مهدي بيك اوغلي
با پايان گرفتن انتخابات رياستجمهوري، بازار ارزيابيهاي تحليلي درباره ابعاد گوناگون اين انتخابات گرم شده است. اما فارغ از بررسيهاي جامعهشناسانه، سياسي، فرهنگي و...لازم است موضوع از منظر پديدارشناسانه و هرمنوتيك هم تحليل شود. اينكه از منظر معنايي در پس عدم مشاركت 60درصدي ايرانيان چه رازي نهفته است؟ ذهنيت ايرانيان از منظر فلسفي پس از اين انتخابات به چه سمت و سويي ميل ميكند و در صورت شكست اين پروژه بايد منتظر چه عواقبي باشيم؟ بيژن عبدالكريمي استاد فلسفه در گفتوگو با «اعتماد» تلاش ميكند به بخشي از اين ابهامات پاسخ دهد. آنچه عبدالكريمي روي آن پافشاري دارد، تاكيد بر اين واقعيت است كه انتخابات1403 آخرين فرصت، آخرين سنگر، آخرين شانس و نهايتا آخرين اميد سياستگذاران ايراني براي پر كردن شكاف عميق موجود ميان حاكميت و ملت است. او معتقد است، حاكميت اين فرصت دقيقه نودي را درك كرده كه عليرغم درخواست تندروها، مهر تاييد بر صلاحيت پزشكيان زده و او را راهي عرصه انتخابات كرده است. اين استاد فلسفه در عين حال معتقد است زدن مهر تاييد بر صلاحيت پزشكيان و راي مثبت مردم به او كفايت نكرده و حاكميت اين بار بايد به گونهاي برنامهريزي كند كه نيروهاي در سايه و تندروها، در مسير برنامههاي دولت سنگاندازي و مانعتراشي نكنند. عبدالكريمي ميگويد كه پيام اصلي اين انتخابات، بيزاري و دوري اكثر ايرانيان از گفتمان تندورانه و ظاهرانديشانهاي است كه طي سالهاي اخير سيطره بسياري بر نهادهاي تصميمساز پيدا كردهاند. او معتقد است چه 60درصدي كه در انتخابات شركت نكردند و چه گروههايي كه به پزشكيان راي مثبت دادند، همگي خواستار تغيير و اصلاح هستند. حاكميت بايد اين سيگنال را بشنوند و به صورت تدريجي زمينه تحقق مطالبات مردم را فراهم كند. به اعتقاد عبدالكريمي همانگونه كه دولت پزشكيان بايد در عرصه سياست بينالمللي، همسو با رهبري حركت كند، اما در سياستهاي داخلي و فرهنگي بايد با حاكميت وارد چانهزني و گفتوگو شود.
با پایان گرفتن انتخابات اخیر، نیازمند تفاسیر هرمنوتیک از مشارکت یا عدم مشارکت مردم هستیم. انتخابات از نظر شما چه معنیاي دارد؟
پیام آشکار انتخابات اخیر این است که بخش عمده جامعه از هرگونه تندروی بیزار است. هم از تندرویهای اپوزیسیونی و هم از تندرویهای پوزیسیونی. روحیه میانهروی یکی از ویژگیهای خرد ایرانی است و ایرانیها از افراط بیزارند. این رویکرد در انتخابات اخیر دیده شد. موضوع مهم بعدی عدم مشارکت بخش عمدهای از ایرانیان در انتخابات است. اکثریت افرادی هم که در انتخابات شرکت کردند، خواستار تغییر هستند. یعنی بخش اعظم جامعه به تفسیر تندروانه و ظاهراندیشانه از انقلاب، «نه» گفتند. اتفاق مهم دیگری هم در این انتخابات رخ داد و آن اینکه حاکمیت سیاسی، موضع هوشمندانه و عاقلانهای را اتخاذ کرد و اجازه ورود را به مسعود پزشکیان داد. با این تصمیم سیگنال معناداری به جامعه صادر شد و حاکمیت اعلام کرد که صدای مطرودشدگان و نادیده انگاشتگان را شنیده است. در واقع با توجه به فشارهای نظام سلطه و تهدیدهای جهانی، حاکمیت ایران آماده تغییرات است. نوعی وفاق در اثر این تغییرات شکل گرفت.
اما به نظر میرسد برخی افراد و جریانات داخلی و خارجی از این وفاق ناراضی هستند. امروز طیفهای افراطی داخلی، شورای نگهبان و حاکمیت را مینوازند که چرا پزشکیان را تایید صلاحیت کرده! همانطور که تندروهای خارجی هم نسبت به انتخاب چهرهای اصلاحطلب و تحولخواه نگرانند. این نارضایتیها از کجا سرچشمه میگیرد؟
البته، دو گروه نیروی تندرو ناراضی هستند. تندروهایی که در پس گفتمان انقلاب پنهان شدهاند و تندروهای اپوزیسیون از این وفاق خرسند نیستند. گویی منافع خود و هویت خود را از ایجاد شکافها میبینند. به همین دلیل است که درست پس از اعلام نتایج انتخابات، دکتر محسن برهانی زندانی میشوند. در بدترین زمان ممکن، این اقدام صورت گرفت. انگار که گروهی از شیرین شدن کام ملت ناشاد میشوند و دوست دارند جامعه در تنش و التهاب نگه داشته شود. موضوع مهم دیگر اینکه، بچههای گفتمان انقلاب باید این واقعیت بنیادین را دریابند که فارغ از درست یا غلط بودن دیدگاههایشان، بخش بزرگی از جامعه به آرمانگراییهای گفتمان انقلاب به نحوی که پارهای از تندروها روی آن دست میگذارند، پاسخ منفی داده است. این عدم همسویی چه درست باشد یا نادرست به عنوان یک واقعیت اجتماعی باید پذیرفته شود. نیروی انقلاب باید درباره این مساله فکر کنند. نکته سوم اینکه گفتمانهای قبلی، چه ذیل گفتمان به اصطلاح اصولگرا و چه به اصطلاح اصلاحطلب، باید توجه داشته باشند، گفتمانهای گذشته دیگر پاسخگوی نیازهای مردم نیست. این گفتمانها باید الگوهای جدیدی خلق کنند. گفتمانهایی که نوعی آرامش را به جامعه بازگردانده، از تندروی دوری کند، افق روشنی به جامعه ارائه کند، وحدت ملی را افزایش داده و سرمایه ملی به جامعه بازگرداند. تا به امروز گفتمان انقلاب تا توانسته همه را از قطار انقلاب پیاده کرده تا جایی که امروز این گفتمان غریب و تنها شده است.
اگر این دگردیسیهای ضروری در گفتمانها صورت نگیرد، باید منتظر چه شرایطي باشیم؟
حنای هر گفتمانی که بخواهد براساس مواضع پیشین حرکت کند، برای مردم رنگی ندارد. مردم خریدار اینچنین شعار و نمایشهای سیاسی نیستند و توجهی به افقهای آنان ندارند. پزشکیان آخرین سنگر و آخرین فرصت کشور است. در صورت عدم توفیق مسعود پزشکیان خشم و ناامیدی بیشتر مردم زبانه میکشد و صندوقها از کشور رخت بر میبندد. در یک چنین شرایطی خطر گسترش خشونت محتمل است. همه باید کمک کنند که چنین نشود. تجربه دولت خاتمی و دولت روحانی نباید در دولت پزشکیان تکرار شود، چراکه دودش به چشم همه میرود. مساله امروز ما مساله جناحی نیست، مساله، مساله ملی است. هر فرد و جریانی که مصالح ملی را قربانی مسائل جناحی کند، بی شک از خائنین به کشور است و همه باید با یک چنین افراد یا جریاناتی مقابله کنند. حتی بچههای گفتمان انقلاب که سرمایههای برجسته این کشورند باید در برابر مانع تراشی تندروها بایستند. باید بدانند که افراطیها برخلاف منافع ملی عمل کرده و باید با آنها برخورد شود.
دولت مسعود پزشکیان با چه خطرات، آفات و تهدیدهایی مواجه است؟
یکی از آفاتی که دولت مسعود پزشکیان را تهدید میکند آن است که به واسطه نیروهای به اصطلاح اصلاحطلب، این دولت مصادره شود. پزشکیان باید توجه داشته باشد که اصلاحطلبی در این کشور بوی تکنوکراتیک و بروکراتیسم را نگیرد. نباید چهرههای تکراری، قائل به منافع فردی و جمعی، برآمده از اشرافیت بروکراتیک که در پس گفتمان اصلاحطلبی پنهان شدهاند، این جریان را بدنام کنند و به کشور خسارت وارد سازند. جامعه نیازمند گفتمان جدیدی است و این گفتمان، فراتر از گفتمانهای مرسوم اصلاحطلبی و اصولگرایی است.
ممکن است کمی مصداقیتر درباره خطراتی که پیشرو گفتمان اصلاحطلبی در این هنگامه تازه وجود دارد، توضیح دهید؟
من نگرانم که مسعود پزشکیان، مصادره شود و همان تجربه دولت اصلاحات و دولت اعتدال تکرار شود. در واقع همان بلایی که سر خاتمی و روحانی آمد خدای ناکرده سر پزشکیان هم بیاید. بنابراین باید هوشیار بود. پزشکیان تربیت شده نهجالبلاغه است، باید همچون علی(ع) به مردم تکیه کند. باید صدای طردشدگان و نادیده انگاشتهشدگان باشد. همانگونه که در عرصه سیاست بینالمللی، همسو با رهبری حرکت میکند، اما در سیاستهای داخلی و فرهنگی باید با حاکمیت وارد چانهزنی و گفتوگو شوند. حتی بهطور نمادین هم شده باید پارهای سیگنالها به جامعه ارسال شود تا این حس به وجود آید که تغییراتی رخ داده و این طیفهای طرد شده دیده میشوند.
این سیگنالها شامل چه مواردی میتواند باشد؟ پزشکیان در نخستین گام چه باید بکند؟
مثلا آزاد کردن برخی زندانیهای سیاسی به خصوص زندانیانی که چهره جهانی و بینالمللی دارند، میتواند صحنه را برای دولت پزشکیان مطلوبتر سازد. میتواند سیگنالی باشد که مناسبات ایران با جهان پیرامونی را بهبود بخشد. منظورم از مراوده با جهانیان تنها ارتباط با امریکا نیست، بلکه اروپا، آسیا و... را نیز در بر میگیرد.
معمولا زمانی که دولتهای میانهرو و اصلاحطلب روی کار میآیند، حاکمیت دوگانهای هم ایجاد میشود. طیفهای افراطی و تندرو در شمایل دولت در سایه یا حاکمیت دوگانه، سر بر آورده و در مسیر تصمیمسازیهای دولت مستقر مانعتراشی و سنگاندازی میکنند. همین امروز هم این گروههای در سایه در حال تهدید دولتند. خطراتی که این نوع دوگانگی ممکن است ایجاد کند، چیست؟
طی بیش از 40 سال گذشته، همواره با این دوگانگی مواجه بودهایم. این امر یکی از آفات جامعه ایرانی است که جمهوریت ایرانی را در کنار سایر عوامل تهدید میکند. من گوشزد میکنم شرایط تغییر کرده، همانطور که اشاره شد، پزشکیان آخرین سنگر و آخرین شانس توسعه برای ساختار است. اگر دیوار دولت پزشکیان فرو بریزد، بنای کلی آسیب دیده و به همه ضرر میرسد. همه باید تلاش کنند، تورم دورقمی، فشار اقتصادی، شکاف طبقاتی، فقر عظیم دهکهای محروم، انسداد ارتباطی، به رسمیت شناخته نشدن سبک زندگی جوانان و... بهبود یابد و دولت در سایه یا وجه غیرعقلانی حاکمیت تسری یابد، اوضاع بسیار وخیم میشود. اصلاحطلب و اصولگرا فرقی ندارد، سونامی عدم توفیق همه را با خود میبرد.
حاکمیت با تایید صلاحیت پزشکیان انگار در مسیر تازهای پای گذاشته است. آیا ممکن است هسته سخت قدرت اجازه مانعتراشی را از طیفهای تندرو بگیرد؟
من امیدوارم اینگونه باشد و چهرههای تعیینکننده در حاکمیت به این خودآگاهی رسیده باشند که ایران با مشکلات زیادی روبهروست. بخش قابلتوجهی از شهروندان از قطار انقلاب پیاده شدهاند. نمیتوان با تعداد معدودی از افراد و اقشار کشتی به گل نشسته انقلاب را به پیش راند. برای حرکت این کشتی به گل نشسته جامعه، نیازمند همه اقشار و گروهها هستیم. اگر اینگونه نشود هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی با مشکلات عدیدهای روبهرو خواهیم بود و اين به نفع هیچ فرد و جریانی نیست.