واترگيت و نيكسون
مرتضي ميرحسيني
در دانشنامه تاريخ امريكا، مدخلي را به اين ماجرا، به رسوايي بزرگ دوران رياستجمهوري نيكسون اختصاص دادهاند. ماجرايي كه معمولا از آن به واترگيت ياد ميشود و تا استعفاي رييسجمهور امريكا پيش رفت. داستان از آنجا شروع شد كه حزب جمهوريخواه، انتخابات 1970 كنگره را باخت و شماري از اعضاي اين حزب ترسيدند كه در انتخابات بعدي، يعني رياستجمهوري 1972 نيز ببازند. بهويژه آنكه اعتراضات ضد جنگ ويتنام در گوشهوكنار ايالات متحده بالا گرفته و نيويوركتايمز نيز اسناد محرمانهاي از پنتاگون، از انحرافات ارتش در آن جنگ - مثل بمباران هوايي كشور بيطرف كامبوج- را افشا كرده بود. «انتشار اين مطالب كاخ سفيد را برآشفت. كاخ سفيد در واكنش به اين اتفاق، تعداد عوامل امنيتياش را افزايش داد و يك واحد لولهكشي براي پيشگيري از نشت مطالب تشكيل داد.» سرپرستي اين لولهكشها به جي گوردن ليدي، از نزديكترين مردان نيكسون سپرده شد و او اجازه داشت مستقيما از پولي كه كميته انتخاب مجدد رييسجمهور جمعآوري كرده بود برداشت كند. او از اين پول و لولهكشها براي بدنامكردن كانديداهاي مقدماتي حزب دموكرات استفاده برد و چند نفر از مهمترين رقباي احتمالي نيكسون را، پيش از شروع تبليغات انتخابي بياعتبار كرد. اما همچنان از شكست در رقابتي كه نزديك و نزديكتر ميشد هراس داشت. پس نقشهاي براي تضمين پيروزي نيكسون در انتخابات 1972 كشيد. نوشتهاند «ليدي طرحي ارايه كرد كه به يك ميليون دلار بودجه نياز داشت تا به نظارت الكترونيك، عكسبرداري از اسناد و مدارك، و ساير اقدامات لازم براي مداخله در انتخابات بپردازد. اين طرح به علت هزينه بالايش پذيرفته نشد. در ماه فوريه نشست ديگري برگزار شد و ليدي بار ديگر طرحي را پيشنهاد كرد كه هزينه كمتري داشت. اين طرح تأييد شد. تمركز اين طرح بر شنود مخفيانه گفتوگوها در دفاتر كميته ملي حزب دموكرات در ميامي و همچنين دفاتر مربوط به كانديداي نهايي حزب دموكرات براي رياستجمهوري بود. اما مهمترين هدف آن، دفاتر كميته ملي حزب دموكرات در مجموعه واترگيت در واشنگتن و بهخصوص دفتر لارنس اوبراين دبيركل حزب بود كه حرفهايترين و مهمترين رقيب سياسي به شمار ميآمد.» در اجراي اين نقشه بود كه در چنين روزي از سال 1972 شماري از لولهكشها را به مجتمع واترگيت فرستاد تا در دفاتر حزب دموكرات دستگاههاي شنود نصب كنند و از اسناد مخفي و بهدرد بخور حزب رقيب نيز عكس بگيرند. اين لولهكشها آن شب كارشان را ناقص و نصفهنيمه انجام دادند و حدود سه هفته بعد، براي جبران كاستيها و نصب چند دستگاه شنود ديگر، دوباره به واترگيت برگشتند. اين بار كارشان را بدتر انجام دادند و لو رفتند. «يكي از نگهبانان مجموعه متوجه شد كه روي برخي درها نواري چسبانده شده است. با پليس واشنگتن تماس گرفت و پنج سارق بازداشت شدند. در دفترچه دو نفر از سارقان شماره تلفن هاوارد هانت در كاخ سفيد يافت شد كه اولين نشانه از دخالت كاخ سفيد در اين ورود غيرقانوني بود.» خبر اين ماجرا كه منتشر شد، سروصدا هم بالا گرفت. كاخ سفيد در واكنش به اين هياهو، دست به پنهانكاري و كتمان زد و از پذيرش مسووليت اين قانونشكني طفره رفت. پاي خود نيكسون نيز به ماجرا كشيد شد. اما او در مواجهه با اعتراضاتي كه - به تحريك دموكراتها - مدام شديدتر ميشد، از اعتراف به نقشآفريني در اين عمليات شانه خالي كرد. در آغاز ميكوشيد دخالت كاخ سفيد را از اساس انكار كند، اما بعد به اين راضي شد كه بياطلاعي خودش را به افكار عمومي بقبولاند. نتوانست. همه آنهايي كه دستگير شده بودند، به اضافه ليدي و چند نفر ديگر دادگاهي و محكوم شدند. در جريان همين محاكمات معلوم شد ورود لولهكشها به واترگيت نه فقط نقشه برخي از جمهوريخواهان متعصب براي انتخابات آينده، كه عملياتي پيچيده و غيرقانوني زير نظر بالاترين مقامات كاخ سفيد بوده است. «نيكسون بارها و بارها نقش كاخ سفيد و كميته انتخاب مجدد رييسجمهور را در ماجراي واترگيت انكار كرد. اما هم در دادگاه كيفري كه براي همكارانش برگزار شد و هم در تحقيقات كميتهاي كه سنا براي بررسي ماجراي واترگيت تشكل داده بود، هم در تحقيقاتي كه از سوي كميته قضايي كنگره از كاركنان كاخ سفيد صورت گرفت و هم در نوارهاي ضبطشده گفتوگوهاي كاخ سفيد كه جنبههاي خاصي از دخالت رييسجمهور را نشان ميداد، در درستي ادعاهاي نيكسون ترديد ايجاد شد.» البته هرگز دادگاهي نشد. از مقامش كنار كشيد و بعد، جانشين او فرمان عفو بدون قيد و شرطش را صادر كرد.