• ۱۴۰۳ جمعه ۲۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5766 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت

گفت‌وگو با محمود توسلیان، نویسنده‌ نمایشنامه‌ «مجنونِ آن لیلی»

دراماتیزه کردن منظومه کهن عاشقانه

نمایشنامه، منظومه «لیلی و مجنون» را از زاویه دید یک راوی روایت می‌کند و از این منظر به سنت قصوی فارسی نزدیک می‌شود

مریم آموسا

موسیقی-نمایش «مجنون آن لیلی» به طراحی، کارگردانی و آهنگسازی پیمان خازنی مدتی است که ساعت ۱۹ در تالار حافظ روی صحنه می رود. ساسان سالور و حمیدرضا علی‌نژاد تهیه‌کنندگان این موسیقی نمایش 90 دقیقه‌ای هستند و اجرای آن تا 5 خرداد ادامه دارد.

«مجنون آن لیلی» را محمود توسلیان نوشته. عمار تفتی نقش مجنون را بازی می‌کند و زهره فیروزی لیلی را. راوی بخش‌های مختلف کار هم رشید کاکاوند است. ملیکا شهاب، سپیده موسوی، رز ایزدی، آتنا قرائی، علی تیمورفامیان و سیما نوروزیان دیگر نقش‌های کار را بازی می‌کنند. طراحی فرم حرکت برعهده نارینه گالستانیان است و حامی جدلی دستیاری او را برعهده دارد.

در خلاصه داستان نمایش آمده است: «روزی روزگاری جایی توی این دیر مکافات، همای سعادت بال‌هاشو باز کرد و قصه عشق ساز کرد. به یه مکتب‌خونه رسید، نظر کرد. رو شونه لیلی نشست، مجنونو در به در کرد. اما...»

در حاشیه اجرای این کار با نویسنده آن گفت‌وگو کردیم. محمود توسلیان نویسنده، کارگردان و ترانه‌سرا متولد 1358 تهران و دانش‌آموخته زبان و ادب فارسی است. او تالیف مجموعه کتاب‌های «قصه ضرب‌المثل» و کارگردانی فیلم مستند «بریکولاژ/ زندگی نادر مشایخی» که جوایزی هم دریافت کرده، در کارنامه دارد.

 

به نظر می‌رسد ظرفیت‌های زبان فارسی همواره در کارهای شما مورد توجه بوده. به این موضوع چگونه نگاه کردید که به سراغ لیلی و مجنون نظامی رفتید؟

زبان فارسی در فکر من یکی از پرظرفیت‌ترین زبان‌های دنیاست که متاسفانه دنیای نو با نگاه سلطه‌جویانه‌ خود مدام در حال نادیده گرفتن آن و بی‌توجهی به ظرایف آن است. بی‌شک یکی از مهم‌ترین ظرفیت‌های زبان و ادبیات فارسی، فرهنگ‌ساز بودن آن است. زبان و ادبیات فارسی هرجا رواج یافته، فرهنگ غنی را با خود به همراه برده، زیرا ادبیات فارسی برخاسته از مفاهیم بلند انسانی است و هرگاه در قالب‌های هنری با ذوق و هنر همراه شده، توانسته جریان فرهنگی به وجود بیاورد. نظامی هم از شاعرانی است که بی‌شک باید او را در شمار ارکان شعر فارسی و از استادان مسلم این زبان دانست. او مانند فردوسی، سعدی و حافظ توانسته به ایجاد یا تکمیل سبک و روشی خاص توفیق یابد. اگرچه داستان‌سرایی در زبان فارسی توسط نظامی آغاز نشده و چنان‌که می‌دانید از آغاز ادب فارسی سابقه داشته است و شاعرانی چون فخرالدین اسعد گرگانی با سرودن ویس و رامین در این زمینه پیشگام بوده‌اند.

باید توجه داشته باشیم که آثار ادبی ما بی‌شک بزرگ‌ترین سرمایه ماست؛ سرمایه به این مفهوم که در دو بعد ادبی و معنوی می‌توان از آن بهره برد. هنرهای نمایشی در کشور ما در حال حاضر به تدریج به سمتی می‌رود که بوی فقر از آن می‌آید. منظورم از فقر این است که با وجود داشتن متون درخشان و شاهکاری مانند پنج گنج نظامی منظومه‌های بی‌شمار بسیاری دیگر متاسفانه ما ناگزیر به اجرا و تماشای آثاری هستیم که اصلا در شأن این فرهنگ والا نیست. به نظرم با توجه به وجود گنجینه‌های گران سنگ و گرانبهایی که پیش‌تر صحبتش شد، خیلی بی‌انصافی است که نخواهیم به چنین متونی بپردازیم بی‌انصافی به این مفهوم که وقتی ما طلا داریم بی‌شک سراغ نقره نخواهیم رفت البته منظورم از سراغ نقره نرفتن یا سراغ طلا رفتن این نیست که در گذشته گیر کنیم، بلکه منظورم این است که ما می‌توانیم با بهره‌گیری درست و مناسب از ظرفیت‌های روایی و حتی ظرفیت‌های سوری زبان فارسی آثاری را خلق کنیم که مخاطب امروز بسیار آنها را دوست خواهد داشت.

«عشق» به عنوان یک مفهوم بلند انسانی، جایگاه ویژه‌ای در ادبیات ما دارد و بی‌شک عشق به ادبیات است که موجب خلق اثری مانند «مجنون لیلی» شده است.

محمدعلی بهمنی در بیتی آورده «کجا دنبال مفهومی برای عشق می‌گردی/ که من این واژه را تا صبح معنا می‌کنم هر شب». اساسا افرادی که به شکلی کاملا خودخواسته و آگاهانه سراغ ادبیات می‌روند از روحیه‌ای خاص برخوردارند و تمام سیر و سلوک و مشی زندگی خود را با نگاه به آموزه‌های این فرهنگ عظیم هماهنگ می‌کنند. من هم یکی از این عشاق هستم که در روزهای آغازین خودشناسی‌ام شیفته‌ این همه زیبایی شدم. حالا واژه‌ها تمام زندگی من را شکل می دهند. وقتی سراغ خواندن متون کهن می‌روم- چه منظوم، چه منثور فرقی نمی‌کند- وقتی به خودم می‌آیم که چای آب یخ شده یا غذایم را باید دوباره گرم کنم. مگر این‌که کسی کنارم باشد و من را به خودم در آن لحظات پیوند بزند. البته این شکل کمتر اتفاق می‌افتد؛ چرا که اغلب این خواندن‌ها با یک نفر مثل خودم اتفاق می‌افتد. به هر حال کار، کار عشق است و دل. عشق ودیعه‌ای الهی است که در وجود انسان نهاده شده و با ذات و فطرت او عجین شده و انسان پیوسته به دنبال معبود و معشوق حقیقی بوده است. مولانا می گوید: ناف ما بر مهر او ببریده‌اند/عشق او در جان ما کاریده‌اند (کاشته‌اند) . گفته شده که عشق راه رسیدن انسان را برای رسیدن به سعادت و کمال میسر می سازد و اساسا خداوند آدمی را خلق کرده تا عاشق باشد و تفاوت انسان با فرشته در این است که فرشته از درک عشق عاجز است و عشق خاص انسان است و از روز ازل در وجود او نهاده شده است. به قول حافظ: در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد.

در مقابل این عشق در ادبیات ما نیروی عقل یا خرد می‌ایستد. عقل یک نیروی محافظه‌کارانه و عشق یک نیروی انقلابی است. عشق برخلاف عقل محافظه‌کار و همواره نیرویش در فوران است و همیشه می‌خواهد از خود بیرون بیاید، چه در ذات حق که می‌خواهد تجلی کند و چه در مخلوق که می‌خواهد به سوی خالق پرواز کند از این همواره این جنگ و تضاد در اندیشه متفکران عصر سنت وجود داشته است و این اعتقاد مورد قبول بوده که نمی‌شود این تضاد را حل کرد. اما آنچه امروز از رابطه عقل و عشق گفته می‌شود تا حد زیادی با این نوع نگاه متفاوت است. در این نگاه آن دیوار بلند بین عقل و عشق وجود نداشته و ارتباط ارگانیک و عمیقی بین آنها پیدا شده است. حتی در تحقیقات جدید عصب شناسی تاکید بر این است که عقل و عشق تابع دستورالعمل‌های مغز انسان هستند و شاید بهتر باشد بگوییم دو روی یک سکه هستند.

شما برای ارائه اثرتان به سراغ قالب نمایش موزیکال رفته‌اید. آیا هنگام نوشتن به این موضوع توجه کردید‌ یا پس از نوشتن نمایشنامه دست به انتخاب این فرم زدید؟

موسیقی نمایش یکی از قالب‌هایی است که انسان مدرن ایرانی آن را می پسندد، چراکه موسیقی در کنار کلام یکی از شکل‌های جواب ‌پس‌داده است. مخاطب امروز ما از ترکیب درام و موسیقی خیلی لذت می‌برد. انگار جمع بین عقل و عشق است که روی صحنه متجلی می‌شود. من از زمانی که با پیمان خازنی- کارگردان و آهنگساز مجنون آن لیلی- درباره‌ لیلی و مجنون نظامی صحبت کردم، نکاتی بین ما شکل گرفت که سعی کردم در زمان نوشتن موسیقایی بودن را در متن به شکل کامل لحاظ کنم. از ابتدا که داستان در یک مکتبخانه شکل می‌گیرد، ما به سراغ شعری رفتیم که بیانگر عشق و محفل و جمعیت است: «گل در بر و می در کف و معشوق به کام است/ سلطان جهانم به چنین روز غلام است». در کنار چنین موضوعی سعی کردم برای ادامه سنت ادبی از قالب تحمیدیه هم بهره‌ای ببرم که این کار را با انتخاب یک بحر طویل از شاعر گمنامی به نام شاهدی نیشابوری انجام دادم. در قسمت منثور نمایشنامه و در دل دیالوگ‌ها و تک‌گویی‌ها نیز سعی کردم که از وزن درونی واژه‌ها دور نشوم و زبانی بسازم که طیف‌های مختلفی را در بر بگیرد. اصولا رفتن سراغ متون کلاسیک ایرانی به خصوص منظومه‌ها کار دشواری است، چون آنها درنهایت زیبایی خلاقیت و هنر کارشان را انجام دادند. پس اگر کسی بخواهد با نگاهی امروزین سراغ اثر برود و آن را روی کاغذ و سپس روی صحنه بیاورد، خطر کرده است. طبیعتا من هم از این قاعده مستثنا نیستم. از طرف دیگر منظومه‌های کهن ما- به خصوص متنی مانند لیلی و مجنون- با وجود این که از نظر قصه چفت و بست دارد، اما به نسبت تعاریف امروز از مفهوم پیرنگ فاصله دارد و تبدیل آن به یک متن دراماتیک بسیار دشوار است. مگر این که نویسنده بخواهد از متن و تاریخ فاصله بگیرد و تغییراتی در اصل ماجرا ایجاد کند. در لیلی و مجنون نظامی داستان به گونه‌ای پیش می‌رود که در بزنگاه‌های مهم خودش، قهرمانان روبرو و حتی کنار هم نیستند که بشود، گفت‌وگو شکل داد. این شد که من سراغ راوی رفتم و داستان را از زاویه دید یک راوی نوشتم. این شکل یک مزیت هم داشت و آن این بود که ما به فرهنگ قصه‌گویی در مجنون آن لیلی نزدیک شدیم. این شکل از روایت را قوم ایرانی بسیار دوست دارد.

قصه «لیلی و مجنون» جنبه‌ عاشقانه صِرف ندارد و از جنبه‌های عرفانی هم برخوردار است. چقدر به این جنبه‌ها توجه داشته‌اید؟

در لیلی و مجنون نظامی، مولفه‌های عرفانی بسیار است و پایان‌بندی نیز با یک عشق الهی تمام می‌شود و این خود موید این نکته است که لیلی و مجنون جنبه‌های بارز عرفانی دارد. در ادب عرفانی فارسی به داستان لیلی و مجنون توجه بسیاری شده است از مهم‌ترین دلایل این موضوع یکی این است که عارفان عاشق- نه عارفان زاهد- این داستان را برای طرح و تبیین روابط انسان و خدا مناسب دانسته‌اند. عشق لیلی و مجنون نماد و نمونه عشق پاک و بی‌آلایشی است که از هوای نفس به دور است. ما تلاش کردیم هر دو جنبه‌ عشق زمینی و آسمانی را در دل این درام موسیقایی لحاظ کنیم.

فکر می‌کنید موسیقی‌هایی که در دل اثر با متن همراه می‌شود، چقدر در روند موفقیت و استقبال اثر دارد؟

شما بهتر می‌دانید که موسیقی ما ایرانی‌ با شعر و وزن و آهنگ بزرگ می‌شویم. ساختن موسیقی برای چنین مردمانی کار آسانی نیست. خازنی آهنگسازی است که نبض مخاطب جدی موسیقی ایرانی را در دست دارد. او سلیقه‌ بسیار خوبی در ساخت تصنیف دارد. به عنوان مثال تصنیف چشم جادو که در سال گذشته بین مردم فراگیر شد. البته در همکاری قبلی ما که نمایشی به نام «ناکجا‌آباد» قطعات زیبایی خلق شد که هنوز به گوش مردم نرسیده است و همین‌طور تصنیف‌ها و ترانه‌هایی که در مجنون آن لیلی ساخته است. آثار او از یک حجم عاطفی سرشار برخوردار است. اما این را نباید فراموش کرد که استقبال چشمگیر مخاطب از مجنون آن لیلی در گام نخست محصول رفتارهای حرفه‌ای تهیه‌کنندگانش ساسان سالور و حمیدرضا علی‌نژاد است که در موقعیت‌های حساس کار حضوری درست و موثر دارند. خب این موضوع سبب شده است که تک‌تک عوامل روی صحنه و پشت صحنه حرفه‌ای باشند. اصولا انتخاب چنین نمایشنامه‌هایی که پیشینه تاریخی و ادبی دارند، پرهزینه و پرعوامل است. با توجه به اینکه حمایتی از چنین آثاری توسط دولت نمی‌شود، سرمایه‌گذاری برای آن‌ها کار پرخطری است. پس در وهله‌ نخست باید از تهیه‌کنندگان چنین آثاری متشکر بود. ضمن این‌که اگر این قبیل کارها بخواهد به سوددهی اقتصادی برسد، باید در سالن‌های بزرگ آن‌ها را اجرا کرد و قیمت مناسبی برای بلیت تعیین کرد. نباید فراموش کنیم که آثاری مانند شاهنامه، خسرو و شیرین، منطق‌الطیر و... سرمایه‌های ما محسوب می‌شوند.

این جمله‌ها را بارها شنیده‌ایم. شما از چه منظری به این موضوع نگاه می‌کنید؟ آیا در این مورد ما توانسته‌ایم کاری از پیش ببریم؟

اجازه بدهید کمی به عقب‌تر برگردم. نه فقط خود آثاری که برای نمونه نام بردم، بلکه اساسا زبان که هویت هر فرهنگی را شکل می‌دهد، بزرگ‌ترین سرمایه‌ آن فرهنگ است. از این منظر و در ساحت بزرگ هستی، زبان فارسی غنی‌ترین و ثروتمندترین زبان دنیا می‌تواند باشد. یعنی ذاتا این ثروت را دارد، اما چون بهره‌برداری درستی از آن نمی‌شود، چیزی هم عاید مردم و کشور نمی‌شود. فقط با یک نگاه ساده می‌توان فهمید که سلطه‌ زبان انگلیسی و گرایش مردم به آن در جای جای دنیا، به چه مسائلی ختم می شود. وقتی انسان به یک زبان دیگر شدیدا نیازمند می‌شود، بوی خوشی از ان اوضاع نمی‌آید. چرا باید یک فرهنگ، فرهنگ دیگری را نیازمند زبان خودش بکند؟ به نظر شما این شکل دیگر استعمار نیست؟ چرا فلان ابزار زبان فارسی را حمایت نمی کند؟ چرا باید صفحه کلید عربی استفاده کرد؟ می‌بینید که این ماجرا به تدریج تبدیل به یک منازعه سیاسی بر سر قدرت می‌شود. علاوه بر این برای یادگیری و کاربرد زبان بیگانه باید کلی هزینه کرد. این پول به جیب چه کسانی می‌رود؟ ملاحظه می‌کنید که از زبان می‌شود کسب درآمد کرد. این تازه زبان به مفهوم اعم کلمه است. وقتی زبان وارد عرصه هنر می‌شود، طبیعتا می‌توان برداشت‌های مادی و معنوی بزرگی از آن کرد.

با توجه به استقبالی که از مجنون آن لیلی شده است، آیا گروه، برنامه‌های دیگری برای معرفی این اثر نمایشی دارد؟

بهتر است این سوال را از تهیه‌کنندگان و کارگردان مجنون ان لیلی بپرسید. اما می‌دانم که از بسیاری از کلانشهر‌های ایران عزیزمان برای اجرا درخواست شده است. حتی پیشنهادهایی برای اجرا در خارج از کشور هم داشته‌ایم. اما به نظرم کار با این حجم برای خروج از کشور تاحدودی دشوار است. مگر اینکه دولت یا یک حامی عاشق پا به میان بگذارد که این گنج را به فارسی زبانان بیرون از ایران و حتی غیر فارسی زبانان نمایش دهیم. منظورم گنج بزرگ فرهنگ و هنر ایرانی است.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون