امریکا پدرخوانده اتمی خاورمیانه
فرزان صفری ثابت
قرن بیستم قرن زایش قدرتهای اتمی بوده است. آزمایش بمب اتمی در صحرای نوادا در سال 1945 و دو بار استفاده از آن توسط امریکا در ناکازاکی و هیروشیما، از یکسو جنگ خانمانسوز جهانی دوم را پایان بخشید و از سوی دیگر آغاز رقابت تسلیحاتی اتمی را میان اتحاد جماهیر شوروی (روسیه) و امریکا رقم زد. در این میان دیگر کشورها مانند فرانسه، انگلیس، اسرايیل، چین، هند، پاکستان و کرهشمالی نیز در دهههای بعدی به این گروه و عرصه رقابت هستهای اضافه شدند.
در دهه 1950 میلادی و با اوجگیری رقابت تسلیحاتی میان شوروی و امریکا، ريیسجمهور امریکا، دوایت دی. آیزنهاور، ابتکار «اتمها برای صلح» را برای ایجاد توازن و مهار شوروی و گسترش دانش هستهای با همپیمانان خود پیشنهاد داد. این برنامه شامل کشورهای خاورمیانه همچون ایران، ترکیه و تاحدودی پاکستان بود که ذیل گسترش طرح مارشال و چتر امنیتی فراآتلانتیکی و در چارچوب بازوی خاورمیانهای آن، سنتو یا به عبارتی پیمان بغداد قرار میگرفت. این برنامه شامل تعاملات و تبادلات فنی و مهندسی هستهای از طرف امریکا و ناتو در آن زمان تحت عنوان اشتراک هستهای یا Nuclear Sharing انجام میگرفت، برنامهای که به لحاظ نظامی هنوز هم توسط آلمان و ترکیه اجرا میشود. البته پیمان نظامی سنتو به دلیل اختلافات میان پاکستان زمان بوتو و ایران زمان محمدرضا شاه پهلوی، اختلافات مرزی و ژئوپليتیکی میان ایران و عراق در دهه 1970 میلادی و انقلاب اسلامی ایران به طور قطعی منحل شد.
در دهه 50 میلادی نیز پس از مرگ استالین و بروز اختلاف بین خروشچف و مائو، دو رهبر کمونیست بلوک شرق، همکاریهای هستهای میان دو طرف در یک پروسه ده ساله کاهش یافت. در بحبوحه بحران موشکی کوبا، امریکا در پاسخ به استقرار پایگاههای موشکی هستهای روسها در کوبا تصمیم به بلوکه کردن این کشور جزیرهای گرفت و در این میان آزمایشهای هستهای امریکا در حوزه اقیانوس آرام، تهاجم نظامی چین به شمال هند و افزایش تنشها میان شوروی و امریکا به عنوان دو ابرقدرت نظامی، سایه تقابل هستهای را دوچندان کرد و به مدت سیزده روز نفس را در سینه جهانیان حبس نمود. آنچه باعث سامان دادن به این بحران شد، توافق دو کشور در خروج موشکهای با قابلیت کلاهک هستهای در کشورهای متحد بود. روسها از امریکا این تضمین را دریافت کرده بودند که در صورت خارج کردن موشکها از کوبا، امریکا نیز موشکهای جمنای را از ترکیه خارج کند. در سال 1962 چین به هند حمله کرد و پس از شکست استراتژیک هند، این کشور در سال 1964 با واقعیت آزمایش هستهای چین مواجه شد. هند نیز پس از حمله همسایه خود پاکستان و شکست دادن آن در سال 1965، تصمیم به پیش بردن برنامه هستهای خود به دلیل مقاصد صلحآمیز و نظامی گرفت. این روسیه بود که به دلیل وجود پیمان استراتژیک با هند به عنوان جایگزینی برای همکاریهای هستهای داوطلب شد. در سال 1974، هند اولین آزمایش هستهای خود را انجام داد و سپس در سال 1998، دومین آزمایش در سایه تهدیدات هستهای پاکستان، تحریم و فشار امریکا انجام گرفت. این اقدام سبب شد پاکستان نیز دو آزمایش هستهای خود را به فاصله یک ماه پس از هند انجام دهد. در تابستان 1999 نیز با ازسر گرفتن اختلاف مرزی میان هند و پاکستان، این ترس از رویارویی بین دو قدرت اتمی مشابه با بحران کوبا دوباره زبانزد جهانیان شد. در این میان امریکا در سال 1999 با وساطت بین هند و پاکستان نقش میانجیگر هستهای را در پیش گرفت. در سالهای 1990 میلادی نیز با بروز اختلافات در شبه جزیره کره، امریکا با اعمال فشار و تحریم سعی در محدود ساختن برنامه هستهای کرهشمالی کرد؛ اقدامی که مشابه آن نیز در زمان ریاستجمهوری ترامپ مشاهده شد و به تازگی در مقالهای در مجله فارن افرز تحت عنوان «بحران پیش روی کرهشمالی» با اشاره به دیپلماسی پیشین هستهای میان امریکا و کرهشمالی، توصیه کرده است که برای محدود ساختن برنامه تسلیحاتی کرهشمالی زمان آن رسیده که تحریمها علیه این کشور در قالب ائتلافی به رهبری و محوریت امریکا دوچندان شده و افزایش یابد.
پیشتر نیز در همین مجله مقالهای دیگر با این عنوان منتشر شده بود: «آیا عربستانسعودی به بمب دست خواهد یافت؟»، این مقاله این موضوع را مطرح کرد که ممکن است عربستان از ترس تغییر دکترین هستهای ایران به دلیل تهدیدات اسرايیل و نیز به دلیل رقابت عربستان با دیگر کشورهای عربی حوزه خلیجفارس، خود را ناگزیر بداند که به سلاح هستهای دست پیدا کند و این مساله باعث خواهد شد که دیگر کشورها مانند امارات، قطر و ترکیه نیز به این سلاح دسترسی پیدا کنند. برای مقابله با این مساله، پیشنهاد شده است که برای جلوگیری از خسارت احتمالی توافق هستهای ده میلیارد دلاری چین با عربستان، پیماننامه «یک دو سه» مشابه امریکا-هند با عربستان نیز امضا شود. با این وجود باید یادآور شد که این اولینبار نیست که عربستان سعی کرده است سلاح هستهای بسازد. از دهه 1980 میلادی، پاکستان به دلیل نزدیکی با عربستان دانش هستهای خود را دراختیار این کشور گذاشته است. آنچه مسلم است از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، امریکا سعی نموده است از طریق سیاست چماق و هویج و حتی به اصطلاح جعبه ابزار دیپلماتیک خود، تنش میان دیگر کشورهای هستهای مسلح یا غیرمسلح را تحت کنترل و مدیریت خود درآورد. در نمونههایی همچون کرهشمالی، لیبی، ایران، هند، پاکستان و حتی اسرايیل گویای این سیاست امریکاست. آنچه باید دوباره یادآور شد این است که پس از آغاز جنگ میان روسیه و اوکراین، که در واقع جنگ بین دو قدرت مسلح-غیرمسلح اتمی است، یک حقیقت غیرقابل انکار رخ نمایانده و آن حقیقت، بازگشت شبح بمب هستهای است، پدیدهای که امریکا خود را موظف میداند برای حفظ منافع سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک خود در آن نقش ایفا کند.
دانشجوی دکترای مطالعات جهان (هند)
دانشگاه تهران