اين روزها اغلبمان سرگردانيم. بين كانالهاي تلگرامي، شبكههاي تلويزيوني و شبكههاي اجتماعي و اخبار و رواياتي كه نميدانيم چطور بايد از صحتشان مطمئن باشيم و در انتخابات پيشرو چه تصميمي بگيريم؟ به همهچيز چنگ ميزنيم، به همديگر ميپريم و بحث ميكنيم و دست آخر حال هيچ كداممان خوب نيست. ميتوانم با قطعيت بگويم بخشي از اين وضعيت از نبود رسانه معتبري كه به آن اعتماد داشتيم به وجود آمده است.
سال ۹۲ وقتي دولت اول آقاي روحاني روي كار آمده بود من كار خبري را تازه شروع كرده بودم، خودم را به آب و آتش ميزدم تا بتوانم راهم را به برنامههاي خبري باز كنم، هر كسي خبرنگار بوده باشد ميداند كار دشواري است در روزنامهاي كه اسم و رسم خاصي ندارد قرار داشته باشي و بتواني به نشستهاي خبري وزرا راه پيدا كني، ولي من توانستم.
در ۸ سالي كه وظيفه خبرنگاري را عهدهدار بودم، روي موضوعات متعددي كه به نظرم براي جامعه مشكلساز بود دست گذاشتم و از طرف ديگر تلاش كردم اتفاقهاي رو به پيشرفت را گزارش كنم چون اين پيشرفتها را نه «دولتها» بلكه همين مردم، همين دوستان و فاميل ما بودند كه رقم ميزدند.
يك مرتبه درباره يكي از شركتهاي بزرگ، چند سلسله گزارش نوشتم درباره اينكه طبق قانون حق نداشتهاند قراردادي را منعقد كنند، فكر كرده بودند من از جايي پول گرفتهام كه اين گزارش را بنويسم، انگ زدند، تشر زدند، آمدند و رفتند آنقدري كه ديگر مجالي براي گفتن نماند.
آن روزها جاي خالي مخاطبان را حس ميكردم، خوانندگاني كه نسبت به مطالب من واكنش داشته باشند، نقدش كنند، تمجيد كنند و بالاخره به من سمت و سو بدهند.
بهطور كلي خبرنگاران حداقل در دوران كاري من به دو دسته تقسيم ميشدند، دسته نخست در رسانههايي مثل فارس و تسنيم و ... فعال بودند و دسته ديگر در رسانههايي كه يا خصوصي بودند يا مستقيما به ارگان خاصي منتسب نبودند.
آمار مشخص و دقيقي ندارم ولي هميشه مشخص بود كه رسانههايي مثل فارس و تسنيم مخاطب بيشتر و فعالتري داشتند، در قسمت كامنتها هميشه صدها نفر در حال ابراز نظرشان بودند و اخبار منتشر شده را در كانالهايشان دست به دست ميكردند، جريان ميساختند و آن را پيگيري ميكردند در حالي كه در سوي ديگر چنين چيزي مشاهده نميشد. استنباط من اين بود كه مخاطبان اين رسانهها اغلب جناحي و ايدئولوژيك بودند و حتي در ميان آنها هم نقش شهروندان عادي كه دغدغههاي زندگي روزمره را دارند كمرنگ بود بنابراين ميتوانم بگويم مردم عادي كمتر به اخبار اهميت ميدادند.
فكر ميكردم اگر خودم از كسوت خبرنگاري خارج شوم موضوع متفاوت خواهد بود اما رخوت حاكم بر فضا باعث شد اگرچه تلاش كردم روزنامهخوان بمانم اما باز هم آن چيزي كه از خودم انتظار داشتم تحقق پيدا نكند.
حالا امروز رسيدهايم به اين جمله: «فرقي نميكند چه كسي رييسجمهور باشد.» اين چند روز به اين فكر ميكردم كه چطور شد ما به اينجا رسيديم و به اين فكر كردم كه نقش من به عنوان يك شهروند با سابقه فعاليت در زمينه رسانه در مستقر شدن چنين جمعبندياي چه بوده است؟
واقعيت اين است كه من با آنهايي كه ميگويند فرقي نميكند چه كسي رييسجمهور باشد كاملا مخالف نيستم. يعني نميتوانم اين جمله را به كلي نقض كنم و اصلا قصد ندارم كاري به كارش داشته باشم. اين سالها همه از وظايف، حد و حدود اختيارات و عملكرد يك رييسجمهور شنيدهايم و همه ما هم با گوشت و پوست دوران مختلف را لمس كردهايم پس هر بحثي در اين مورد را بيمورد ميدانم.
از يك نظر كاملا درست است كه تفاوتي نميكند جمعه مردم چه كسي را انتخاب كنند، رسانه يكي از مهمترين ابزارهايي است كه بناست بتواند دموكراسي را محقق كند و ما با بحران چندجانبه در عرصه رسانه روبهرو هستيم. طبيعي است وقتي رسانه ملي در اين سالها بخش عظيمي از مردم را انكار كرد مرجعيتش آسيب شديدي ديد و به بيرون از ايران منتقل شد و اين خسارت بزرگ آدمها را از هر چه رسانه داخلي منزجر كرد.
قصد من تعيين تكليف براي كسي نيست؛ خودم حتما به دولتي راي خواهم داد كه احتمال بيشتري در كمك به شفافيت رسانه داشته باشد چرا كه نهاد رسانه را زيرساخت توسعه در آينده ايران ميدانم و اعتقاد دارم وقتي حداقل رويكردي در راس كار باشد كه نگاهي كمتر امنيتي به اين مقوله دارد، ما در زمينه دستيابي به دموكراسي قدمي به پيش خواهيم گذاشت. اما فارغ از نتيجه انتخابات با خودم عهد كردم و از چند روز پيش هم آغاز كردم كه حالا كه خودم جاي مخاطب نشستهام و ديگر خبرنگار نيستم ،نسبت به اخبار، نسبت به درستي و غلطي آنها و نسبت به خبرنگاران مستقل بيتفاوت نباشم، رسانه را بيش از پيش دريابم و سهم خودم را به عنوان شهروند در مقابل مافيا بازي كنم. در چنين شرايطي ميتوانم بگويم من اجازه نخواهم داد فرقي نكند چه كسي در پاستور نشسته باشد.
فعال رسانه