• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۷ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5783 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۰ خرداد

نگاهي انتقادي به روايت سريال «حشاشين» در مورد حسن صباح و پيروانش

حسن صباح؛ عصیانگر قرن پنجم يا رهبر عادل و زاهد نزاريان؟

فهيمه شفيعي اصفهاني

گروه دين و فلسفه|سريال «حشاشين» ساخته كشور مصر مدتي است به يكي از موضوعات فرهنگي در جامعه ما تبديل شده است. از آنجا كه موضوع اين سريال پيروان فرقه‌اي مذهبي تشيع است براي صفحه دين وفلسفه نيز پرداختن به آن موجه به نظر مي‌رسد. فهيمه شفيعي اصفهاني طي يادداشتي در «دين‌آنلاين» به اين سريال و مقايسه انتقادي آن در متون تاريخي پرداخته و همچنين نكاتي را درخصوص عرصه فرهنگي كشور و لزوم توجه به صنعت سينما و سريال‌سازي خاصه در حوزه تاريخ ايران مطرح كرده است كه بسي درخور توجه است.

در ادامه نويسنده اما به اوضاع كنوني پيروان فعلي مذهب اسماعيلي پرداخته است كه موضوع ديگري است و لذا در اين صفحه بازنشر نيافته است.

 

كشور مصر يك مجموعه تلويزيوني تاريخي، حماسي و بيوگرافي پر سر و صدا با عنوان «حشاشين» توليد كرد كه روايتي عربي از يك برهه تاريخي مربوط به حسن صباح رهبر نزاريان ايران است.

حشاشين سريالي عجيب و خوفناك درباره يكي از بحث‌برانگيزترين فرقه‌هاي مذهبي تاريخ اسلام است.

به وجود آمدن فرقه نزاريان

بعد از آنكه وزير خليفه فاطمي در نزاع مستعلي و نزار امامت را حق نزار ندانست «حسن صباح» رهبر اسماعيليان ايران در اين نزاع جانب نزار را گرفت و رهبري فرقه نزاريان را برعهده گرفت. اين فرقه بيشتر از يك سده با تسلط بر قلعه‌هاي مختلف فلات ايران به ترويج مكتب و رویارویی با مخالفان مشغول بود. كاري كه حسن صباح در اين سريال با مخالفانش مي‌كند، مخاطب را ياد عصیانگران مي‌اندازد. از اين رو حسن صباح و فرقه اسماعيليه، شخصيت و اتفاقي ساده در تاريخ نبوده‌اند.

«حشاشين» داستان زندگي حسن صباح از كودكي تا رسيدن به خلافت و پس از آن را روايت مي‌كند. اين مجموعه شايد يكي از معدود سريال‌هاي مصري باشد كه به سرعت با زيرنويس فارسي در اختيار ايراني‌ها قرار گرفت، چون درباره شخصيت، جريان و لوكيشني است كه بخش مهمي از ماجرايش در ايران رخ داده است.

 

سريال تركي درباره خوارزمشاهيان

مصر و تركيه جزو كشورهايي از منطقه هستند كه در سريال‌سازي فعالند. مثلا تركيه سريالي درباره خوارزمشاهيان ساخت (من جلال‌الدينم) كه جزو سريال‌هاي پرطرفدار بود و سراغ مقطعي از تاريخ ايران رفت كه ما بايد سراغ آن مي‌رفتيم. وقتي كشوري در فضاي تاريخي، سريالي مي‌سازد، آن مقطع تاريخي را از آن خودش مي‌كند.

 

بازي تاج و تخت عربي

مصر هم براي اينكه از اين قافله عقب نماند سراغ موضوعات تاريخي رفته است. ضمن اينكه سراغ مذهب اسماعيليه رفته كه يكي از مذاهب پراكنده در جهان است و پيروان كمي دارد و نگاهش به يكي از رهبران اين فرقه منفي است؛ يعني در همان قسمت اول او را شخصيتي شيطاني معرفي مي‌كند، سريال خشني كه عده‌اي از آن به عنوان «بازي تاج و تخت عربي» ياد مي‌كنند.

 

حسن صباح و اخوان المسلمين

پس از ماجراي بهار عربي در كشورهاي اسلامي به خصوص سرنگوني مبارك در مصر، رهبران اخوان‌المسلمين كه از پرچمداران قيام بهار عربي بودند، اكنون در زندان هستند و به باور حكومت فعلي مصر، اين گروه تروريستي است، از اين رو نشانه‌هايي در اين سريال وجود دارد كه رهبر اين گروه را به شخصيت حسن صباح نزديك مي‌كند. رفتار و گفتار حسن صباح و گروه او، مخاطب را به ياد عصیانگران مي‌اندازد. بنابراين تكليف اسلام با گروه‌هاي افراطي كه خودشان تأويل و تفسير شخصي از دين دارند، جداست.

طراحي صحنه، لباس و دكور شهرها وشخصيت‌هاي ايراني اين سريال، ساختمان‌ها و معماري شهر اصفهان همه متأثر از فضاي عرب است و به تعبير اين سريال، فرهنگ و زبان عربي در آن دوره بر كشور ايران حكمفرما بوده در حالي كه چنين نبوده است. ايراني‌ها زبان و فرهنگ ايراني داشته‌اند ولي با توجه به اينكه تمام فضاي سريال عربي است به بيننده القا مي‌كند كه كل جهان اسلام، قلمرو عربي داشته است.

 

زبان فارسي در ارتباط شيطاني!

زماني كه حسن صباح دارد با شيطان ارتباط مي‌گيرد يا ورد مي‌خواند از كلمات فارسي استفاده مي‌كند. مثلا در قسمت‌هاي سوم و چهارم كه مي‌خواهد دريا را آرام كند كلمه «خاموش» را به كار مي‌برد درحالي كه همه جا عربي حرف مي‌زند.

يا در جايي كه مي‌خواهد يارانش را به مبارزه دعوت كند شعر مولانا را مي‌خواند:

اين جهان كوه هست و فعل ما ندا / سوي ما آيد نداها را صدا

با توجه به اينكه تولد مولانا ۶۷۲ هجري قمري و تولد حسن صباح ۴۴۵ هجري قمري بوده است، مي‌توان گفت خواندن شعر مولانا توسط حسن صباح، محلي از اعراب ندارد.

 

آيا حشاشين از حشيش استفاده مي‌كردند؟

مساله ديگري كه در فيلم خيلي پررنگ به آن پرداخته شده است، حتي نام فيلم را برهمين اساس انتخاب كرده‌اند، مصرف حشيش توسط رهبر اسماعيليه و ياران اوست.

كلمه حشاشين يا قاتلان (assassin) كه براي اولين‌بار توسط صليبيوني كه با نزاري‌ها در سوريه روبه‌رو شدند ابداع شد، از يك سوءتفاهم در فهم يك كلمه ناشي مي‌شود. در آن زمان نزاري‌ها كه شيعه بودند در ميان مسلمانان اهل سنت دشمناني داشتند كه از آنها به عنوان حشاشين ياد مي‌كردند كه اگر معناي لغوي آن را بگيريد به معناي كسي است كه حشيش مصرف مي‌كند.

كلمه حشاشين به اين معنا نبود كه اسماعيليون واقعا مواد مخدر استفاده مي‌كردند، اين اصطلاح در واقع يك دشنام و به معناي (مردمي با اخلاق پايين و مردمي بدون جايگاه اجتماعي) بود. اما صليبي‌ها فقط ظاهر اين واژه را گرفتند و به اين ترتيب در زبان‌هاي اروپايي ارتش‌هاي صليبي، «هش شاشين» (hashshashin ) به قاتل (assassin) تبديل شد.

 

آيا حشاشين را بايد سريالي تاريخي ديد؟

سريال حشاشين همان ضرب‌المثل معروف است كه گفت: «بعضي‌ها كج گفتند، اما رج گفتند.»

«رج» گفته يعني برنامه و هدف دارد و كار او روي حساب است. اين سريال را در قواره سريال تاريخي نبايد ببينيم، بلكه اين سريال يك نبرد جرياني است كه صحنه آينده جهان اسلام را تشكيل مي‌دهد. نبرد جريان‌هاي فكري در اين اتفاق رخ مي‌دهد. سه جريان اسلام سلفي با قرائت جامعي كه دارد و نيز اسلام سياسي و اسلام سكولار، صحنه آينده جهان اسلام را مي‌سازند. در مصر و تونس و مغرب و تركيه همين‌گونه است.

بايد در نظر داشته باشيم كه خوراك اين فيلم كاملا جريان شناسانه است و نبايد به روايت‌هاي تاريخي‌اش استناد كنيم.

 

روايت «حشاشين» از دوستي خيام، حسن صباح و خواجه نظام‌الملك

به روايتي، خيام، حسن صباح و خواجه نظام‌الملك به سه يار دبستاني معروف بودند كه در بزرگي هر يك به راهي رفتند. حسن رهبر فرقه اسماعيليه، خواجه نظام‌الملك سياستمداري بلند‌پايه شد و خيام دانشمند و شاعري گوشه‌گير شد كه در آثارش انديشه‌هاي بديع و دلهره و اضطرابي از فلسفه هستي و جهان وجود دارد. البته سنديت اين داستان به‌شدت مورد انتقاد قرار گرفته است و هيچ كدام از تاريخ‌شناسان از اين داستان به عنوان داستان حقيقي ياد نمي‌كنند.

اين داستان در كتاب از دست رفته «سرگذشت سيدنا» ذكر شده بوده است كه نخستين‌بار رشيدالدين همداني آن را در جامع‌التواريخ خود بازگو مي‌كند و پس از آن تاريخ‌نگاران ديگر ايراني نيز آن را نقل مي‌كنند. نسخه متفاوتي از اين داستان را ميرخواند (تاريخ‌نگار سده نهم هجري كه اثر برجسته او روضه‌الصفا نام دارد) نقل كرده است كه ادوارد فيتز جرالد از روي آن همين داستان را در مقدمه ترجمه انگليسي‌اش از رباعيات عمر خيام بازگو كرده است. قديمي‌ترين نويسنده بعد از اسماعيليان كه سرگذشت سيدنا را خوانده بود، يعني عطاملك جويني، اين داستان را در كتابش نياورده است.

بر پايه داستان سه يار دبستاني، اين سه در زمان كودكي با هم قرار گذاشتند كه هر كدام به جايگاهي رسيد آن دو ديگر را ياري رساند. هنگامي كه نظام‌الملك به وزيري سلجوقيان رسيد به خيام فرمانروايي بر نيشابور و گرداگرد آن سامان را پيشنهاد كرد، ولي خيام گفت كه سوداي ولايت‌داري ندارد. پس نظام‌الملك ده هزار دينار مقرري براي او تعيين كرد تا در نيشابور به او پرداخت كنند.

خورخه لوئيس بورخس در داستاني به نام راز وجود ادوارد فيتز جرالد به سه يار دبستاني اشاره كرده است. او داستان خود را اين‌گونه آغاز مي‌كند:

«مردي به نام عمربن ابراهيم، در سده يازدهم ميلادي (در نظر خودش سده پنجم هجري) در ايران‌زاده مي‌شود و قرآن و حديث را از حسن بن صباح، بنيانگذار آتيه فرقه حشاشين يا اسماعيليه و نظام‌الملك كه بعدها وزير آلب ارسلان و فاتح قفقاز مي‌شود، فرا مي‌گيرد. اين سه دوست از سر شوخي يا به‌طور جدي سوگند ياد مي‌كنند كه اگر روزي اقبال به يكي از آنان روي آورد، فرد خوشبخت آن دو تاي ديگر را از ياد نبرد.»

بيشتر محققان اين داستان را غير واقعي مي‌دانند، چنان‌كه از روي سن و محدوده سال‌هاي زندگي، شخصيت‌ها و نيز سكونتگاه‌هاي آنها پيداست.

براي مثال فروغي در مقدمه تصحيح‌اش از خيام اشاره كرده است كه اگر اين داستان راست باشد، حسن صباح و خيام هر دو بايد بيش از ۱۲۰ سال عمر كرده باشند كه خيلي بعيد است. به علاوه هيچ يك از معاصران خيام هم به اين داستان اشاره نكرده‌اند. طبق فرضيه‌اي اين داستان ممكن است از داستاني واقعي ميان شاعر و كاتب سلجوقي، علي بن حسن باخرزي و وزير عميدالملك كندري تحول يافته باشد.

درام «حشاشين»

در فضاي كنوني جنگ روايت‌ها كه با سريال‌سازي در ميان كشورهاي منطقه راه افتاده، اين سريال در حال ديده شدن است. اين سريال شايد در ظاهر پرهزينه به نظر برسد، ولي شتاب‌زده و سردستي ساخته شده و آنچه مخاطب را نگه مي‌دارد، متن جذاب و بازي‌هاي خوب آن است. به ويژه در طراحي صحنه، جلوه‌هاي ويژه، نورپردازي و ميزانسن؛ اما چون به درستي دراماتيزه شده و موضوع جذابي دارد، روي مخاطب اثر مي‌گذارد.

اولويت نخست در آثار نمايشي، دراماتيزه كردن است. همان‌طور كه چندان نمي‌شود از شعر و متون ادبي به تاريخ رسيد، از يك اثر نمايشي هم نمي‌شود به تاريخ رسيد، درحالي كه از متون و اسناد تاريخي مي‌توان به شعر و ادبيات هنري و نمايشي رسيد.

هر چه اسناد و اطلاعات تاريخي درباره موضوع يا شخصيتي كمتر باشد، دست سازنده براي خلق آن شخصيت و موقعيت بازتر است. آنچه در ساخت سريال‌هاي تاريخي اهميت دارد «درام» است كه قصه را پيش مي‌برد، زيرا تاريخ به تنهايي براي مخاطب عام جذاب نيست، مگر اينكه آميخته به چاشني درام و درگير احساسات شود.

 

حسن صباح قدرت‌طلب يا پارسا

در سريال حشاشين شما با حسن صباحي كه نيرنگ‌باز است و در راه قدرت‌طلبي حتي خانواده‌اش را هم قرباني مي‌كند روبه‌رو مي‌شويد. اين سريال بر پايه روايت‌هاي عاميانه درباره او ساخته شده، روايت‌هايي كه در آنها چهره واقعي حسن صباح يا در ميان نوشته‌هاي مورخان سني مذهبي كه با اسماعيليه دشمن بودند غبارآلود شده يا در ميان قصه‌پردازي‌هايي همچون «سه يار دبستاني» و «خداوند الموت».

 

شخصيت تاريخي حسن صباح

درحالي كه بسياري از اسناد تاريخي نشان مي‌دهد حسن صباح شخصيتي بسيار پارسا، ساده‌زيست و عادل بود و همين عدالت باعث شد مردم نقاط مختلف ايران گرد او جمع شوند تا آنجا كه به قول استاد باستاني پاريزي، زنان روستاهاي اطراف قلعه تا چهارصد سال پس از مرگش، با درود فرستادن بر او ريسندگي‌شان را آغاز مي‌كردند.

ايران‌دوستي حسن صباح

آنچه در سريال حشاشين و به‌طور كلي قصه‌پردازي‌ها درباره حسن صباح ناديده گرفته مي‌شود، ايران‌دوستي وي است. فرهاد دفتري يكي از دقيق‌ترين پژوهشگران حوزه اسماعيليه، «احساسات ملي ايراني» را بخشي از انگيزه حسن صباح مي‌داند كه كمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ بنابراين قيام حسن صباح را در ادامه سلسله‌هاي ايراني و ضد بيگانه‌اي همچون صفاريان، سامانيان و آل بويه مي‌بيند. يكي از دلايل مبارزه او عليه سلجوقيان اين بود كه آنان را غير ايراني مي‌دانست و ايشان را به تحقير طايفه «جنيان» مي‌ناميد.

 

جايگاه زبان فارسي نزد نزاريان

جالب است بدانيم اسماعيليان نزاري (پيروان حسن صباح) نخستين مذهب اسلامي بودند كه كتب و دستورالعمل‌هاي ديني‌شان را به زباني غير از عربي (فارسي) نوشتند؛ درحالي كه منابع اسماعيليه پيش از صباح به زبان عربي بود و ديگر شاخه‌هاي اسماعيليه كه به موازات نزاري‌ها تداوم يافت (همچون مستعلوي‌ها) همچنان منابع‌شان به عربي نوشته مي‌شد.

 

حشاشين و جذب گردشگران به الموت

دژ الموت يكي از شناخته شده‌ترين بناهاي تاريخي ايران در جهان است. دست‌كم در ميان مسلمانان شهرتي بسزا دارد. بهتر است برخي بناها، سازه‌هاي تاريخي و مشهور كشور بر پايه منابع تاريخي بازسازي شود. اين شيوه در بسياري از كشورهاي جهان تجربه شده است.

براي نمونه معبد گارني ارمنستان، معبد دندور مصر، چاه پله بانسيلال پت هند، كاخ بيزانسي ميسترس يونان، خانه اگلانتين ايرلند و... كه همگي اكنون از مهم‌ترين جاذبه‌هاي گردشگري اين كشورها به شمار مي‌آيند، ويرانه‌هايي بودند كه بر پايه منابع تاريخي بازسازي و تقريبا كامل شدند. دژ الموت تاكنون چند دوره كاوش باستان‌شناسي شده. ‌اي‌كاش يك بازه زماني براي پايان كاوش‌ها تعيين مي‌شد و سپس بر پايه منابع تاريخي مورد بازسازي قرار مي‌گرفت و تا حد امكان به شكل اوليه‌اش در مي‌آمد.

در نظر داشته باشيم كه پس از پخش هر سريال تاريخي يا انتشار هر رمان تاريخي، بازديد گردشگران از مكان‌هاي نمايش داده شده در آن سريال يا رمان تاريخي رشد چشمگيري داشته است. براي نمونه پس از پخش سريال شهريار، بازديد از خانه او توسط گردشگران پنج برابر شد. آيا اين اتفاق نمي‌توانست براي دژ الموت و پس از پخش اين سريال بيفتد؟ كافي است بدانيم به تازگي موانع گردشگري ميان دو كشور پس از حدود ۴۵ سال برداشته شده و دژ الموت مي‌توانست يكي از مقاصد جذاب براي مصري‌هايي باشد كه سريال حشاشين را ديده بودند.

 

تاراج تاريخ ايران در سينماي همسايگان

علي‌رغم توانايي بالاي ايران در حوزه فيلم و سينماي تاريخي، اين توانمندي صرفا بر سينماي ديني متمركز شده و از ساخت فيلم و سريال درباره تاريخ ايران غفلتي نابخشودني داريم. اگر درباره پيامبران بني‌اسراييل فيلم و سريال مي‌سازيم، فراموش نكنيم به جز ما شش ميليارد ديگر از جمعيت كره زمين هم باورمند به اين پيامبران هستند و مي‌توانند درباره‌شان فيلم و سريال بسازند.

اما آيا درباره تاريخ ايران وظيفه اصلي بر دوش خودمان نيست؟ يا بايد بگذاريم كشورهاي ديگر همچون مصر (سريال حشاشين)، امريكا (فيلم ۳۰۰)، جريان صهيونيسم (فيلم شبي با پادشاه)، تركيه (بخش‌هايي از سريال‌هاي تاريخي)، تاريخ و فرهنگ و تمدن گذشته ايران را آن‌گونه كه دوست دارند با جعل و تحريف نمايش دهند؟ اكنون بيشتر كشورهاي جهان، حتي كشورهاي نوظهور اطراف خودمان دارند با جعل و تحريف، فيلم و سريال تاريخي مي‌سازند تا سرزمين و كشور خود را كهن و با تاريخي باشكوه معرفي كنند. اما سهم ما در اين ميان كجاست؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون