ايدئولوژي جديد از نگاه ژيژك
كامران مشفقآراني
شهرت ژيژك براي احياي روانكاوي ژاك لاكان با محوريت يك خوانش جديد از فرهنگ عامه است. او رسالات گوناگوني درباره موضوعات گسترده و كلان نگاشته است، موضوعاتي چون جنگ عراق، مساله بنيادگرايي ديني، مخاطرات جهان سرمايهداري، رئال پليتيك، جهانيسازي، سوبژكتيويته، حقوق بشر، اسطورهشناسي، فضاي مجازي، پسامدرنيسم، چندفرهنگگرايي، پست ماركسيسم و قس علي هذا. دامنه آثار ژيژك آنقدر گسترده است كه فقط ذكر يكايك آنها شايد تمام سطور اين ستون نوشته را پر كند، از نقد فرهنگ عامه و سينما گرفته تا سياست و پيچيدهترين مباحث فلسفي، همچنين نگاه موشكافانهاي بر كارهاي فيلمسازاني همچون آلفرد هيچكاك و ديويد لينچ دارد كه در جاي خود قابل تامل است.
آشنايي من با او از آنجايي بود كه مكاتباتي با نادژدا تولوكونيكووا از اعضاي گروه پوسي رايتز درخصوص سياست، متافيزيك و نقد كاپيتاليسم داشت. ژيژك در يكي از نامههايش خطاب به تولوكونيكووا مينويسد: «براي من، وظيفه واقعي جنبشهاي رهاييبخش راديكال اين است كه نه تنها چيزها را از بيحالي خود بيرون بياورند، بلكه مختصات واقعيت اجتماعي را تغيير دهند، بنابراين وقتي چيزها به حالت عادي برميگردند، يك «استاتيك آپولوني» جديد و رضايتبخشتر وجود خواهد داشت.» در اين نامهنگاريهايي كه بيشتر به فلسفهبافي شبيه است تولوكونيكووا در پاسخ به ژيژك ميگويد: «كاپيتاليسم مدرن سعي ميكند تا ما را مطمئن كند كه بر اساس اصول خلاقيت آزاد، توسعه بيپايان و تنوع عمل ميكند. او سمت ديگر خود را پوشانده، واقعيت اين است كه ميليونها نفر توسط يك قدرت نرم و فوقالعاده پايدارتبديل به برده شدهاند. ما ميخواهيم اين دروغ را آشكار كنيم.» در زماني كه اين تفلسفها ميان اين دو جابهجا ميشد دنيا همچنان به نوعي در ابتداي مسير انفجار اطلاعات و نفوذ همهجانبه اينترنت قرار داشت، گرچه شبكههاي اجتماعي تا حدودي شكل گرفته بودند. بعدها با توسعه ديگر فناوريهاي وابسته و عموميت يافتن ابزارهاي پيشرفته ديگر ژيژك نگرانيهايش را بهطور جديتر مطرح ميكند، بهطور مثال او درباره تاثيرات هوش مصنوعي بر ايدئولوژي نظرات جالبي دارد. وقتي او ميگويد كه امكان تولد يك ايدئولوژي نوظهور با هوش مصنوعي وجود دارد، منظور او اين است كه هوش مصنوعي ميتواند نه تنها به ترويج ايدئولوژي سرمايهداري كمك كند، بلكه ميتواندامكان پذيرايي از ايدئولوژيهاي جديد و بديل را نيز فراهم كند. از نگاه او هوش مصنوعي ميتواند به ترويج ايدئولوژيهايي كه بر تكنولوژي و پيشرفت علمي تاكيد دارند، كمك كند. اين ايدئولوژيها ممكن است با ايدئولوژي سرمايهداري متفاوت باشند و ممكن است به سمت جوامعي كه بر تكنولوژي و داده متمركز هستند، حركت كنند.
بهطور كلي، ژيژك به اين نكته اشاره ميكند كه هوش مصنوعي ميتواند تاثير عميقي بر جامعه و ايدئولوژيهاي ما داشته باشد و ما بايد به اين تاثيرات با نگاهي دقيق فكر كنيم و براي حوادثي در آينده غبارآلود نه چندان دور آماده باشيم. او معتقد است كه ما بايد درك كنيم كه چگونه هوش مصنوعي ميتواند جوامع و ايدئولوژيهاي ما را دچار دگرگونيهاي اساسي كند و بايد ياد بگيريم چگونه بهترين استفاده را از آن ببريم، او در ادامه اين ديالوگ در نهايت به اين نتيجه ميرسد كه بشر بايد كمتر در مورد آنچه طبيعي است نگران باشد و بيشتر در مورد اينكه چگونه تلاشهاي ما براي ايجاد هوش مصنوعي ميتواند تنها تفاوتها و شكافهاي موجود در جوامع بشري را عميقتر كرده و فاصله بين ما را بيشتر كند، اما اين پديده را به تنهايي فاجعهبار نميداند، چراكه عمق نگراني جايي عينيت پيدا ميكند كه انسان براي تغيير بدن خود دست به كار ميشود. او ابراز ميكند كه به زودي شاهد انسانهايي خواهيم بود كه «غيرطبيعي» هستند. اينكه طبقهاي از افراد اين امكان را داشته باشند تا با استفاده از فناوري از هوش بهتر و همينطور فيزيك بهتري بهرهمند شوند خود ناقض اصل برابري بين انسانهاست، چراكه آنان به سرعت يك طبقه اجتماعي را شكل داده و بر ديگر طبقات سلطهاي فرانژادي خواهند يافت. در همين راستا امكان دارد دولتهاي توتاليتر و ايدئولوگ اقدام به توسعه فناوريهايي كنند كه در تقابل با آرايههاي انساني و اخلاقي بشر است، نمونه بارز آنهم توسعه روباتهاي قاتل و استفاده از هوش مصنوعي در جنگها عليه انسانهاست يا همينطور توليد انسانهايي است كه ذاتا به عنوان يك ماشين كشتار متولد ميشوند و خلق و خوي ذاتي آنها دستكاري شده و فاقد احساسات و ادراكات عمومي انساني هستند، شايد بهترين مثال قابل درك براي اين موضوع سريال هيلو (Halo) است كه بر اساس يك بازي ويديويي با همين عنوان توليد شده است. در اين سريال دقيقا همين نگراني بهطور شفاف بيان ميشود، شركتهايي در جهان نئوليبرال به وجود آمدهاند كه توانايي توليد سربازاني را دارند كه به لحاظ هوشي و فيزيكي بر عموم افراد جامعه برتري دارند در كنار اين موضع آنها فاقد احساسات هستند و براي هدفي خاص در جهت منافع يك ايدئولوژي يا يك حكومت برنامهريزي ميشوند. ژيژك از اين دست نگرانيها را سالهاست كه در نقدهايش به طرق گوناگون بيان ميكند، چراكه از نگاه او تاكنون هم براي جلوگيري از اين جنون سرعت پيشرفت ماشين تكنولوژي دير شده است و ديري نخواهد پاييد كه تغييرات غيرقابل بازگشت جهان انساني ما را درخواهد نورديد.