با بالا گرفتن تنش در خاورمیانه طی هفتههای گذشته، به خصوص رویارویی ایران و اسرايیل به دنبال حمله رژیم اسرايیل به کنسولگری ایران در دمشق، منطقه به سمت بحرانی همهگیر حرکت کرد. در این میان، کشورهای عرب خلیجفارس که در سالهای گذشته به دنبال نوعی آرامش در منطقه بودند تا بتوانند به اقتصاد در حال رشد خود سرعت سرسامآوری بدهند، به شوک فرو رفتند.
در پی پاسخ موشکی و پهپادی ایران به اهداف اسرايیلی در سرزمینهای اشغالی، عربستانسعودی و امارات متحده عربی در بیانیه مشترک غیرعادی و صریح خود خواستار حداکثر «خویشتنداری» در خاورمیانه شدند تا منطقه را از «خطرات جنگ و عواقب وخیم آن» در امان نگه دارند. این اظهارات پس از تماس محمد بن سلمان، ولیعهد عربستانسعودی و محمد بن زاید آل نهیان، ريیس امارات متحده عربی، در حالی ایراد شد که تنشها پس از حملات موشکی و پهپادی ایران به اسرايیل بالا گرفته بود، چراکه اسرايیل مدعی شده بود که به ایران یا منافع این کشور حمله خواهد کرد و مقامات ایران نیز هشدار داده بودند که هر اقدام ماجراجویانه از سوی اسرايیل با «ضربه شدیدتر، سریعتر و فوریتر» مواجه خواهد شد. در همین رابطه، خبرگزاری دولتی «وام» امارات گزارش داد، رهبران عربستانسعودی و امارات در مورد تحولات خاورمیانه و پیامدهای خطرناک آن بر امنیت و ثبات بحث و گفتوگو کردند. خبرگزاری دولتی عربستانسعودی نیز اعلام کرد که این تماس به ابتکار ريیس امارات بود.
امارات در پی انعقاد پیمان ابراهیم، روابط دیپلماتیک رسمی با اسرايیل دارد، در حالی که عربستانسعودی، با حمایت و ابتکار امریکا، در حال مذاکره بر سر عادیسازی روابط با این رژیم بوده است، هرچند که این مذاکرات به دلیل جنگ در غزه متوقف شده است. ایالاتمتحده، متحدان غربی و کشورهای عربی از اسرايیل خواسته بودند تا از حمله ادعایی به ایران خودداری کند، چرا که در این صورت پاسخ قاطع ایران می توانست هر آنچه غرب برای نزدیک کردن کشورهای عربی خلیجفارس با اسرايیل رشته بود را پنبه کند، بالاخص از سر گیری رایزنیها برای احیای روابط ریاض و تلآویو. پس میتوان گفت یکی از نگرانی اصلی سران سعودی درباره تنش در منطقه، احتمالا تحتتاثیر قرار گرفتن رایزنیهای مرتبط با عادیسازی بوده، چرا که در صورت تصاعد تنش در گرداب درگیری تمام عیار فرو خواهد رفت. ولیعهد سعودی همچنین با حاکم قطر تماس تلفنی برقرار کرد و درباره تشدید تنش نظامی گفتوگو کرد.
چرایی هراس ریاض از رویارویی تهران و تلآویو
بالا گرفتن رویارویی بین ایران و اسرايیل کل منطقه را نگران کرده است و رهبران عرب حاشیه خلیجفارس ممکن است این لحظه را برای کنار گذاشتن اختلافات برای رویارویی با تهدیدات و چالشهای مشترک ببینند. عربستانسعودی و امارات در گذشته بر سر مسائل متعددی از جمله نحوه برخورد ادعایی با ایران، پایان دادن به جنگ نزدیک به یک دهه در یمن و رهبری اقتصادی و سیاسی در منطقه با هم تعارضات و تضادهایی داشتهاند. اما آنچه میان این دو بازیگر منطقه مشترک است، سرمایهگذاری کلان در حوزهای متفاوت و همچنین تلاش برای عادیسازی روابط با تلآویو است. عربستان و امارات همچنین تجربه جنگ در یمن را نیز داشتهاند و به نظر میرسد هر دو نسبت به عواقب هرگونه درگیری دیگر در منطقه بهشدت بیرغبت هستند، آنهم درگیری و تقابلی که بازیگر قدرتمندی مانند ایران یکی از طرفین آن باشد.
از زمان تحولات سیاسی موسوم به بهار عربی در بیش از یک دهه پیش، جهان عرب دستخوش دگرگونی شده است. مراکز قدرتمند سابق مانند سوریه و عراق در اثر جنگها، بحرانها و درگیریها تضعیف شدهاند و درنتیجه برتری قبلی خود را در منطقه از دست دادهاند. به جای آنها، امیرنشین ها و پادشاهیهای غنی از نفت و گاز در منطقه خلیجفارس و بالاتر از همه عربستانسعودی و امارات متحده عربی به میدان آمدهاند و خلأ قدرت بهجا مانده از قدرتهای در حال عقب نشینی در دمشق و بغداد را پر کردهاند. در این میان، جمهوری اسلامی ایران نیز بر نفوذ خود در منطقه افزوده است و دست اتحاد به نیروهای مقاومت مردمی در عراق، یمن و شام داده تا بتواند با امپریالیسم و صهیونیسم جهانی در منطقه به مقابله برخیزد. در عراق، نیروهای حشد الشعبی که قهرمانان مبارزه با داعش بودند، توانستند در اتحادی راهبردی با ایران به مبارزه با اشغالگری ایالات متحده بپیوندند. در یمن نیز نیروهای انصارالله که نزدیک به هشت سال با ائتلاف به رهبری عربستانسعودی درگیر بودند، اکنون به متحد نزدیک ایران در دریای سرخ و خلیج عدن بدل شدهاند.
در این میان، به نظر تلاش عربستانسعودی و امارات برای نفوذ در یمن، عراق و سوریه بینتیجه ماند و تلاش آنها در رقابت ژئوپلیتیک با ایران راه به جایی نبرد. به نظر میرسد این ایران و نیروهای متحد آن هستند که در هر سه منطقه دست بالا را دارند و اکنون میتوانند در آشوبی که رژیم اسرايیل در منطقه دامن زده است، علیه تلآویو اقدام موثر داشته باشند. پس، امارات متحده عربی و عربستان بیم آن دارند که اگر آتش درگیری در منطقه گستردهتر شود و نیروهای متحد ایران به نفع تهران وارد کارزار علیه اسرايیل و غرب شوند، منافع این بازیگران خلیجفارس نیز به شدت به خطر افتد، کما اینکه هم امارات و هم عربستان سالها درگیر جنگ با انصارالله و سوریه بودهاند.
سودای پادشاهیهای خلیجفارس
صندوق سرمایهگذاری عربستانسعودی (PIF)، به ریاست ولیعهد، محمد بن سلمان، به ابزاری قدرتمند در سرمایهگذاری جهانی این کشور تبدیل شده است. در سال 2022، صندوق سرمایهگذاری عربستانسعودی دارایی 776 میلیارد دلاری داشت که نسبت به سال قبل 10 درصد افزایش داشت. در همان دوره، صندوق سرمایهگذاری عربستانسعودی، 25 شرکت تاسیس کرد و سهامی را در شرکتهای موجود، از جمله شرکتهای سعودی مانند آرامکو، فیسبوک، دیزنی، هواپیمایی بوئینگ و بانک امریکا را به دست آورد. صندوق سرمایهگذاری عربستانسعودی اکنون در میان پنج صندوق ثروتمند جهان قرار دارد. به نظر می رسد ریاض درصدد است تا با جذب سرمایه به رشد این صندوق ادامه دهد، اما کلید مهم برای باز کردن قفل این در، امنیت منطقه است.
امارات متحده عربی نیز در حال گذراندن دورهای بسیار حساس در درون خود است و روی طنابی بسیار باریک در منطقه در حرکت است. از یکسو، این بازیگر با تلآویو روابط خود را عادی کرده است و درصدد است قراردادهای راهبردی در زمینههای تجاری و نظامی با رژیم اسرايیل منعقد کند. از سوی دیگر، اهداف جاهطلبانه این شیخنشین جنوبی خلیجفارس همکاری در همه زمینهها را منوط و مشروط به امنیت خود در خلیجفارس میداند که ایران، دشمن اصلی اسرايیل در آن منطقه برتری نظامی و راهبردی دارد. این امر سبب شده سران امارات خود را در تنگنایی ببینند که با شروع جنگ در غزه وارد فاز جدیدی شده است و هر گونه تشدید تنش میان تهران و تلآویو میتواند به نوعی امارات را در آن درگیر کند، بنابراین، به نظر میرسد تلاشهای دیپلماتیک ابوظبی در ماه های آتی بیشتر معطوف به کاهش تنش در منطقه باشد تا بتواند از گسترش آتشی که دامن آن را بگیرد، در امان باشد.
با این حال، تشدید خشونتهای کنونی در خاورمیانه، عملگرایی سعودی و امارات را به خطر میاندازد. سران دو کشور برای تحقق اهداف بلندپروازانه تنوع اقتصادی خود نیازمند ثبات منطقهای هستند. جنگ بین حماس و اسرايیل چنین جاهطلبیهایی را به خطر انداخته است و رویارویی مستقیم تهران و تلآویو نیز زنگ خطر را برای آن به صدا در آورده است. پس آنها با دقت باید تحولات منطقه را دنبال كرده و تلاش کنند از هر گونه تشدید تنش در منطقه جلوگیری شود.
بازی در دو زمین!
جورجیو کافایرو، مدیر عامل شرکت آمار خلیجفارس ومشاور ریسک ژئوپلیتیک مستقر در واشنگتن، در مقالهای در پایگاه خبری-تحلیلی میدل ایست آی معتقد است که با تشدید خصومتها در منطقه، منافع امارات و عربستانسعودی با ایران در برابر اسرايیل همسو نیست و ممکن است این دو بازیگر درصدد برآیند به تلآویو نزدیک شوند. این تحلیلگر بر آن است که ابوظبی با احیای روابط کامل دیپلماتیک با ایران تنها دو سال پس از عادیسازی روابط با اسرايیل در سال 2020، خواهان حفظ موقعیت نسبتا «بیطرف» در نظم خاورمیانه، با رویکرد فزاینده ژئوپلیتیک چندوجهی و غیرمتعهد، اگر نگوییم چندجانبه، است. او همچنین معتقد است که واکنش نهچندان قدرتمند و موثر عربستانسعودی به تهاجم اسرايیل به غزه میتواند نشانه آن باشد که این پادشاهی به دنبال عادیسازی روابط با تلآویو است، اگرچه بهطور موقت این ایده را کنار گذاشته است.
نباید فراموش کرد که عربستان و امارات هر دو نسبت به حمله روسیه به اوکراین نیز موضعی بسیار محتاطانه داشتند و بعدها مشخص شد که هر دو بازیگر به دنبال تعمیق روابط به روسیه هستند و بنابراین از محکوم کردن حمله روسیه به اوکراین خودداری کردند. بهطور مشابه، اکنون به نظر میرسد در رویارویی تهران و تلآویو، هر دو این بازیگران اهدافی راهبردی را پی بگیرند که در صدر آن جلوگیری افزایش تنش است، اما در صورت تشدید درگیریها، به نظر ریاض و ابوظبی از نظر راهبردی به سمت تلآویو در حرکت باشند.
هم امارات متحده عربی و هم عربستانسعودی به عنوان بخشی از چشمانداز خود برای آینده پس از نفت، به دنبال این هستند که به عنوان مراکز تجاری و گردشگری که چندین منطقه از جهان را به هم مرتبط میکند. این دو کشور درصدد هستند که هر چه بیشتر اقتصاد خود را از نفت دور کنند و در بازی های راهبردیتر مانند دسترسی بیشتر به دالانهای تجاری، نقش به مراتب بزرگتری در چشماندازهای بینالمللی برای خود رقم زنند. پس هر دو بازیگر در طرح کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا یا دالان آیمِک (IMEC)، دالان اقتصادی که هدف آن تقویت توسعه اقتصادی از طریق تقویت اتصال و یکپارچهسازی اقتصادی بین جنوب آسیا، خلیجفارس و اروپا است، شرکت کردهاند. مسیر پیشنهادی دالان اتصال مناطقی میان هند و اروپا است که از کشورهای امارات، عربستانسعودی، اردن، اسرايیل و یونان میگذرد.
بنابراین، به نظر میرسد هم ریاض و هم ابوظبی درصددند تا هر طور که شده با تلآویو پیوند خود را محکمتر کنند. این رویکرد، همراه با شراکت تازه با روسیه و چین نشان میدهد که برنامه بازیگران خلیجفارس برای آینده نسخهای متفاوت از چیزی است که آنها یک دهه پیش برای خود درنظر داشتند.
اما در این میان آنها نگران بازیگر قدرتمند شمالی خود نیز هستند. ایران با ابزارهای منطقهای خود، به نظر قادر است ژئوپلیتیک منطقه را تحتتاثیر قرار دهد. این امر را تمامی کشورهای منطقه به خوبی درک کردهاند. به نظر میرسد یکی از دلایلی که رهبران سعودی به احیای روابط با تهران ترغیب شدند، گسترش روزافزون نفوذ تهران در منطقه بوده است. به عنوان مثال، انصارالله، متحد اصلی ایران در شبه جزیره عربستان، گلوگاه راهبردی تنگه بابالمندب را در دست دارد و از سوی دیگر، دشمن بالقوه پادشاهی سعودی محسوب میشود. این جنبش که طی 6 ماهه اخیر نشان داده است میتواند قدرت خود را بر آبراه دریای سرخ به بازیگران منطقه ای و فرامنطقهای بقبولاند، میتواند، در صورت لزوم، منافع جاهطلبانه و امنیت قیمتی ابوظبی و ریاض را با چالش جدی روبهرو کند. پس باید گفت که نزدیک شدن ریاض و ابوظبی به تلآویو، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، از سوی آنها، میتواند برای این دو بازیگر با هزینهای گزاف همراه باشد.
حرکت روی طنابی باریک
امارات متحده عربی و عربستانسعودی این روزها در حال حرکت بر طناب باریک دیپلماتیک میان قدرتهای منطقهای و جهانی هستند. ابوظبی و ریاض دوست جدید اسرايیل و رقیب قدیمی ایران هستند، از همین رو به دنبال اجتناب از یک درگیری پرهزینه منطقهایاند که میتواند جاهطلبیهای تجاری و گردشگریشان را بههم بزند. از یکسو، هر دو بازیگر به دنبال آن هستند تا آرام آرام خود را از مناقشات منطقهای دور کنند و از سوی دیگر، این دور شدن از مناقشات خود میتواند مقدمهای برای مناقشات آتی باشد. عربستان که به نظر میرسد در دوره بایدن دامن خود را از غرب کنار کشیده است و به سمت شرق در حرکت است، در منطقه اما به دنبال آن است تا رهنمود های ایالاتمتحده مبنی بر عادیسازی روابط به اسرايیل را دنبال کند. پس به نظر، آنچه عربستان در منطقه مدنظر دارد، با رویکرد بینالمللیاش همخوانی ندارد. از سوی دیگر، احیای روابطش با تهران و تن دادن به آتشبس با انصارالله را در تضاد با عادیسازی روابط با تلآویو می بیند. عملیات توفانالاقصی درست در زمانی روی داد که هیاتهای سعودی و اسرايیلی در حال تنظیم گفتوگوهایی برای پیشبرد روند عادیسازی روابط بودند. این در حالی است که ایران نسبت به هر گونه تلاش برای عادیسازی با رژیم اسرايیل به عربستان هشدار داده بود.
از سوی دیگر، امارات متحده عربی که در دوره دونالد ترامپ با امضای پیمان ابراهیم سعی داشت به تلآویو نزدیک شود، اکنون درصدد است خود را در چرخشی دیپلماتیک، به تهران نزدیک کند. امارات پس از ورود به یکسری درگیری های مخرب در دهه گذشته از یمن تا لیبی، از ماجراجویی نظامی عقب نشینی کرده است. انور قرقاش، مقام ارشد امارات متحده عربی اخیرا در گفتوگو با اندیشکده کشورهای عرب خلیجفارس در واشنگتن گفت: «ما باید از یک درگیری بزرگ که ایالاتمتحده یا درواقع کشورهای منطقه را درگیر می کند، اجتناب کنیم. علاقه ما این است که به هر قیمتی از آن اجتناب کنیم. ایالاتمتحده و اسرايیل اخیرا فشارهای لفاظانه خود را بر ایران در مورد پیامدهای اقتصادی یا نظامی احتمالی در صورت شکست تلاشها برای نجات توافق هستهای 2015 (برجام) افزایش دادهاند.» قرقاش، مشاور دیپلماتیک ريیس امارات افزود که نه منطقه و نه واشنگتن خواهان درگیری دیگری مانند آنچه در عراق، سوریه یا افغانستان رخ داده است، نیستند.
ابوظبی که روابط خود را با اسرايیل برقرار کرد، خود را ملزم دید که نفوذ رو به گسترش ایران و برنامه موشکی و پهپادی و همچنین متحدین منطقهای تهران را نیز لحاظ کند. از همین رو حساسیتهای تهران برای ابوظبی با اهمیت است، این کشور همچنین درصدد است تا از ظرفیتهای عظیم ایران در منطقه برای پیشبرد اهداف راهبردی و اقتصادیاش استفاده کند. عبدالخالق عبدالله، تحلیلگر سیاسی امارات متحده عربی در همین زمینه به رویترز گفت که به نظر میرسد زمان تنشزدایی برای امارات فرارسیده است و سران امارات به دنبال تشدید آن نیستند. آنها تنها به دنبال آن هستند که امنیت خود را در منطقهای که میتواند تنش زا باشد، حفظ کنند.
پشت پرده همصدایی اعراب
در پاسخ موشکی و پهپادی ایران به اهداف اسرايیلی در سرزمینهای اشغالی، خبرهایی مبنی بر همکاری برخی کشورهای عرب منطقه با اسرايیل برای رهگیری موشکها و پهپادهای ایران در خبرگزاریهای مخابره شد. موضوع این است که آیا همکاری کشورهای عربی با اسرايیل برای رهگیری حمله ایران نشاندهنده همکاری راهبردی، بزرگتر و دايمیتر است یا خیر. به عقیده مارتین آیدینک، سفیر سابق ایالاتمتحده در اسرايیل در نشست شورای روابط خارجی (CFR) درباره حمله ایران: «آنچه رخ داد این است که اعراب، به ویژه اردن و عربستانسعودی از لاک دفاعی خود بیرون آمدند تا در هدفی راهبردیتر شراکت کنند.» این تحلیلگر مسائل خاورمیانه معتقد است که کشورهای عرب منطقه همچنان نسبت به وضعیت دفاعی خود متزلزل و نگران هستند و برنامه موشکی قدرتمند ایران را تهدیدی علیه خود میدانند. پس با همکاری با تلآویو و واشنگتن برای دفع پاسخ ایران، به نوعی به دنبال نشان دادن روابط راهبردی و دفاعی خود به خصوص با ایالاتمتحده بودند. این تحلیلگر امریکایی بر آن است که این همکاری دستکم در امور دفاعی، راهبرد کشورهای عرب منطقه را پیش از این روابط نزدیکی هم با ایران نداشتهاند، نشان می دهد.
ازسوی دیگر، به نظر همکاری عربستانسعودی و اردن در رهگیری پاسخ نظامی ایران علیه اسرايیل تاکتیکی نیز بوده است. شلیک بیش از 300 موشک و پهپاد به سمت اهداف اسرايیلی در سرزمینهای اشغالی حمله بیسابقهای در منطقه قلمداد میشود. همگان پیش از پاسخ ایران، هرگونه واکنش ایران را آغاز دور تازه و البته گستردهتر تنشها ارزیابی میکردند.
پس کشورهای منطقه پاسخ قاطع و گسترده ایران را به نوعی تشدید تنش در منطقه و در تضاد با منافع خود میدانستند و سعی در آن داشتند تا با همکاری ایالاتمتحده و برخی کشورهای غربی و جلوگیری از آسیبهای بیشتر به منافع اسرايیلی، سران این رژیم را از حمله تلافیجویانه که میتوانست اقدام بزرگتر تهران را در پی داشته باشد، منصرف کنند. شاهد این ماجرا، تماس تلفنی بایدن با نتانیاهو بعد از پاسخ ایران بود که در گفتوگو با نتانیاهو مدعی شده بود که آسیب کمتر از حد انتظار به منافع اسرايیلی میتواند برای تلآویو راضیکننده باشد و نباید در پی تلافی بر آید.
از سوی دیگر، جاناتان فریدلند، ستون نویس گاردین مدعی است: «مطمئنا نقش کشورهای حاشیه خلیجفارس در دفاع از اسرايیل مدتهاست در حال شکلگیری است. او به نقل از یکی از مقامات انگلیسی گفت که غرب سالهاست که گامهایی را در این زمینه برداشته است و این امر بر این فرض استوار است که کشورهای عربی و اسرايیل به شکل بنیادی با هم «دشمن» هستند، ولی تلاش میکنند به منافع هم نیز آسیبی نرسانند و با هم دوستانه برخورد کنند.
مکس بوت، تحلیلگر شورای روابط خارجی نیز در مورد عملیات دفاعی که علیه موشکباران تهران راهاندازی شد، مدعی شد: «این یک پیروزی بزرگ برای این اتحاد دوفاکتو سنتکام و این شبکه جدید پدافند هوایی متشکل از اعراب در منطقه است.» او این اتحاد ادعایی را امری دانست که از حالت تاکتیکی به سمت راهبردی در حرکت است.
جاناتان فریدلند معتقد است که برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس نسبت به نقش خود در همکاری با تلآویو و ایالاتمتحده نسبت به سایرین محتاطتر هستند و این امر به دلیل ترس از واکنش داخلی است. او مینویسد که قطر با وجود میزبانی از بزرگترین پایگاه نظامی امریکا در خاورمیانه، هیچ دخالتی در دفاع از آسمان سرزمینهای اشغالی نداشت، به همین ترتیب، هیچ هواپیمای اف-35 امریکایی از پایگاه هوایی ضفرا در امارات متحده عربی نیز پرواز نکرد. برخی تحلیلگران نظامی و راهبردی معتقدند که کویت ممکن است به هواپیماهای امریکایی اجازه ورود به آسمان را داده باشد، نه برای حمله به موشکهای ایران، بلکه برای انجام پروازهای «اطلاعاتی معمول». سیستم هشدار و کنترل هوابرد عربستانسعودی عملیاتی بود و احتمالا اطلاعاتی را ارائه میداد.
مهمتر از همه، اردن هیچ تلاشی برای پنهان کردن رهگیری پهپادهای ایرانی برای دفاع ادعایی از حریم هوایی خود نکرد و باعث نارضایتی تهران از این امر شده است. از مدتها پیش نیز حمله متحدین ایران از عراق به پایگاه امریکایی نارضایتی دو طرف را به همراه داشته است. تهران از حضور نیروهای امریکایی در منطقه بهشدت ناراضی است و آن را در تضاد به صلح و ثبات منطقه میداند. از سوی دیگر، اردن از ترس نیروهای مقاومت منطقه و جنبشهای فلسطینی خود را هر چه بیشتر به ایالاتمتحده و اسرايیل نزدیک کرده است.
با این اوصاف، به نظر میرسد ارتش ایالاتمتحده سالهاست که از اتحاد یکپارچه دفاع هوایی دفاع میکند و کشورهای حاشیه خلیجفارس و اسرايیل را به هم پیوند میدهد. مرحله اول توافق ابراهیم در سال 2020 بود که از طریق آن بحرین و امارات روابط خود را با اسرايیل عادی کردند. مرحله دوم در سپتامبر 2021 با جابهجایی اسرايیل به سنتکام، فرماندهی رزمی امریکا و خاورمیانه که کشورهای عربی را در بر میگیرد، رخ داد. اکنون این پرسش مطرح میشود که آیا آخرین رویدادها منجر به اتحاد ضد ایرانی پدافند هوایی میشود و اگر چنین است، با چه شرایطی؟ دانا استرول، ارشدترین مقام غیرنظامی پنتاگون در خاورمیانه در ارزیابی خود مدعی است که کشورهای حاشیه خلیجفارس همواره به جای پیوند راهبردی با تهران، آن را تهدیدی علیه خود قلمداد کردهاند. بر این اساس، او مدعی است که این مساله آنها را واداشته است که به سمت تلآویو تمایل نشان دهند.
به نظر می رسد که کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس و منطقه در صورت طولانیتر شدن جنگ در غزه و به حاشیه رفتن آرمان فلسطین، هر چه بیشتر در دامن اسرايیل فروغلتند. در این میان، نقش دیپلماتیک تهران بسیار حیاتی و راهگشا است. تقویت روابط با امارات متحده عربی و عربستانسعودی از راه اعتمادسازی دوجانبه و همچنین مبارزه با ایرانهراسی رژیم اسرايیل و ایالاتمتحده در منطقه میتواند راه را بر نفوذ تلآویو و واشنگتن در منطقه خلیجفارس مسدود کند. به علاوه، نقش بر آب کردن طرح ایالاتمتحده برای عادیسازی روابط ریاض-تلآویو که تحقق آن میتواند ضربه سختی به دههها مبارزه مردم فلسطین باشد و نفوذ واشنگتن در منطقه را بیشتر کند، میتواند در راس همکاریهاي بازیگران منطقهای همچون تهران و فرامنطقهای همچون پکن قرار گیرد.