• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5814 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۳۰ تير

مثلث معيوب كاركردها خواسته‌ها و ...

سيدجواد حسيني

نظام آموزش و پرورش ايران با مشكلات و چالش‌هاي فراواني دست و پنجه نرم مي‌كند كه در حوزه‌هاي گوناگون تعليم و تربيت رهنمون شده‌اند. از استانداردهاي فضا و تجهيزات تا جذب، نگه‌داشت، منزلت، معيشت و سازماندهي نيروي انساني تا محتواي كتب درسي و يكنواختي آموزش و نيز فقدان نظام تعليم و تربيت در ساحت‌هاي متعدد و نبود نظام جامع سنجش، ارزيابي و بهبود عملكرد، وجود تمركز و تصلب‌گرايي شديد، نظام حاكم سازماني ناكارآمد و غيبت نظام مشاركت واقعي و موثر، همه بخش‌هايي از مشكلات نظام تعليم و تربيت ايران را شكل داده‌اند. البته مي‌توان همچنان به اين فهرست افزود، اما در اين ميان به فراموشي سپردن ماموريت اصلي نظام تعليم و تربيت مساله‌اي است كه همه ابعاد و برنامه‌ها و فعاليت اين سازمان پهن‌پيكر را تحت تأثير قرار مي‌دهد و اگر در عرصه مديريت تعليم و تربيت اين موضوع مهم همچنان ناديده‌انگاري شود، ساير موضوعات و چالش‌هاي آموزش و پرورش نه تنها حل نمي‌شود، بلكه حمل، تكثير، تشديد و تثبيت مي‌شوند. پرسش اساسي آن است كه ماموريت اصلي نظام تعليم و تربيت چيست؟ پاسخ به اين پرسش روشن است اما تحقق عملي آن گويي به كلي از سپهر مديريت و عمل نظام تعليم و تربيت به محاق رفته است.
رسالت و ماموريت اصلي نظام تعليم و تربيت تبديل منابع انساني به سرمايه انساني است. سرمايه انساني كه موجب توليد و رشد سرمايه‌هاي اجتماعي، فرهنگي، مالي، مادي و طبيعي مي‌شوند و اين مهم در پرتو تربيت انسان‌هايي شايسته و تمام ساحتي كه براي جامعه و زندگي مفيد و موثر باشند، محقق مي‌شود. اكنون به رغم تأكيدات فراوان در اسناد بالادستي از جمله سند تحول بنيادين، نشاني از جهت‌گيري نظام آموزش پرورش براي تحقق اين ماموريت اصلي به چشم نمي‌خورد. سواي از اين موضوع مهم مساله ديگري نيز روح و روان نظام تعليم و تربيت را مي‌آزارد و آن فاصله گرفتن بين نيازها و كاركردهاي است كه آموزش و پرورش براي تحقق ماموريت‌هايش بايد در مركز نگاه قرار بدهد با خواسته‌ها و مطالباتي كه از او مي‌رود. به عبارتي روشن‌تر بين خواسته‌هاي دولت، جامعه، معلمان، دانش‌آموزان و اوليا از يك سو وكاركردها و نيازهاي جوهري آموزش پرورش از ديگر سو بايد انطباق وجود داشته باشد.
حال آنكه در وضعيت كنوني نه تنها چنين تطابقي وجود ندارد و فاصله و شكاف خواسته‌ها و نيازها بالاست، بلكه در بسياري از موارد بين خواسته‌ها و نيازها تضاد هم وجود دارد. اين مساله موجب غفلت از حركت در مسير ماموريت اصلي نظام تعليم و تربيت شده است و مطالباتي را در دل جامعه، خانواده و مدرسه پرورده كه با روح اصيل و جوهره عميق فلسفه تعليم و تربيت ناسازگار است و به نظر مي‌رسد يكي از ماموريت‌هاي مهم تعليم و تربيت كشور چرخشي است كه بايد از اين شكاف عميق گشايشي به سمت تطابق اهداف و خواسته‌ها در تعليم و تربيت ايران به وجود آورد و بين آنچه قرار است نظام تعليم و تربيت محقق سازد و آنچه از او انتظار مي‌رود، همراهي و سازگاري به وجود آورد. موضوعي كه در اكنون وضعيت آموزش و پرورش به عنوان يك بيماري بزرگ، رخ نموده و چنين همراهي در سطوح مختلف غيبت مزمن يافته است .
اكنون براي تبيين موضوع به تشريح مثال‌هاي روشن، ابعاد مساله را كاوش خواهيم نمود. ابتدا اين نكته را يادآوري كنيم كه اصولا در كشورهايي كه از آموزش باكيفيتي برخوردارند اين مساله تا حدود زيادي حل شده است. به عنوان مثال در ارزيابي‌هايي كه از بهترين كشورها از نظر سيستم آموزشي بر اساس ملاك‌هاي مختلفي شكل گرفته و آن كشورها را به‌ طور معمول به عنوان برترين‌ها در سطح جهاني در زمينه آموزش معرفي كرده‌‌اند، همگي اهداف و كاركردهايي براي نظام آموزشي‌شان ترسيم كرده‌اند و از آن مهم‌تر معلمان، جامعه و خانواده را نيز بر آن كاركردها متمركز ساخته‌اند و به روشني بين مطالبات و نيازها انطباق ايجاد كرده‌اند.
مثلا نظام آموزشي فنلاند: شناخته شده به عنوان يكي از بهترين سيستم‌هاي آموزشي جهان با تمركز بر تفكر خودآموزي، رشد شخصي و توجه به كيفيت تدريس است.
آموزش و پرورش سوئد: داراي سيستم آموزشي متمركز بر تقويت مهارت‌هاي اجتماعي و تحقيقاتي در دانش‌آموزان.
كانادا: با سيستم آموزشي كامل و گسترده كه بر تعليمات متعدد و توجه به توانمندي‌هاي خلاقيتي دانش‌آموزان تمركز دارد.
سنگاپور: با يك سيستم آموزشي بسيار موفق كه به دسترسي برابر به آموزش و پرورش، توجه به استفاده از فناوري در آموزش و بهبود استانداردهاي تدريس معروف است.
نظام تعليم و تربيت ژاپن: با سيستم آموزشي كه بر تقويت مهارت‌هاي علمي و فني دانش‌آموزان و ارتقای سطح تدريس تمركز دارد.
نظام تعلیم و تربیت کشور بايد كانون نگاه خود را بر مدرسه قرار بدهد و مدرسه محوري را در مديريت آموزشي ترويج کند. آنچه در عمل رهنمون مي‌شود، بي‌قدرتي و بي‌انگيزگي مدرسه و ريزش باران بخشنامه‌ها و بايد و نبايدها به مدرسه است كه چون سر بزرگ بر پيكر لاغر آن ظاهر مي‌شود و فرصت كيفيت و نوآوري را از مدرسه مي‌استاند و البته همچنان مي‌توان بر شمار اين عناوين افزود و فهرست آنها را طولاني‌تر كرد. اما در اين نوشتار به همين مختصر بسنده مي‌كنيم و مجددا يادآوري و تاكيد مي‌کنم كه براي بهبود عملكرد نظام تعليم و تربيت بايد بين خواسته‌ها و نيازها انطباق به وجود آوريم. به عنوان مثال در جامعه تورم و كاهش آن يك مطالبه و خواسته است در عين حال يك نياز واقعي هم قلمداد مي‌شود. در حالي كه اين قاعده بديهي و ساده در بسياري از بخش‌هاي نظام تعليم و تربيت كه چندين مورد آن را ذكر كرديم، صادق نيست چون اين ناهمخواني‌ها به شكل واضح وجود دارد. به ‌طور طبيعي عملكرد نظام آموزشي را غيرموثر و ناكارآمد ساخته است و به نظر مي‌رسد تعادل بخشي به اين مثلث معيوب (نيازها، خواسته‌ها و عملكردها) موضوعي اساسي است كه در مديريت نظام تعليم و تربيت بايد در اولويت قرار بگيرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون