی و سرگرمی بچه. اما اگر دو یا سه تا بچه داشته باشید بچه‌ها با هم بزرگ می‌شوند، با هم بازی می‌کنند و خیلی چیزها را از هم یاد می‌گیرند. من دوست داشتم بچه‌های بیشتری داشته باشم و بتوانم آنها را مستقل‌تر بار بیاورم، اما وضعیت آن‌طور که انتظار داشتم نشد، بعد از اینکه بچه‌ام در تابستان سال 98 به دنیا آمد یک باره دنیا به‌هم ریخت، کشور به‌هم ریخت، حال همه بد بود، بعد هم دوران کرونا پیش آمد و هر روز روی دست خودم می‌زدم که اگر در این وضعیت و با این بی‌پولی اتفاقی بیفتد من باید چه کار کنم. در چنین شرایطی واقعا نمی‌شد به بچه دوم فکر کرد. حالا که بچه‌ام کمی از آب و گل در آمده هم وقتی به بچه دوم فکر می‌کنم بیشتر می‌ترسم. سال قبل گفتند حقوق‌ها بیست درصد بیشتر می‌شود اما هنوز کسی حقوقی را اضافه نکرده، همه چیز چندبرابر شده است. یک دست لباس عیدی که برای بچه خریدیم اندازه حقوق یک ماه من در این مغازه در آمده است. حالا فکر کنید که بخواهیم این هزینه را دو برابر کنیم، به غیر از هزینه مراقبت‌های بارداری و زایمان و چیزهای معمول، بچه شیر‌خشک و پوشک و لباس و ويزیت دکتر می‌خواهد، همه اینها پول می‌خواهد و ما نداریم، من و شوهرم هر دو کار می‌کنیم اما هنوز به زندگی معمولی خودمان هم نمی‌رسیم، اگر یکی از ما لباس بخواهد یا تولدی دعوت باشیم باید از یک هزینه دیگرمان بزنیم که بتوانیم آن هزینه را پرداخت کنیم. در چنین وضعیتی فقط باید امیدوار باشیم که مریض نشویم چون هر مریضی یک ماه آدم را عقب می اندازد. چطور می‌توانم در این اوضاع به بچه دوم فکر کنم؟»

الهه، سی و پنج ساله و منشی مطب است، ده سال است که ازدواج کرده و با وجود اینکه بارها برای بچه‌دار شدن تلاش کرده هنوز موفق نشده فرزند اولش را به دنیا بیاورد. او در مورد وضعیت فعلی ازدواج و بچه‌دار شدن می‌گوید: «من بارها کمک پزشکی گرفتم، نگران این بودم که بچه‌دار نشوم، وقتی متوجه شدم که مشکلی ندارم واقعا احساس می‌کردم که حتی یک روز هم نمی‌توانم و نمی‌خواهم برای بچه‌دار شدن صبر کنم، سه سال پیش تصمیم گرفتم با روش آی وی اف بچه‌دار شوم، برداشت و باروری تخمک را هم انجام دادم اما برای کاشت تخمک دچار تردید شدم. مشکلات اقتصادی ما هر روز بیشتر شد و با وجود اینکه خودم و شوهرم هر دو کار می‌کنیم از محله‌ای که در آن زندگی می‌کردیم نقل مکان کردیم و پایین‌تر رفتیم، در دوران کرونا فشار اقتصادی زیاد بود اما هنوز می‌شد زندگی کرد.

بعد از کرونا انگار از غار در آمده بودیم و دیگر واقعا از پس هزینه‌های زندگی بر نمی‌آمدیم. اگر هم امروز می‌توانستیم پرداخت کنیم نگران بودیم که فردا را چه کار کنیم. وقتی دلار تنها در پانزده روز پانزده هزار تومان گران می‌شود. یا تنها در دو سه سال بیش از دو برابر می‌شود با کدام چشم‌اندازی باید بچه‌دار شد؟ حقوق ما را متناسب با وضعیت اقتصادی بیشتر نمی‌کنند. کسی به ما نمی‌گوید که چون بچه‌داری این ماه اجاره نده، یا امسال اجاره‌ات را زیاد نمی‌کنم. هر دوی‌مان داریم صبح تا شب می‌دویم. شوهرم شب‌ها که به خانه می‌آید هم دو ساعت اضافه‌تر کار حسابداری انجام می‌دهد و با این وجود تا همین شمال هم نمی‌توانیم برویم. یک مهمانی ساده نمی‌توانیم بگیریم، دو نفر آدم را به خانه نمی‌توانیم دعوت کنیم. ويزیت پزشک عمومی که اسفند ماه 80 تومان بوده اول فروردین شده 140 تومان. سرم بخواهید بزنید دویست، سیصد هزار تومان هزینه دارد. یعنی اگر فرض کنیم که من با این وضعیت هیچ نوع مراقبت و آزمایشی هم نخواهم انجام دهم، هیچ غربالگری هم نخواهم انجام دهم، زایمان طبیعی هم انجام دهم باز هم باید شش، هفت ماه تمام در آمد مان را بگذاریم روی بچه‌دار شدن. بعد که بچه بیاید یکی از ما نمی‌تواند کار کند، آن یکی باید کمتر کار کند که بتواند در خانه کمک کند. باید کمتر کار کند که بتواند با بچه‌اش وقت بگذراند. خوب ما آن وقت را نداریم، برای دیدن همدیگر وقت نداریم چه رسد به اینکه بخواهیم بچه‌دار شویم. الان دیگر بچه‌دار شدن مال کسانی است که یا یک حساب پرپول در بانک دارند یا آن‌قدر دل خوش هستند که به هزار و یک گرفتاری که ممکن است رخ دهد فکر نمی‌کنند. من نمی‌توانم. دل شوره دارم، ترجیح می‌دهم رویای بچه‌دار شدن را کنار بگذارم تا اینکه یک نفر دیگر را هم درگیر مساله ای کنم که خودم و شوهرم دو تایی از پس حل آن بر نمی‌آییم.»

هادی، چهل و چهار ساله است، او بین سال‌های 82 تا 92 در عسلویه کار کرد و بعد توانسته با پول سنوات و تصویه‌حسابش در یکی از شهرهای اطراف تهران خانه بخرد و حالا در تهران کارهای تاسیساتی انجام می‌دهد، بچه اول او در سال نود و شش به دنیا آمده است و قصد ندارد بچه دیگری داشته باشد. او در مورد تصمیم خودش می‌گوید: «بچه که فقط قربانت بروم، فدایت شوم نیست، بچه یعنی هزینه؛ از وقتی تصمیم می‌گیرید هزینه است تا هر وقتی که زنده باشید. نوزاد است، دستشویی نمی‌کند، هزینه است، غذا نمی‌خورد هزینه است، به غذایش حساسیت دارد هزینه است، زمستان سرما می‌خورد هزینه است، تابستان گرمازده می‌شود هزینه است، مهدکودک می‌رود هزینه است، مدرسه می‌رود هزینه است. بچه که فقط پدر نمی‌خواهد برای اینکه بگوید پدر دارد، پدر می‌خواهد که وقتی در خیابان راه می‌رود و یک چیزی پشت ویترین می‌بیند پدرش برود آن چیز را برایش بخرد، پدر می‌خواهد که نیازهایش را برطرف کند، پدر می‌خواهد که پشتیبانش باشد. پدر می‌خواهد که برایش موقعیتی فراهم کند که فردا بتواند موفق باشد. نه اینکه مجبور شود در کثیف‌ترین‌جاها پر‌خطرترین کارها را انجام دهد و هزینه سقفی که بالای سرش دارد را با جان و سلامتی‌اش بپردازد. خوب الان نمی‌شود. نیست، در نمی‌آید. تازه ما که کار فنی و تاسیساتی می‌کنیم اوضاع‌مان خوب است. لااقل زن‌مان مجبور نیست کار کند و می‌توانیم هزینه مهدکودک را صرفه‌جویی کنیم، ولی گوشت خورشتی کیلویی یک میلیون تومان است، برنج پاکستانی کیلویی هفتاد هزار تومان است. از جلوی میوه‌‌فروشی که رد می‌شویم باید بچه را بغل کنیم که چشمش نبیند دلش نخواهد. با این وضعیت چه کسی می‌تواند به بچه دوم فکر کند؟ مدرسه ابتدایی دولتی اندازه یک دانشگاه آزاد برای ما هزینه دارد. امروز کتاب می‌خواهند، فردا سرویس می‌خواهند، پس فردا لوله آب مدرسه گرفته، یک روز دیگر دستشویی‌اش خراب است. آدم بچه می‌آورد که از بودن با او لذت ببرد نه که بیست و چهار ساعت زندگی‌اش دویدن باشد و وقتی خانه می‌رسد نای حرف زدن با زن و بچه را نداشته باشد. اگر قرار به این وضعیت بود که در همان خوابگاه کارگری مانده بودیم! حالا می‌گویند مردم نمی‌خواهند بچه‌دار شوند. والله ما هفت تا بچه بودیم، همیشه هم دل‌مان می‌خواست عین پدرمان بزرگ که شدیم هفت تا بچه داشته باشیم، بچه‌های‌مان دورمان را بگیرند و از سر و کول‌مان بالا بروند، ولی جان برای‌مان نمانده که ببینیم چی می‌خواستیم، چی نمی‌خواستیم.»

پریسا، بیست و هشت ساله و دانشجوی پرستاری است، او و همسرش که دانشجوی پزشکی است در حال حاضر در خوابگاه متاهلی دانشگاه زندگی می‌کنند و فعلا به بچه‌دار شدن فکر نمی‌کنند. پریسا در مورد وضعیت می‌گوید: «می‌دانم که پنجره طلایی برای بچه‌دار شدن را به زودی از دست می دهم، من و شوهرم هر دو یک بار تغییر رشته دادیم و تصمیم گرفتیم وارد کار در حوزه سلامت و درمان شویم، برای همین زندگی دانشجویی ما بسیار طولانی‌تر از آن چیزی شده که انتظارش را داشتیم. باید بپذیریم که ما احتمالا هیچ وقت نمی‌توانیم بچه‌دار شویم. من بعد از اینکه درسم تمام شود قصد دارم برای ادامه تحصیل در یک حوزه تخصصی مثل کودکان کار کنم و شوهرم باید برای تخصص آماده شود، چون با عمومی هیچ زندگی بخور و نمیری هم نمی‌توانیم داشته باشيم. تخصص خواندن هم سال‌ها طول می‌کشد و بعد از آن هم لااقل پنج شش سال طول می‌کشد تا به در آمد برسیم. در چهل سالگی که آدم نمی‌تواند بچه‌دار شود و فاصه سنی‌اش با بچه‌اش این همه زیاد باشد. حتی اگر می‌خواستیم به بچه‌دار شدن فکر کنیم هم در این شرایط کار مسوولانه‌ای نبود. با چند گفت‌وگوی کوتاه در شهر و با مردم معمولی نمی‌شود ادعای آماری در مورد وضعیت رشد جمعیت در کشور مطرح کرد، اما شاید اگر همین حرف‌ها و بسیاری حرف‌های مشابه اینها شنونده‌ای پیدا کرده بودند، یا شنونده‌ای پیدا می‌کردند، وضعیت رشد جمعیت اصلا به این نقطه نگرانی نمی‌رسيد که قرار باشد برای آن طرح‌هایی مانند لغو غربالگری و سلب مسوولیت از پزشکان زنان بابت به دنیا آمدن نوزادان دارای اختلال‌های ژنتیکی اجرا شود. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون