شهرِ مشاركتپذير!
بهروز مرباغي
در جهاني و روزگاري زندگي ميكنيم كه برخي كلمات و مفاهيم از معناي اصلي و واقعي آن تهي شدهاند. البته نه در همهجا، ولي در اكثر جاها. در اين يادداشت، به مفاهيم و واژههاي تهيشده سياسي و مشربي ورود نميكنيم. به سادهترينو عاديترين مضامين و مفاهيم اشاره داريم. «مشاركت» يكي از اصوليترين مطالبهها و مباحث در شهرسازي و مديريت شهري امروز در تمام جهان است. همه سازمانها و نهادهاي حكومتي و غيرحكومتي دم از مشاركت عمومي ميزنند و خود را علمدار جلب مشاركت عمومي و تعامل اجتماعي در اداره شهر و كشور معرفي ميكنند، اما آيا بهواقع، چنين است؟ بسياري از پروژههاي شهري هست كه براي تحقق نياز به مشاركت عمومي دارند. مثلا احياي يك پهنه شهري يا ساخت شهركي تازه براي سرريز جمعيت شهر متورم از جمعيت. در چنين مواردي، يك سازمان يا نهاد دولتي با ارجاعِ موضوع به يك شركت مشاور شهرسازي طرحي را آماده ميكند و سپس در فراخواني عمومي از همه مردم ميخواهد در تحقق آن شركت كنند. نهايتا مشاركت مردمي در اين حد نزول ميكند كه مردم اوراق قرضه بخرند و دولت هم كار خودش را بكند و خدا داند پروژه كي و با چه تاخير طولاني و افزايش هزينه نسبت به برآورد اوليه به سرانجام برسد. قطعا چنين پروژههايي محتواي مشاركتي ندارند. مشاركت واقعي مردم در احياي شهر از لحظه «تصميمسازي» شروع ميشود و در تمام مراحل برنامهريزي و اجرا هم استمرار مييابد. وقتي مردم با فراخوان جلب مشاركت روبهرو ميشوند از خود ميپرسند «كدام پروژه؟ چرا؟ چه نفعي براي ما دارد؟» و الي آخر. طبيعي است برنامهريزي شهري كار عوام مردم نيست و قطعا توسط كارشناسان ذيربط تهيه ميشود ولي جايگاه مردم و نيازهاي واقعي آنان در طرحهاي كلان شهري كجاست؟ هرچه بوده و باشد، تجربه دهههاي اخير نشان ميدهد طرحهاي كلان شهري ما در بسياري از موارد به دليل عدم تحقق خواستها و نيازهاي مردم موفق نبودهاند. وجود پهنههاي متروك و بلااستفاده وسيع در قلب شهر و رفتن به سمت شهركسازي در حاشيه شهرها تنها نتيجهاش مصرف بالاي انرژي فسيلي و اتلاف وقت و انرژي مردم در جادههاي شهر و بيرون شهر است. سادهترين مثال اتوبان(هاي) تهران-كرج و قزوين است در ساعات زيادي از روز هر دو باند رفتو برگشت تبديل به پاركينگ متحرك ميشود. اين چه برنامهاي است كه اينهمه انسان و خودرو در ساعاتي از روز، همزمان از تهران به آن سمت ميروند و بيش از آنهم از آن سمت به تهران ميآيند. متاسفانه مثال زياد است. خواهيمپرداخت. اينها همه ناشي از عدم مشاركت واقعي مردم در سرنوشت شهر است. به عرصه و پهنههايي از شهر خواهيم پرداخت كه متروك و باير ماندهاند.
معمار و مدرس دانشگاه