آگاهانه تصميم بگيريم
يك هموطن تازه مهاجرت كرده، پزشك، و پدر دو فرزند، در آرزوي ايراني آباد و آزاد
- سياست يك موضوع علمگرايانه است و نه اخلاقي. پس اگر احساس ميكنيم راي دادن به هر نحوي ميتواند جنبهاي از زندگيمان را بهتر كند، بهتر است راي بدهيم، اگر به بيفايده بودن و ضررمند بودن آن باور داريم، بهتر است راي ندهيم.
- سياست قابل پيشبيني نيست؛ به اين معني كه اگر چه هر كدام از بازيگران تعيينكننده با نيت و برنامه مشخصي در آن كنش ميكنند، نتيجه و محصول نهايي چيزي است خارج از كنترل تكتك بازيگران. به اين دليل، گزاره اينكه چون حكومت برنامه خاصي دارد يا براي انتخابكنندگان و انتخابشوندگان سرنوشتي را از الان متصور شده، پس حتما به موفقيت ميرسد، گزاره صحيحي نيست. چرا كه نتيجه نهايي نامعلوم است. عاقلانه نيست كه به دست پرقدرت حريف نگاه كرد و با قطعيت دانستن چيرگي حريف، از شركت در بازي امتناع نمود. در سياست گاهي بازيگران بسيار كمشانستر بازي زورمندان را بههم زدهاند و بيشتر از انچه خود و حريفانشان ميپنداشتهاند، به چنگ آوردهاند. (مانند انتخاب آقاي خاتمي در سال 1376، پيروزي ترامپ، روحاني در 1392 و...)
- راي دادن يا ندادن كنش سياسي كمهزينه با پتانسيل سود و ضرر محدود است و قرار نيست مشكلات اساسي ما را حل كند، بلكه قرار است گامي به جلو باشد. از دراماتيزه كردن يا اخلاقي و يا فلسفي كردن آن سودي نميبريم و معمولا گمراهتر ميشويم.
- ريسك اصلي راي دادن، دادن تاييديه ضمني يا مشروعيت بيشتر به حكومتِ با حكمراني نامطلوب، زيرپا گذاشتن محذورات اخلاقي و ايجاد يأس سياسي براي تغييرات بنيادين است.
- منفعت اصلي به طور خلاصه، بهبود اوضاع جامعه و دادن شانس بيشتر به تغييرات مسالمتآميزِِ تدريجي قابل پيشبيني با ضريب بالاي احتمال مثبت، به جاي تغييرات شديد غيرقابل پيشبيني با ضريب نامشخص مثبت است.
- مشروعيت نظام سياسي در شكنندهترين حالت، كاركرد چنداني در ايجاد تغييرات مثبت در جامعه ندارد. يعني به تنهايي، مشروعيت كم يا حتي زياد الزاما منجر به حصول نتيجه مطلوب ما نخواهد شد.
- مخاطبان مشروعيت اصولا دو گروه هستند: داخل و خارج كشور. در داخل، با توجه به عصر ارتباطات و سياليت و سرعت آگاه شدن جامعه، موضوع مشروعيت داخلي دايناميك است؛ به اين معني كه دائم دستخوش تغيير است و جامعه اين تغيير را به يمن اينترنت و رسانههاي جمعي به سرعت در مييابد. پس موضوع مشروعيت داخلي اگر چه روي كاغذ و براي بازيگران صحنه سياسي جذاب است و شايد بر آن تاكيد شود، اما يك عدد در يك مقطع به تنهايي ارزش محتوايي ندارد. مهم مشروعيت در طول زمان است و بروز آن تنها وابسته به مشاركت يا راي نيست. كما اينكه نه مردم و نه حكومت باور نداشته و ندارند كه مشروعيت نظام به مثابه تاييد نظام بر اساس سال ۸۸ نزديك به ۸۰ درصد، در سال 1392 و 1396 بالاي ۷۰ درصد و در سال ۱۴۰۰ نزديك به ۴۰ درصد بود. مشروعيت دولت خاتمي در لحظه اعلام نتايج، بارها از مشروعيت دولت احمدينژاد و روحاني بيشتر و مشروعيت دولت رييسي از دولت احمدينژاد بالاتر بود. با چنين نگاهي در صورت مشاركت و عدم حصول نتيجه، حد مشروعيت داخلي به سرعت به نقطه قبلي و يا حتي پايينتر سقوط خواهد كرد و نظام حاكمه به هدف خود براي افزايش مشروعيت داخلي نخواهد رسيد.
- مشروعيت در حوزه خارجي اما، سياليت بسيار كمتري داشته، سادهتر پذيرفته ميشود و سختتر زير سوال ميرود. نظر مثبت حاكمان كشورهاي شبيه ما به برگزاري انتخابات و در بوق و كرنا كردن مشاركت مردم (و تاكيد زياد مخالفان براي عدم مشاركت) هم در واقع همين است. چنين مشروعيتي در شانس آن كشور يا سيستم براي موفقيت و كسب آسايش و رفاه براي خودش و مردمش بسيار مهم است چرا كه مشاركت بيشتر به معناي دست بازتر حكومت در صحنه بينالمللي است. حال بايد به اين سوال اساسي پاسخ داد كه آيا ايده ما اصلاح امور است يا فكر ميكنيم با تخريب بيشتر سيستم حاكم بر ايران و تحت فشار قرار گرفتن حكام از سوي جامعه بينالمللي راه براي اهداف ما باز ميشود؟ اگر ايده ما زندگي بهتر كنوني است، پاسخ مشخص است: بايد افرادي را انتخاب كنيم كه بتوانند شانس بيشتري به حكومت و ما براي موفقيت بدهند.
اگر ايده تخريب بيشتر ايران و فشار بر گسلهاي اجتماعي و كشاكش حداكثري براي تشديد ناكارآمدي، در نتيجه رساندن جامعه به نقطه جوش و استيصال و راديكال كردن فضا به نيت تغييرات بنيادين سريع است، بهترين كار هدايت سيستم به ناكارآمدي بيشتر با راي ندادن است. اين ايده كه در سالهاي اخير طرفداران بيشتر و بيشتري پيدا كرده، متاسفانه مبلغان ناصادق بسياري دارد كه مسير متصور آن را از مخاطب خود پنهان ميكنند. از طرفي حاوي ريسكهاي بزرگ بيشمار و فاقد تضمين عيني است، چرا كه متغيران آن در لحظه جوش و فروپاشي «متعدد، نامشخص يا غير قابل پيشبيني» هستند و چون اين فشار اصولا از خارج به داخل وارد شده، دست خارجي براي تغييرات عميق بازتر است. حوادث اخير و دست و پا زدنهاي ناموزون مدعيان قدرت خارج از سيستم به ما ميفهماند كه هيچ گروهي نتوانسته چشمانداز روشني از لحظه بعد از نقطه جوش به جامعه ارائه بدهد. همزمان آينده مشخصي از جانب قدرتهاي موثر جهاني براي فرداي فرضي ايران تصوير نشده و مهمتر از همه، جامعه ايران يكپارچگي و آمادگي تشكيلاتي، ذهني (گفتماني) و اقتصادي لازم براي گذر سالم و كمخطر از اين دوران گذار پرريسك فرضي را ندارد. حال جامعه بايد از خود بپرسد كه نسيه اين بازي پرريسك و مبهم، به نقد بهبود حداقلي ميارزد يا خير؟
- با توجه به سيل حوادث و فرصتهايي كه در حال از دست رفتن هستند و حوالهاي كه مدل «تشديد ناكارآمدي-شورش-تغيير سريع» به آينده ميدهد، بايد از خود پرسيد كه آيا زمان در حال حاضر به نفع ما (يعني ملت ايران و سرزمين ايران) در حال گذر است يا به ضرر ما؟ و اگر به ضرر ما است آيا ادامه روند فعلي يا پرشتابتر شدن آن به اميد چنگ آوردن آنچه مطلوب ميدانيم، نسبت به آنچه هر روزه از كف ميدهيم، ارجح است يا نه؟
- جامعه بينالمللي با قدرت گرفتن راستگرايان در اروپا، ادامه جنگ اوكراين، پيروزي احتمالي ترامپ، دست بالاي اسراييل و عربستان سعودي براي شكلدهي خاورميانه بعد از جنگ، جنگ قريبالوقوع لبنان، تنش اخير مستقيم ايران و اسراييل، اختلافات چين با غرب، وضعيت بسيار شكننده و مبهمي دارد. در چنين وضعي ريسك بازي براي تك تك كشورها (و بهويژه در كشورهايي مثل ما كه در متن منازعات بين المللي قرار دارند) فوقالعاده بالاست و بايد فكر كرد كدام ايران (ايران تحت حكومت ولايت فقيه و با جامعه مدني فعال يا ايراني با حكوت تضعيف شده در حال گذار و سيال) ميتواند از چنين مهلكهاي جان سالم يا با ضرر كمتر بهدر ببرد.
- مانع ديگر راي دادن مانع اخلاقي شركتكنندگان است؛ چرا كه گمان ميبرند با عمل خود ظلم و فسادو حوادث تلخ رقم خورده توسط حكومت را تاييد كردهاند. فارغ از اينكه هر بخش از اركان حكومت به چه ميزان در اين حوادث دخيل و مسوولند، حكم عقلي و عملگرايانه و منطقي اين است كه از خود سوال بپرسيم كدام روش (راي دادن يا ندادن) ميتواند احتمال بروز حوادث مشابه را كمتر كند و جانهاي مستقيم و غيرمستقيم بيشتري را محافظت نمايد.
- و اما منفعتهاي احتمالياي كه ميتوان از شركت در انتخابات متصور بود: بهبود اوضاع روزمره مردم (اينترنت، محدوديت پوشش، بهبود نسبي عملكرد وزارتخانهها)، شانس بهبود اقتصادي با پيگيري برجام و رفع يا كم كردن تحريمها، تقويت احتمالي امنيت ملي با دور كردن خطر جنگ از كشور به واسطه نرمتر شدن سياست خارجي و مهمتر از همه ايجاد فضاي گفتوگو و همبستگي و همكاري بين ۳۳ درصد شركت كننده انتخابات 1396 كه انتخابات را در سال ۱۴۰۰ تحريم كردند با 40 درصد رايدهندگان سال ۱۴۰۰ و باقي جامعه، دادن شانس براي پيدا كردن راهحلهاي بهتر براي بحران پسا نقطه جوش يا براي گذار مسالمتآميز، دادن شانس بهتر به كشور براي حل منازعات بينالمللي به نفع ملت ايران مثل ميدان گازي آرش، و دادن پيامي دوباره به هسته سخت قدرت و اعلام خالي نكردن ميدان داخل در برابر آنها كه ميتواند معادلات آنها براي قدمهاي بعدي را تغيير بدهد. در يك كلام: اميد.
- همان طور كه گفته شد، منفعتهاي ياد شده جملگي احتمالي و حداقلي هستند و ممكن است تحقق هم نيابند، اما بايد به احتمال آنها فكر كرد و نتيجه گرفت آيا به ريسكهاي ياد شده ميارزد يا خير؟
- در آخر بايد گفت جواب محكم و قاطع به سوال شركت كردن و يا نكردن در انتخابات وجود ندارد. اما مطلوب، تلاش جمعي بر انتخاب آگاهانه است چه به راي منجر بشود چه نشود. آگاهي يعني داشتن دانش بيشتر در تحليل آينده و درستتر ديدن احتمالات. وظيفه اخلاقي ما عرضه و بيان احتمالات ممكن تا حد توان و و بر اساس اطلاعاتي است كه در دست داريم و واگذار كردن انتخاب نهايي به تك تك افراد جامعه كه هر كدام بنا به تجربيات شخصي و دانش خود پاسخهاي متفاوتي به احتمالات ياد شده ميدهند. چه راي بدهيم چه ندهيم در واقع اكنون بهترين زمان براي تمرين اين گفتوگوهاي مدني است؛ چيزي كه بيش از همه در جامعه عصباني و مأيوس ما لازم است.