در چند دهه اخير آبراه بزرگي كه در جنوب مرزهاي خاكي ايران قرار دارد و اكثر جهانيان با اتكا بهتمامي منابع و اسناد، آن را به نامِ «خليجفارس» ميشناسند، برخي آن را مغرضانه به نام جعلي «خليج عربي» نامگذاري كردند.در اين يادداشت بر آنيم تا ريشههاي نام اين آبراه بزرگ را جستار كنيم و علت اين نام مجهول را كنكاش كنيم.
خليج فارس وموقعيت جغرافيايي
«خليجفارس» پيشرفتگي وسيع آب در خشكي در بخش جنوب غربي قاره آسيا، شمال شبهجزيره عربستان و جنوب فلات ايران قرار دارد و از طريق درياي عمان به اقيانوس هند ميپيوندد و شعبه شمال غربي اقيانوس هند است. خليجفارس بين ۲۴ تا ۳۰ درجه و ۳۰ دقيقه عرض شمالي و ۴۸ تا ۵۶ درجه و ۲۵ دقيقه طول شرقي از نصفالنهار گرينويچ قرار دارد و وسعت آن حدودا۲۳۲۸۵۰ كيلومترمربع است و اين تقريبا نصف درياي مازندران است. خليجفارس جزو درياهاي كمعمق جهان است و در بخش عمده آن، ميانگين عمق آب كمتر از ۳۶ متر است؛ اما در برخي نقاط معدود، از جمله در نقطهاي نزديك رأس مسندم در مجاورت درياي عمان اين عمق به ۱۸۲ متر ميرسد.
نام پارس همراه هميشگي بر آبراه
اكنون نام اين آبگير را در منابع تاريخي دنبال ميكنيم تا بتوانيم تاريخچه نام خليجفارس را ارايه دهيم.
1- پيش از مهاجرت اقوام آريايي به سمت فلات ايران، آسوريان اين آبگير را در كتيبههاي خود «نارمرتو» كه به معناي «رود تلخ» است ميناميدند و اين قديمترين نام بر خليجفارس است.
2- در كتيبهاي از داريوش كبير مكشوف در تنگه سوئز، عبارتي با عنوان «درايه تيه هچا پارسايي تي» منظور گرديده است و معناي آن يعني دريايي كه از پارس ميرود و منظور آن «درياي پارس» يا «خليجفارس» است.
3- در زمان خسروان ساساني اين آبراه را درياي پارس ميناميدند.
4- مورخان يوناني نظير فلاويوس آريانوس كه در سده دوم ميلادي ميزيست در كتاب لشكركشيهاي اسكندر يا «آناباسيس» نام اين آبراه را «پرسيكون كايتاس» آورده كه به معناي خليجفارس است.
5- از ديگر جغرافيدانان يوناني كه در قرن اول ميلادي ميزيسته «استرابون» هست. وي بارها به نام خليجفارس تأكيد ميكند و در جايي اينگونه ميگويد: اعراب بين بحر احمر و خليجفارس جاي دارند.
6- «بطلميوس»، جغرافيدان بزرگ كه در قرن دوم ميلادي زيسته، در كتابي در علم جغرافيا كه نگارش آن لاتين باشد، از اين آبراه به نام «پرسيكنسينوس» ياد ميكند.
7- «كورسيوس روفوس» - مورخ رومي - كه در قرن اول ميلادي ميزيست، در مورد تاريخ اسكندر بسيار كوشيد. وي اين آبراه را به لاتين چنين مينامد: آكواروم پرسيكو.
بعد از حمله اعراب به ايران و فتح ايران توسط اعراب، باز نام اين آبراه تغيير نكرد. در اثبات سخن خويش رجوع ميكنيم به منابع دوره اسلامي، تا جستار كنيم نام اين آبراه را در متون دوران اسلامي.
1- «ابن الفقيه » در كتاب جغرافياي خود «مختصر كتاب البلدان» كه به سال ۲۷۹ ه.ق نگارش گرديده به عربي چنين ميگويد: (ترجمه) بدان كه درياي پارس و هند از براي پيوستگي به يكديگر هر دو يك دريا هستند.
2- «ابوعلي احمد بن عمر بن رسته » جغرافيدان دنياي اسلام در تأليف خود «تقويم البلدان» (الاعلاق النفيسه) كه در سال ۲۹۰ه.ق به عربي تأليف كرده مينويسد: (ترجمه) اما درياي هند، از آن خليجي بهسوي ناحيت پارس بيرون آيد كه خليج پارس نام دارد و بين اين دو خليج (احمر و پارس) سرزمين حجاز و يمن و ديگر بلاد عرب واقع است.
3- «سهراب » ديگر جغرافيدان مسلمان كه در قرن سوم ميزيست در كتاب «عجائب الاقاليمالسبعه الي نهايه العماره» كه به عربي تأليف گرديده مينويسد: (ترجمه) درياي پارس درياي بزرگي است در جنوب.
4- ديگر جغرافيدان مسلمان «ابولقاسم عبيدالله بن عبدالله بن احمد بن خردادبه » متوفي به سال ۳۰۰ه.ق در كتاب «المسالك و الممالك» در مورد رودهايي كه به خليجفارس ميريزد چنين ميگويد: (ترجمه) گروهي از اين رودها بهسوي بصره و گروهي بهسوي مذار روانند. سپس همه آنان به درياي پارس ميريزند.
5- «ناخداي رامهرمزي » ديگر جغرافيدان مسلمان در كتاب خود «عجايب الهند بره والبحره و جزايره» كه تأليف آن براي سال ۳۴۲ه.ق به عربي است، چنين مينگارد: (ترجمه) از شگفتيهاي درياي فارس چيزي كه مردمان به شبهنگام ببينند، چون موجها برهم خورند و بر يكديگر شكسته شوند از آنها آتش برجهد و آنكه بر كشتيسوار است گمان كند بر دريايي از آتش روان باشد.
6- «الكرخي »جغرافيدان مسلمان متوفي به سال ۳۴۶ه.ق در كتاب «مسالك الممالك» خود، چنين مينگارد: درياي پارس كه مشتمل بر بيشتر حدود آن است و به درياي عرب و ديگر بلاد اسلام پيوندد…
7- «مسعودي » مورخ و جغرافيدان مسلمان عرب متوفي به سال ۳۴۶ه.ق در كتاب خود «مروج الذهب و معادن الجوهر» مينويسد: (ترجمه) از اين دريا كه درياي هند يا حبشي باشد خليج ديگري منشعب گردد كه درياي پارس است… و اين خليج مثلثي شكل است.
8- «ابن المطهر المقدسي الطاهر بن مطهر » متوفي در اواخر قرن چهارم در كتاب خود «البدء و التاريخ» كه در سال ۳۵۵ه.ق تأليف نمود مينويسد: (ترجمه) همه اين رودها در دجله فراهم آيند و دجله از ابله به آبادان بگذرد و در خليج پارسي بريزد.
9- «ابوريحان بيروني » متوفي به سال ۴۴۰ه.ق در كتاب «التفهيم لاوائل صناعه التنجيم» كه به فارسي تأليف كرده نام اين آبراه را هم خليجفارس و هم درياي پارس ميآورد.
10- در قديمترين اثر جغرافي به زبان فارسي يعني كتاب «حدودالعالم من المشرق الي مغرب» كه در سال ۳۷۲ ه.ق تأليف گرديده، نام اين آبراه خليجفارس آمده و چنين نوشته شده: خليجپارس از حد پارس برگيرد با پهناي اندك تا حدود سند.
11- «شريفالزمان طاهر مروزي » در «طبايع الحيوان» كه تأليف آن به سال ۵۱۴ ه.ق به پايان رسيده، اين آبراه را خليج الفارسي نوشته.
12- «شريف الادريس » جغرافيدان از اعراب جزيره سيسيل، متوفي به سال ۵۶۰ ه.ق در «نزهت المشاق في اختراق الافاق» مينگارد: (ترجمه) از درياي چين خليج سبز كه درياي پارس و ابله است منشعب ميگردد...
13- «شمسالدين ابوعبدالله محمد بن ابيطالب الانصاري الدمشقي الصوفي » متوفي به سال ۷۲۷ ه.ق در «نخبه الدهر في غرائب البرو البحر» نام اين دريا را بهدفعات، بحر فارس و خليجفارس آورده است.
14- « شهابالدين احمد بن عبدالوهاب بن محمد النويري » از مشاهير دنياي اسلام و مورخ بزرگ، متوفي در سال ۷۳۷ ه.ق در كتاب «نهايه الادب في فنون الادب» مينويسد: (ترجمه) اما خليجفارس مثلث شكل است بهصورت بادبان كشتي...
15-«ابوحفص زين الدين عمر بن مظفر » معروف به «ابن الوردي» متوفي به سال ۴۷۹ ه.ق، نويسنده«خريدت العجائب و فريدت الغرائب» مينويسد: (ترجمه) فصل در پيرامون درياي پارس و جزيرهها و شگفتيهاي آن و آن درياي پارس خوانده ميشود و آن شعبهاي از درياي بزرگ هند است.
16- «ابن بطوطه » جهانگرد معروف عرب، متوفي به سال ۷۷۹ ه.ق در سفرنامه خود «تحفه النظار في غرائب الامصار و عجائب الاسفار» مينويسد: (ترجمه) پس در خليج بيرون از درياي پارس بر كشتينشسته به آبادان در آمديم.
17- «حاج خليفه »مورخ بزرگ ترك، متوفي به سال ۱۰۶۷ه.ق در كتاب «جهاننما در جغرافياي عالم» كه آن را به تركي نوشته است چنين ميآورد: (ترجمه) درياي پارس: به اين دريا سينوسپرسيقوس ميگويند به معناي خليج پارس به مناسبت آنكه در مشرق آن فارس واقع است بدان نسبت داده ميشود و آن را ماره پرسيقوم (درياي پارس) نيز گويند .
18- در دايره المعارف بستاني چاپ ۱۸۸۳ در ماده خليج - خليج العجمي ذكر نام ميگردد و با درجِ مشخصات، مينويسد كه مراد خليجفارس است.
و اينها تنها معدودي از گزارشها تاريخي، جغرافيايي و جهانگردي است كه نشاندهنده نام اين آبراه در دورههاي گوناگون تاريخي است.
بعد از رسيدن اقوام آريايي به فلات ايران و استقرار حاكميت قاطع آنان (بهخصوص هخامنشيان كه از تيره پارسي از شاخههاي قوم آريايي بودند) تا به امروز هميشه نام اين آبراه با «پارس» عجين و معرف بود و هيچگاه نام ديگري بر آن، نه از جانب ايرانيان و نه از جانب دشمنان ايرانيان نهاده نشد؛ چه در دوران قدرت ايرانيان و چه در دوران ضعف ايشان. پس چگونه در چند دهه اخير شاهد يك تحريف بزرگ در نام اين آبراه پارسي هستيم؟!
علل و ريشههاي حذف نام پارس از روي آبراه
هيچ كنِش تاريخي حتم بهيقين در يك مدتزمان بسيار كوتاه زاييده نميشود. مساله حذف نام فارس و اضافه نمودن نام مجعول عرب به روي آبگير پارس از اين قاعده كلي مستثني نميباشد.ادعاهاي ارضي و تحريفات حقايق تاريخي از جانب حكومتهاي عربِ منطقه، به زمان حكومت «جمال عبدالناصر» و پس از آن حكومتهاي بعثي «سوريه» و «عراق» باز ميگردد.
«ناصر» در سخنرانيهاي پرشور خود، براي نمايشدادن وسعت كشورهاي عربي، از شعار (از اقيانوس اطلس تا خليجفارس) استفاده ميكرد؛ و اين آغاز يك پانعربيسم توسط اين فرمانرواي شهير مصر مقدمات جداسازي بخشهايي از خاك ايران و منظم ساختن آن به امپراتوري اعراب را در پي داشت.اين سياست در سالهاي ۱۳۳۶-۱۳۳۷ در نقشهاي كه در «سوريه» چاپ و به سرعت در سرزمين اعراب پخش شد هويدا گرديد «خوزستان ايران در اين نقشه، «عربستان الارض المحتله» ناميده شد » در اين راستا، آوريل سال ۱۹۶۹ م/ فروردين ۱۳۴۸ خ. در پي ادعاي حاكميت «عراق» به كلِ «اروندرود» بحران شديدي در منطقه رخ داد كه پيامد آن، آمادهباش نيروهاي نظامي دو كشور بود كه در آن روزگار به علت ضعف نظامي حكومت بعث عراق و قدرتمند بودن ايران جنگي در نگرفت و دولتهاي ايران و عراق با ميانجيگري دولت وقت الجزاير به امضاي قرارداد ۱۹۷۵م/۱۳۵۳ خ. الجزيره درگيري بهظاهر به پايان رسيد. اما اعراب ناشكيبانه در انتظار روشنكردن جنگي عليه ايران بودند كه سرانجام درگرفت. دليل روشن بر ادعاي عراقيها بر خوزستان ايران دايرهالمعارفي بود كه به سال ۱۹۷۷م/۱۳۵۵خ تأليف گرديده بود و خوزستان را با رنگي ديگر از ايران جدا كرده بود و نام آن را عربستان نهاده بود و اين ادعا در تمام نقشهها و كتب جغرافيايي عراق اعم از درسي و غيردرسي رسمي و غيررسمي كاملاً هويدا بود و جنگ تحميلي در جبهه فرهنگي، گويا يك نسل پيش آغاز گرديده بود تا مقدمه تجاوز اعراب بر ايران گردد و سرانجام اين مهم در سال ۱۹۷۹م / ۱۳۵۸ خ. با حمله گسترده عراق به ايران آغاز گرديد.اما نقشه شوم اعراب با مقاومت ملي ايرانيان درهم شكست و تهاجمات فرهنگي اعراب نيز به سمت مراكز فرهنگي بينالمللي براي تحريف نام خليجفارس به خليج عرب با تلاشهاي ديپلماتيك مسوولان امر بيثمر ماند و سازمان ملل نام مجعول خليج عربي را مردود و چون هزارههاي گذشته، خليجفارس را نام اين آبراه گذاشت؛ اما اعراب در جبهه دوم، يعني نبرد فرهنگي بههيچعنوان كوتاه نيامدند و راه خود را گونهاي ديگر ادامه دادنديعني تحريف حقايق تاريخي به دست محققان دانشمندان خارجي در سطح بينالمللي.
تمام تلاش براي محو نام پارس
باتوجهبه اهميت بهسزاي كشورهاي مصر، عراق، سوريه و كشورهاي حوزه خليجفارس از نظر باستانشناسي و حفاريات و تعلق خاطر شديد موسسات آكادميكي بينالمللي به اين مهم از سال ۱۹7۰-۱۹6۰م. كشورهاي عرب با نيت گسترش جنگ در جبهه فرهنگي با سياستي كاملا حساب شده، شرطي تازه بر شرايط پيشين صدور مجوز حفاري افزودند و هياتهاي حفاري را ملزم كردند به نوشتن نام تحريفشده خليج عربي بهجاي خليجفارس و اين الزام در تمامي نقشهها، نوشتهها و سخنرانيها بود.
برخي از باستانشناسان كه در مصر و سوريه بودند كوشيدند مشكل را دور زنند و كاري كنند كه نيازي به بردن نام از اين خليج در نوشتهها و نقشهها نباشد؛ ولي آن دسته باستانشناساني كه در عراق و كشورهاي حوزه خليجفارس به حفاري مشغول بودند راه گريز از خواسته اعراب را نداشتند و تنها به حذف نام فارس پرداختند و آن را خليج ناميدند. عدهاي از باستانشناسان زير اين فشار عربي به ايران آمدند كه متأسفانه به علت عدم بستر مناسب براي پذيرش آنان، اكثرشان جذب كشور «تركيه» شدند؛ اما باستانشناسان جوان و جوياي نام اين شرط اعراب را با گشادهرويي قبول كردند و اين يكي از عوامل بسيار خطرناك به نظر ميرسد. زيرا گزارشهاي آنان با نام تحريفشده خليج عرب مقدمات حضور در اطلسهاي بينالمللي را فراهم ميسازد و ديري نخواهد پاييد كه نام مجعول خليج عربي در تمامي مجامع علمي، رسانههاي گروهي بينالمللي جاي خليجفارس را خواهد گرفت. پس كاري بسيار ژرف و بزرگ پيشرو مينمايد كه با همياري وزارتخانه، ميراثفرهنگي شايد بتوان در اين جبهه نيز توفيقاتي به دست آورد.
1- خلیج فارس در نگاه ایرانیان(مجموعه مقالات)- به اهتمام انوری،امیرهوشنگ- بنیاد ایران شناسی- صص ۱۱- ۱۲
2- Atlas Historique1،Antiquite،Paris،Presses Universitaire1953،p.147 Dzc 10
3- Kent، Roland G.،Old Persian ‘American Oriental Society، New Haven- Connecticut 1953 ، P.147 Dzc 10
4-Marquart، Eranshahr،etc (Berlin،۱۹۰۱)
5-Arrian، Anabasis et India، etc. Paris،۱۸۶۵
6- Geographie de Strabon،traduction du Grec en francais،۱۸۰۵،Deuxieme livre،pp.357-362
7- Bunbury، op.cit.،vol.II، Map of the World،p.578
8- Historire d، Alexander le Grand par Quinte-Curce،traduction en francais، Tome II، Paris 1834، p.184
9- ابن الفقیه- مختصر کتاب البدان- به اهتمام دخویه – لیدن ۱۸۸۵،ص۸
10- الاعلاق النفیسه، به اهتمام دخویه – لیدن ۱۸۹۱،ج هفتم،۸۴
11- سهراب،- عجائب الاقالیم السبعه الی نهایه العماره، ترجمه ی حسین قره چانلو- سوره- تهران ۱۳۷۶
12- المسالک الممالک- به اهتمام استاد دخویه- لیدن ۱۸۸۹- ص ۲۳۳
13- ناخدابزرگ شهریار رامهرمزی _ عجایب الهند _ترجمه محمد ملک زاده - انتشارات بنیاد فرهنگ ایران – تهران ۱۳۴۸ ص ۳۲
14-مسالک و ممالک- به اهتمام استاد دخویه- لیدن ۱۹۲۷ ص ۲۸
15- مروج الذهب - به اهتمام باربیه دومینار، پاریس ۱۸۶۱، ج ۱ ، ص ۲۳۸
16- البدء و التاریخ ، به اهتمام کلمان هوار ، پاریس ۱۹۰۷، ج ۴ ، ص ۵۸
17- التفهیم لاوائل صناعه التجیم ، به اهتمام استاد جلال همایی، تهران ۱۳۱۸ ،ص ۱۶۷
18- حدودالعالم ، از روی نسخه ی عکسی تومانسکی، به اهتمام بارتولد، چاپ لنگراد و به اهتمام سید جلال الدین تهرانی ، ۱۳۱۲، ص۸
19- ابواب فی الصین و الترک منتخبه من کتاب طبایع الحیوان ، به اهتمام مینورسکی ، لندن ۱۹۴۲، ص ۱۶
20- نزهت المشتاق ، رم ۱۸۷۸،ص ۹
21- دمشقی ، شمس الدین ابوعبدالله محمدبن ابی طالب الانصاری، نخبه الدهر فی غرائب البرو البحر، ترجمه سید حمید طبیبیان، اساطیر،تهران ۱۳۸۲
22- نویری ، احمد بن عبدالوهاب ، نهایت الارب ، الکتب ، قاهره ۱۹۳۳، ج۱ ، ص ۲۴۴
23- خریدت العجائب ، قاهره ۱۳۰۳ ، ج۱ ، ص ۹۱
24- رحلت ابن بطوطه ، مصر ۱۳۲۲ ، ج۲ ، ص ۱۳۹
25- ابن بطوطه ، سفرنامه ، ترجمه ی محمدعلی موحد ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، تهران ۱۳۴۸ ، ج ۱ ، ص ۱۹۹
26- حاج خلیفه ، جهان نما ، استانبول ۱۱۴۵، ص۴۵۷
27- برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به: مجیدزاده یوسف، ( نام خلیج فارس و باستان شناسان خارجی)، مجله ی نشر دانش ، سال سیزدهم. شماره ششم ، مهر و آبان