شاهين شجري كهن
مهمترين ويژگي سريال شوگان دقتي است كه روي جزييات و بازآفريني واقعيتهاي تاريخي دارد.
سريالي كه روايتگر داستاني در حوزه تاريخ فرهنگي يك كشور آسياي شرقي است و مولفههايي را بايد سازندگانش رعايت ميكردند كه خيلي از آنها ممكن بود برايشان غريبه باشد.
ازاين حيث كه سريال توليد بينالمللي است و محصول ملي نيست كه بگوييم همه سازندگانش ژاپني هستند . با در نظر گرفتن اين نكته، محصول بسيار كار قابل احترام و ظريفي از آب درآمده، پر از جزيياتي كه كاملا مشخص است تحقيق و پژوهش بسيار قوي پشتوانه ساخت سريال بوده است.
به عبارت ديگر اينگونه نبوده كه سازندگان با كنار هم قرار دادن چند ديالوگ و داستان و صرفا استفاده از لباسهاي قديمي و لوكيشنهاي تاريخي بخواهند حس روايت تاريخي را به مخاطب القا كنند.
از منظري ديگر« شوگان» را ميتوانيم آيينهاي در برابر فرهنگ ژاپني بدانيم كه فقط قصه جنگ و كشمكش بين جنگاوران و ساموراييها و اربابها و نظاميان و ... نيست، شوگان داستان مرحلهاي حساس و مهم از تاريخ زيست يك سرزمين و ملت است.
دوراني كه ژاپن در معرض هجمههاي خارجيها قرار ميگيرد و ميسيونرهاي مذهبي و مبلغين مسيحيت و كساني كه بهطور طبيعي طلايهدار استعمار در آن دوران هستند و وارد مرزهاي ژاپن ميشوند، البته اين اتفاق براي خيلي از كشورها از جمله كشور خودمان هم افتاده است و ما نتوانستيم مرزهاي جغرافيايي و فرهنگي خودمان را از نفوذ استعماري حفظ كنيم، همانطوري كه هندوستان و برزيل نتوانستند، همانطوري كه دو سوم كشورهاي دنيا نتوانستند ولي ژاپن توانست؛ دليلش هم قاطعيت چند شخصيت سياسي تاريخي مهم آن دوران بوده كه تصميم مهمي ميگيرند و همه خارجيها را از ژاپن بيرون ميكنند .
اگرچه اين تصميم آنها عواقب متعددي داشته، مثلا باعث ميشود ژاپن دوسه قرن درانزواي اقتصادي سياسي و اجتماعي فرو برود، باعث فقر مردم ميشود، باعث عقبافتادگي يا باز ماندن از قافله پيشرفتهاي جهاني مثل اختراعها و دستاوردهاي تكنولوژيك ميشود، اما از طرف ديگر باعث ميشود فرهنگ ژاپني، المانهاي سنتي مثل لباس، زبان، ادبيات، معماري حتي گلآرايي، نوع پوشش و غذا خوردن و آداب وسنتهاي آنها دست نخورده باقي بماند.
به همين دليل است كه فرهنگ ژاپني با همه جهان فرق ميكند، ازنوع لباس پوشيدن تا فلسفه وفرهنگ جهانبيني و حتي خورد و خوراك آنها فرق كند اين باعث شد هر چه سنت ژاپني بر اساس آن شكل گرفته بود به مدت 400 سال از تاثيرپذيري جهان خارج در امان باشد. اين مساله يك امتيازهايي داشته و حتما نتايج منفي هم داشته است.
اما نكته درسآموزي كه در سريال «شوگان» براي ما كه هميشه درباره فرهنگ و بازنمايي سنتها و تاريخ سرزمينمان در سينما و تلويزيونمان بحث كرديم و
هيچوقت مسير سرراست و روشني براي ما وجود نداشته آن احترامي است كه سازندگان سريال به فرهنگ ميزبان گذاشتند، معماري خانههاي ژاپني، نوع لباس پوشيدن آدمها، حتي زبانشان در بسياري از ديالوگها، در نسخه اصلي ژاپني است و قاعدتا در نظر گرفتن چنين نكتهاي براي كمپانيهاي توليدكننده با ريسك از دست دادن مخاطب همراه است و آنها قبول نميكنند، اما در سريال شوگان ميپذيرند و ريسك ميكنند براي اينكه كارشان واقعگرايي بيشتري داشته باشد و فضا بيشتر به واقعيتهاي تاريخي نزديك باشد .
اسكورسيزي سال 2016 فيلمي به اسم «سكوت » ساخت كه قصه آن فيلم درباره راهبان و ميسيونرهاي مسيحي بود كه از پرتغال و اسپانيا به ژاپن آمده بودند براي تبليغ ديانت مسيح كه دستگير ميشوند و تعدادي اعدام ميشوند و تعدادي شلاق ميخورند، اسكورسيزي دقيقا همين برهه تاريخي را درباره ژاپن در« سكوت» روايت ميكند.آنجا اسكورسيزي ژاپن را از نگاه يك توريست غربي به تصوير ميكشد، همانجوري كه در «آخرين سامورايي » با بازي تام كروز اين نگاه غربي را ميبينيم. يعني همه جلوههاي ژاپني را از نگاه اروپايي، غربي و امريكايي نظاره ميكنيم، نكاتي كه به نظرمان حالت توريستي پيدا ميكند، ولي در «شوگان» اينگونه نيست، در «شوگان» همان اصالتي وجود داردكه مثلا در ساخته «كاگه موشا» آكيراكوروساوا وجود دارد، همان سرزندگي و بافت طبيعي زندگي روستايي را ميبينيم كه در آثار ناگيسا اوشيما ميبينيم، در شوگان وارد خانه ژاپني ميشويم، با آنها وارد حياط و آشپزخانه و خانه و زندگيشان ميشويم، وارد قلعهها ميشويم، ميفهميم كه چرا آنها اينقدر سرسخت هستند، چرا آنقدر از بيگانهها ميترسند، اين نكات از زاويه يك توريست روايت نميشود دوربين از همان اول همسو با شحصيتهاي ژاپني است، تنها كسي كه در آن جمع غريبه است كافر و شخص انگليسي است كه بيگانه است اما بقيه همه آشنا هستند و در فضايي كاملا شناخته شده زندگي و كار ميكنند، سبك زندگي همه آنها شبيه به هم است، اتفاقا بر عكس بعضي فيلمهايي كه از نگاه غربي ها درباره مشرق زمين ساخته ميشود وبهشدت نگاه از بالا به پايين و از نگاه فرهنگ متمدن، تجربه حضور فرهنگ بدوي و عقب مانده را به تصوير ميكشند و ما در اين فيلمها مدام شاهد اشارههاي تفرعن آميز هستيم، مثل فيلمهايي كه افغانستان را روايت ميكنند كه از خشونت و بيسوادي و اسارت زنان و كتك خوردن آنان توسط همسر و پدر روايت ميشود، يا كوچههاي خاكي و ماشينهاي قراضه يا آدمهاي بيسواد را ميبينيم، يا فقر عمومي كه در نشان دادن هندوستان هم حتي در فيلمهاي تجاري و جريان اصلي آنها مثل ميليونر زاغهنشين هم ديده ميشوند.ولي در شوگان، حتي نگاه دلسوزانهاي كه عراق و هندوستان را به مخاطب غربي نشان ميدهند نيست، آن نگاهي كه با ترحم ميگويد اين آدمها آدمهاي بدي نيستند، انسانند و احساس دارند اما خشن هستند چون فرهنگشان رشد نيافته و بدوي و عقب افتادهاند و ما بايد آنها را به شاهراه تمدن هدايت كنيم .
در «شوگان» اصلا و ابدا اين نگاه وجود ندارد، اتفاقا كسي كه بيتمدن است آن شخص انگليسي است، انگليسي است كه با بيمبالاتي باعث مرگ يك پير مرد ميشود،انگليسي است كه از حمام كردن فراري است و رفتارهاي بيفرهنگي دارد، اما در مقابل ژاپنيها را بسيار آراسته، اديب، فيلسوف وخردمند ميبينيم حتي زنان و مردان ساده و روستايي بسيار با فرهنگ هستند و كارشان را دانسته انجام ميدهند،
انگليسي پرمدعا در بدو ورود به ژاپن فكر ميكند با آدمهاي وحشي طرف است اما هنر سريال« شوگان» اين است كه در گذر زمان نشان ميدهد كه ميزبانها و صاحبان اصلي ژاپن به هيچ عنوان وحشي نيستند و اتفاقا صاحب تمدني هستند كه چه انگليسي چه پرتغالي بايد بسيار وقت بگذارند و با ادب و احترام بتوانند فرهنگشان را درك كرده و پذيرا باشند .
براي من آن احترامي كه شوگان به فرهنگ ميزبان ميگذارد بسيار جذاب است والا تصويرسازي چشمگير، صحنهپردازيهاي عظيم، موسيقي گوشنواز، فيلمبرداري با تكنيكهاي پيشرفته، زاويهبندي دوربين يا نوع استفاده از امكان تصحيح رنگ و نورپردازي، بازيهاي درجه يك، همه و همه در فيلمها و سريالهاي ديگر ديده ميشود، حتي استفاده از داستان پرفراز و نشيب هم نكته جديد شوگان نيست كه بگويم منحصر به شوگان است، حتي صحنههاي عظيم با اجراي كيفيت بالاي آن يا طراحي صحنهاي كه درخشان است، به نظر من اصلا مساله و امتياز مهم« شوگان » اين موارد نيست،«شوگان» به خاطر احترامي كه به فرهنگ ميزبان ميگذارد سريال قابل ستايشي است . از همين روست كه سازندگان فصلهاي ديگري هم در دست ساخت دارند.