پيشبيني درست «اعتماد» از پروژه ممنوعيت ورود زنان به استاديوم
از اراك به تبريز و حالا قائمشهر!
در «اعتماد» ديروز نوشتيم پروژهاي براي ممنوعيت مجدد ورود زنان به استاديوم راه افتاده است. نوشتيم اين برنامه از استاديوم شهر اراك آغاز شد و به تبريز رفت و حالا با حواشي بازي پرسپوليس و سپاهان در استاديوم آزادي قرار است ادامه پيدا كند.
زماني كه اين گزارش نوشته ميشد عصر روز شنبه بود و وقتي روزنامه براي چاپ رفت هنوز دستور ممنوعيت ورود زنان به استاديوم وطني قائمشهر براي بازی پرسپوليس و نساجي منتشر نشده بود. ولي دقايقي مانده به نيمه شب شوراي تامين استان مازندران اعلام كرد به دليل نبود زيرساخت بايد بازي پرسپوليس و نساجي كه امروز برگزار ميشود بدون حضور زنان باشد.
صبح روز يكشنبه هم تمامي رسانههاي اصولگرا بخشهاي ويژهاي از صفحات خود را به لزوم ممنوعيت دوباره ورود زنان به استاديوم اختصاص دادند. آنها با تكرار همان ادبيات چند سال گذشته دوباره نوشتند ورود به استاديوم اولويت زنان نيست و محيط ورزشگاهها براي حضور نواميس مردم مهيا نشده است! حتي روزنامه ارگان شهرداري در شرايطي كه شهر تهران از انبوه مشكلات و گرفتاريها رنج ميبرد تمام صفحه يك خود را به ماجراي زنان و استاديوم اختصاص داد و با تكرار هشتگي كه لشكر دلواپسان در فضاي مجازي به راه انداختند يعني «روز سياه فوتبال» ورود زنان به ورزشگاهها را زير سوال برد.
شايد اين طور به نظر برسد كه گزارش روزنامه «اعتماد» كه عصر شنبه نوشته و صبح يكشنبه چاپ شد يك نوع پيشگويي عجيب بوده ولي چنين چيزي در كار نيست. اصلا هيچ مساله عجيبي وجود ندارد. اينكه نوشتيم استاديوم به استاديوم قرار است ورود زنان به ورزشگاه ممنوع شود و بلافاصله اين اتفاق براي وطني قائمشهر رخ داد اصلا نيازي به علوم خفيه و مابعدالطبيعه نداشت. همين طور اينكه نوشتيم بازوهاي رسانهاي رسمي و غيررسمي قرار است مطالبه فيك ممنوعيت ورود زنان به استاديوم را داغ كنند هم اظهر من الشمس بود.
در واقع زندگي در ايران و همزيستي با سيستم موجود و كمي بالا رفتن سن باعث ميشود خيلي از مسائل به راحتي قابل بررسي و پيشبيني باشند. اين مورد هم فرقي با بقيه موارد ندارد.
حالا تعداد استاديومهايي كه زنان نميتوانند به آنها ورود كنند به عدد سه رسيده است. گفته ميشود جلسات بين وزارت ورزش و فدراسيون و توصيهها و بعضا دستوراتي از ساير نهادها اين عدد را بيشتر خواهد كرد.
نكته غمانگيز داستان اينجاست كه انگار بايد تمام راهي را كه جامعه تا امروز طي كرده از اول پيموده شود. انگار نه انگار به سال 1403 رسيدهايم و بايد دغدغههايي كه سالها وقت و اعصاب مردم را به بازي گرفته بود، برطرف شده باشد. انگار دوباره بايد تمام استدلالهايي كه سالها مطرح ميشد از اول مطرح شود و شايد دوباره بايد اميدوار ماند تا فيفا فشاري بياورد و قضيه فيصله پيدا كند. دوباره، دوباره و دوباره!