• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5749 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت

نگاهی به سریال «افعی» به کارگردانی سامان مقدم

کاراکتری آشنا

ابراهیم عمران

از جمله نیک‌بختی‌های هر فیلم یا سریالی آن است که همذات‌پنداری‌اش؛ برای مخاطب خوشایند باشد و آن را لمس کند و این مهم مقدور نمی‌شود جز با فیلمنامه‌ای درخور و کم‌نقص. همذات‌پنداری با شخصیت یا حتی مکان و اشیا، فرقی ندارد. کاراکتری که «پیمان معادی» در مجموعه «افعی تهران» بازی می‌کند ازجمله نیکبختی‌های یک اثر است. منتقدی در دل شهری زندگی می‌کند که همه بده‌بستان‌هایش برای مخاطب آشناست. یا دست‌کم برای اهالی هنر و روزنامه‌نگاری این جغرافیا. سختگیر است. تن به هر امر خوشایندی نمی‌دهد تا حد ممکن. کمی سرخوشی پنهان دارد تا اندازه‌ای هم شیطنت‌های مرسوم را دارد؛ باتوجه به سن و سال. شاید برگ برنده این کار همین بده‌بستان‌های آشنا باشد. 
اصولا منتقدان سینما و تلویزیون را گوشت‌تلخ می‌دانند. لااقل آنانی که برای خوشایند فرد و گروهی نمی‌نویسند چنین هستند. رک و کمی هم بی‌ریا منویات درونی‌شان را می‌گویند. 
بر همین نگره شاید اطرافیان، آنان را به اصطلاح عامیانه «گنده دماغ» بدانند. آرمان بیانی خیلی شبیه و نزدیک به خیلی از چنین افرادی است. آشنایانی که مستقیم و غیرمستقیم در کار نوشتن و نقد هستند. 
به عینه مشاهده کردم همسران یا دوستانی که خود را متصف به رفتارهای این کاراکتر دیدند! خب می‌توان این آشناپنداری را جدا از کلیت اثر دید. داستانی که با روایت کردن شخصیتش در کنار روانشناس در پی واکاوی گذشته اوست. البته با کمی گرته‌برداری آگاهانه یا ناآگاهانه از سریال فراموش ناشدنی «سوپرانوز» که چنین میزانسن و دکوپاژی داشت که باتوجه به شناخت سینمایی پیمان معادی بعید نیست این وامداری از سریال دو دهه پیش «اچ‌بی‌او.» هر چند که به هیچ وجه داستان دو کار شبیه به هم نیستند، ولی نقبی که به گذشته دو کاراکتر زده می‌شود‌، کمی ذهن را بدان سو می‌کشاند.
 نوع تعامل معادی با پسرش نیز درخور است. این میزانسن همیشگی نیز خیلی آشناست. عدم ارتباط درست با فرزند و همسر و جدايی محتوم چنین افرادی و کمی لاقیدی نهفته در نهان آرمان بیانی که می‌توان تعمیم داد آن را در گستره‌ای دیگر. شاید معدود کاراکترهایی باشد که در فیلم و سریال‌سازی، از طرف دسته و گروه مربوطه صدای اعتراضی بلند نشد! به حتم دوستان منتقد این کار را دنبال می‌کنند و شاید در بیشتر سکانس‌ها با شخصیت آرمان بیانی همذات‌پنداری کنند. پلان‌هایی که صداقت و درستی در آن موج می‌زند. 
تا اینجای کار که منتقد و کارگردان، شخصیتی دوست‌داشتنی نزد مخاطب نام می‌گیرد، حال اگر در ادامه داستان، ماجراها به نحوی تغییر نکند که پایش گیر باشد! که تاثیری در کلیت شخصیت ارائه شده ایجاد نخواهد کرد. پیمان معادی زیست چنین افرادی را خوب بلد است. پلان‌هایی که از شهر نشان داده می‌شود، موید این ادعاست. از کاراکتر خودش که همزمان منتقد و کارگردان و پدر (نه چندان خوب) است تا همراهانش که هر یک شخصیت‌های قابل درکی دارند. آنچه بیشتر از همه پرسونای آرمان بیانی را به نسبت سایر شخصیت‌ها، برجسته‌تر می‌کند، زیست بی‌تکلف اوست. گم کرده‌ای دارد انگار که شاید بیشترمان آن را زندگی کرده‌ایم. دلبستگی خاصی ندارد. زندگی را آن‌گونه می‌بیند که گویی فردایی نیست. شیطنت‌های مالی‌اش نیز آشناست. ماشین نداشتنش نیز آنچنان گل درشت نیست. رفتن و آمدنش با مترو نیز به دل می‌نشیند. میزان دارایی و نداریی‌اش هم معقول است. از طبقه نزدیک به متوسطی که دارد سقوط می‌کند به طبقه پایین‌تر اقتصادی! ولی این نداشتن‌های روزمره زیاد سیبل نمی‌شود. در حد معمول از المان‌های زندگی امروزی بهره‌مند است. آپارتمانی قابل قبول و امکاناتی برای پسرش. همه اینها سبب می‌شود جدا از کلیت قصه، نگاه‌مان بیشتر به اکت او باشد. نیشخندها و میمیک صورتش نیز گویاي  حال درونی اوست. نگاه‌های پر از معنایش در اتاق روانشناس نیز جای بحث فراوان دارد (همان روانشناس سریال سوپرانوز و دلبستگی تونی به او). گویی آنچنان شخصیت آرمانی بیانی درست نوشته شده که اگر سایر کاراکترها به خوبی پس و پیش زندگی‌شان، مشخص نباشد؛ این پختگی کاراکتر اوست که همه را می‌پوشاند. شخصیتی که پیمان معادی خلق کرد؛ برای عموم مخاطبین، شاید مابه‌ازای آشنایی نداشته باشد وجه هنری‌اش؛ ولی برای روزنامه‌نگاران و منتقدین هنری؛ بسیار آشناست! آیینه‌ای بی‌خط و خش و صاف!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون