اين روزها جامعه علاقهمندان، فعالان و رسانههاي حوزه ميراث فرهنگي و گردشگري با حساسيت و البته نگراني در انتظار تصميم كارگروه انتخاب وزير براي وزارتخانه مربوطه هستند. پس از اعلام نفرات كارگروه، نقدهاي بسياري از سمت فعالان و كارشناسان روانه برخي افراد حاضر در جمع انتخاب وزير شده است كه مهمترين آن حضور افرادي تحت عناوين نخبه دانشگاهي و غيردانشگاهي است كه پيشتر مسووليتهايي در سازمانها داشتهاند و مسبب بخشي از وضعيت نابسامان كنوني حوزه ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي كشور هستند. با اين حال سويه اميدواركننده ماجرا اينجاست كه انتخاب وزير پيش از اين ساز و كار كاملا نامشخصي داشت و كسي نميدانست نام چه كساني و توسط چه كساني بيرون خواهد آمد اما امروز حداقل ميدانيم چه گروهي صلاحيت افراد را بررسي و به شوراي راهبري معرفي ميكنند. به اعتقاد كارشناسان وضعيتي كه امروز در حوزه ميراث فرهنگي و گردشگري و صنايع دستي با آن مواجه هستيم، يكي از بحرانيترين وضعيتهاي كشور در چند دهه اخير است. نبود گردشگر خارجي براي رونق بازارها، كمبود بودجه وزارتخانه و نبود زيرساختهاي مناسب و در سطح بينالمللي براي مهمانپذيري از بيشترين آسيبهايي است كه كارشناسان مختلف در خصوص چالشهاي وزارتخانه بيان ميكنند. از اين رو با غلامحيدر ابراهيمباي سلامي، رييس بنياد توسعه گردشگري پايدار كه رياست كميته گردشگري ستاد مسعود پزشكيان، رييسجمهور منتخب را برعهده داشته است، گفتوگو كرديم تا راهكارهاي عبور از شرايط كنوني را كه وزير آينده بايد به آنها توجه داشته باشد جويا شويم و هم ببينيم وزير آينده چه شاخصههايي بايد داشته باشد و شورای راهبردی بايد به چه نكاتي براي انتخاب وزير آينده ميراث فرهنگي توجه كند.
لطفا پيش از اينكه به بحث شاخصهاي مورد نظر براي انتخاب وزير برسيم، وضعيت امروز صنعت گردشگري ايران را تشريح كنيد و بگوييد اساسيترين مشكلاتي كه امروز در اين حوزه با آنها مواجه هستيم، كدامند؟
گردشگري ايران بر اساس رويكرد مسالهشناسانه، وضعيتي سنتي، محدود و پراكنده دارد؛ گردشگري سنتي مانده است به اين دليل كه شيوههاي حل مساله ما قديمي و مربوط به ۵۰ سال گذشته است. امروز نياز داريم كه حوزه معرفتيمان را نسبت به اين صنعت عوض كنيم و يك پارادايمشيفت اساسي براي آن داشته باشيم.
بسياري از كساني كه راجع به گردشگري حرف ميزنند اطلاعاتشان بسيار اندك است، كاملا كمسواد هستند، براساس اطلاعات سطحي و گاهي ژورناليستي حرف ميزنند و مطالعات عميق و تخصصي ندارند. در صورتي كه گردشگري يكي از موضوعات فرابخشي يا سوپرديسيپلين هست نه مولتيديسيپلين و كليت متناظر و تركيب پيچيدگي متزايد آن موجب ميشود كه بگوييم يكي از حساسترين فرآيندها در زندگي انسانها فرآيند ميهماني و ميزباني است. بنابراين وقتي بزرگترين پديده جامعه مدرن گردشگري است، نشان ميدهد كه ما هم بايد يك رويكرد كاملا تخصصي بر اساس نوآوريها و استفاده از فناوريهاي نوين نسبت به اين صنعت داشته باشيم.
از طرف ديگر گردشگري ايران كاملا محدود است. به اين معني كه زيرساختهاي ما نسبت به پتانسيلهاي ما رشد نداشته است. ما شركت بزرگي كه بتواند حتي با شركتهاي منطقهاي در سطح خاورميانه و در سطح غرب آسيا رقابت كند، نه در صنعت هوايي، نه در آژانسها و نه در هتلها نداريم و در اين زمينه بسيار محدود هستيم؛ هواپيما نداريم در حالي كه ايران در حال حاضر به ۵۰۰ هواپيماي مدرن مسافرتي نياز دارد تا بتواند گردشگرياش را هم سطح منطقه ارتقا بدهد و شرايط ما در اين زمينه مفلوك است؛ تقريبا ۴۰۰ هواپيما داريم كه كمتر از ۲۰۰ تا از آنها فعال است و حدود ۱۰۰ تا از آنها با عمر ۲۵ سال به بالا فعاليت ميكنند، اين در مولفه حملونقل گردشگري است.
در زمينه هتل حدود ۱۴۰۰ هتل داريم و ۱۱۰۰ تا از اين هتلها كاملا قديمي، كهنه و از رده خارج هستند ولي فعلا استفاده ميشوند. هتلهاي ۴ و ۵ ستاره ما كمتر از ۲۰۰ هتل هستند كه عمدتا ۴ ستارهاند و ۴ ستاره ما تقريبا برابر با 3 ستاره كشورهاي ديگر است و شايد در برخي جاها كمتر و بقيه هم اسقاطياند و تقريبا به درد گردشگر و مسافري كه براي تفريح به ايران ميآيد، نميخورد. منتها ما چون ايران را تبديل به مقصد مردمان فقير كشورهاي همسايه كردهايم، الان با هتلهاي يك و دو ستاره و امكانات اقامتي سطح پايين و نازلي كار ميكنيم كه از نظر صنعت گردشگري مقرون بهصرفه نيستند. پس وقتي ميگوييم محدود است به اين دليل كه هم در حملونقل محدود هستيم و هم در اسكان.
در بحث جاذبهها و منابع، سرمايهگذاريهاي خوبي انجام نشده است؛ ايران با شكوهترين و فاخرترين ميراث فرهنگي را دارد و ميراث فرهنگي محور وحدت ملت ايران است، اما اگر به وضعيت تخت جمشيد و پاسارگاد نگاه كنيد كاملا در مييابيد كه هيچگونه سرمايهگذاري موثري براي اينكه اين منابع فاخر، بينظير و باشكوه كه از نظر تخصصي به مقصد و جاذبه تبديل شود، انجام نشده است. بنابراين با وجود اينكه در يك كشورموزه هستيم و شهرموزههاي باشكوهي مانند شيراز، اصفهان، تهران، كرمانشاه، همدان، تبريز، مشهد، اهواز، شوشتر و كلا نگارستان ايران داريم، از اين همه منابع استفاده نميشود و متأسفانه مهمترين المانها و عناصر ميراثي شهر موزهها در معرض خطر هستند و از ۳۶ هزار سايت باستاني و تاريخي ايران بهرهبرداري اندكي صورت ميگيرد.
همچنين گردشگري ايران پراكنده است؛ به اين معني كه داراي زنجيرههاي وسيعي از هتلها مثل بقيه كشورها نيستيم و همچنين شركتهاي هواپيمايي معتبري كه بتوانند با هواپيماي ايمن جابهجايي را انجام بدهند و حتي قطارهاي معتبر و بهروزي باشند مانند بقيه دنيا نداريم. پيش از اين عمر لكوموتيوهاي ما حدود ۳۰ سال بود و در زماني كه من در هگتا مديرعامل بودم با اضافه كردن 180 لوكوموتيو اين سن را به ۲۶ سال كاهش داديم، اما الان متاسفانه سرمايهگذاري عمدهاي حتي در صنعت قطار و ريلي هم اتفاق نميافتد.
بنابراين ما هيچ شركت بزرگي در ايران نداريم و وقتي ميگوييم سنتي، محدود و پراكنده يعني زنجيره و چِينهاي بزرگ نداريم؛ زنجيرههاي تأمين صنعت گردشگري با هم همخواني ندارند تا بتوانند به هم سرويس داده و صنعت گردشگري را در زنجيره ارزش ارتقا بدهند. عمده كساني كه در صنعت گردشگري ايران سرمايهگذاري كردهاند اگر از رانت استفاده نكرده باشند ورشكسته شدهاند، پس وضعيت فعلي صنعت گردشگري اين است و بخش خصوصي صورت خودش را با سيلي سرخ نگاه ميدارد و آژانسها، تورگردانان، هتلداران، راهنمايان تور و همه ذينفعان صنعت گردشگري دچار مشكل هستند.
بنده حالا ميخواهم پشت وضعيتي كه شما توصيف كرديد، يك «چرا» بگذارم و نظر شما را در اين خصوص بدانم كه باتوجه به ظرفيتهايي كه ما در كشور داريم و اين همه سال برنامهريزي انجام شده كه توسعه گردشگري به نقطه مطلوبي كه همان سهم جدي داشتن در درآمد اقتصادي كشور است برسيم، چرا نتوانستهايم از اين داشتههاي طبيعي و انساني استفاده كنيم و درگير نداشتههايمان هستيم؟
به عقيده بنده علت اين است كه گردشگري رشتهاي است به شدت سياسي. يكي از سياسيترين رشتههاي جهان صنعت گردشگري است و در ايران عدم شناخت عميق از صنعت گردشگري و عدم درك اين صنعت باعث شده چالشهاي جدياي در سطح سياستگذاري داشته باشيم. اينكه ميگويم گردشگري صنعتي سياسي است را قبل از من پروفسور ريشتر گفته و مايكل هاول در كتاب سياستگذاري گردشگري در دانشگاه لندن توضيح داده است. به اين معني كه هيچ پديدهاي حتي جنگهاي جهاني و مهاجرت نتوانسته به اندازه صنعت توريسم انسان در جهان جابهجا كند و ما فقط رويكرد امنيتي آن را ديدهايم. براي مثال در سال ۲۰۱۷ بيش از يك ميليارد و ۴۰۰ ميليون نفر در جهان از كشوري به كشور ديگر رفتهاند و پاسپورت آنها توسط كشورهاي مختلف بررسي شده و هويت آنها در اختيار كشورهاي ميزبان قرار گرفته است اما همين كشورهاي ميزبان از وجهههاي ديگر اين گردشگران استفاده و در خدمت اقتصاد خود به كار گرفتهاند.
در سطح داخلي هم اين رشته بسيار سياسي است؛ زيرا وقتي با كشورهاي مختلف جهان مراوده نداريم و وقتي كه رويكرد امنيتي بر صنعت گردشگري حاكم است، قطعا اين صنعت نميتواند رشد كند. قبلا چينيها وقتي مسافري وارد كشورشان ميشد، حال به اسم گردشگر، بازرگان يا به هر اسم ديگري، چند نفر جاسوس مامور ميكردند كه اين فرد را در نظر داشته باشند كه كجا ميخوابد، با چه كسي رفتوآمد ميكند، كجا غذا ميخورد و... و در نهايت يك گزارش تهيه ميكردند. چينيها الان ۲۰ سال است كه از اين داستان دست برداشتهاند و تبديل به يكي از مقاصد عمده گردشگري دنيا شدهاند.
در ايران شرايط از چين 20 سال پيش بدتر است. در ايران شاهد هستيم برخي افرادي كه به كشور ما سفر كردهاند حتي اگر ايراني هم بودند و تابعيت مشترك داشتند، در بازگشت از ايران دچار مشكل شدهاند. يعني از ديدگاه تورگرداني، ايران يك كشور و مقصد امن محسوب نميشود. اين را به ايرانهراسي اضافه كنيد كه فوقالعاده گسترش پيدا كرده و امروز اگر سفر به ايران را رايگان اعلام كنيم هم كسي به كشور ما سفر نميكند. كما اينكه نمونههايي هم در اين خصوص وجود دارد كه از تيمها و افرادي براي سفر به ايران دعوت شده اما آنها حتي حاضر نبودند بهصورت رايگان به كشور ما سفر كنند.
پس مساله، مساله سياسي و رويكرد امنيتي به امر گردشگري است. سياستگذاري غلط به دليل عدم درك اين صنعت مهمترين موضوع است؛ ما اگر صنعت گردشگري را رونق ميداديم امنيت و درآمد ايران افزايش پيدا ميكرد. حتي بهتر ميتوانستيم انقلاب اسلامي را با يك شيوه لين و مهربانانهاي ارائه كنيم و بتوانيم يك كشور امن اسلامي درست كنيم كه مردم براي سياحت و تفريح در آن حضور پيدا كنند.
خارج شدن از وضعيت فعلي را در گروی چه تصميماتي ميدانيد؟ يعني وزير آينده با چه نگاهي بايد پشت ميز وزارت بنشيند؟
سعدي عليهرحمه در بوستان ميگويد: «بزرگان مسافر به جان پرورند/ كه نام نكوشان به عالم برد/ تبه گردد آن مملكت عنقريب/ كز او خاطر آزرده گردد غريب». يعني آن مملكتي كه مسافر و غريب را آزار ميدهد به تباهي و نابهساماني و نابودي ميرسد و بالعكس مملكتي كه مهمان را عزيز ميداند، هميشه به رزق و روزي و بلندمرتبگي ميرسد. آدمهاي بزرگ مهمان را تكريم ميكنند تا آنها وقتي به شهرهاي شان ميروند تعريف كنند. مثلا طرف يك روز به پاريس رفته است و مجسمه ايفل را به خانهاش ميآورد و مدام تعريف ميكند كه ما به پاريس و فرانسه رفتيم و جاهايي را كه رفته است توضيح ميدهد. پس آدمهاي بزرگ هميشه مهمانپذيرند و مهمانانشان هم از آنها به نيكي ياد ميكنند.
برداشته شدن نگاه امنيتي از روي گردشگران اولين قدم براي تكريم آنان است كه آنها را به كشورمان دعوت كنيم و پذيراي آنها باشيم. همچنين در قدم ديگر ما بايد نگاه تخصصي را جايگزين نگاه كارشناسي كنيم. نگاه كارشناسي ديگر جوابگوي وضعيت ما نيست.
ما در مانيفست گردشگري كه براي همين انتخابات در ستاد مركزي آقاي دكتر پزشكيان آماده كرديم، هدف اصلي را بزرگ كردن بازار گردشگري ايران در نظر گرفتيم و براي اينكه اين كار را انجام بدهيم، براساس برنامههايي كه ايشان اعلام كرده بودند، هم از سياستهاي كلي و هم از برنامه هفتم استفاده كرديم و طرحهاي پيشران صنعت گردشگري براي همه استانها را بر حسب آمايش سرزمين، گسترش عدالت اجتماعي و توسعه مقاصد گردشگري ايران در آيتم اول تعريف كرديم. علاوه بر طرحهاي پيشران به زيرساختها اهميت داديم و گفتيم زيرساختهاي سياسي بايد آماده باشد و تمام وزارتخانهها، شوراي عالي ميراث فرهنگي و گردشگري دوباره بايد فعال شود، رييسجمهور ضمانت اجراي آنها را داشته باشد و تشريفاتي نباشد و بتوانيم ميراث فرهنگي خودمان را سرمايهگذاري كنيم كه به عنوان يك مقصد اساسي و به عنوان يك مباني جدي ميراث فرهنگي ايران مورد توجه باشد.
شوراي راهبري براي بررسي افراد بايد چه ويژگيها و شاخصههايي را در نظر بگيرد؟
وزير گردشگري آينده بايد رويكرد تخصصي و فراتر از كارشناسي نسبت به صنعت گردشگري داشته باشد و در دو سطح بتواند كار كند. سطح اول، سطح عالي و بينالمللي است كه بايد بتواند تحليلي از اوضاع گردشگري در ايران و جهان داشته باشد و دوم سطح داخلي و امور فني است كه بتواند مسائل موجود بخش خصوصي در صنعت گردشگري را حل كند تا بخش خصوصي بتواند با شركتهاي منطقهاي و بينالمللي اشتراك پيدا كند و در جوين وينچرهايي (نوعي قرارداد تجاري كه در آن دو يا چند شخص حقيقي و حقوقي با هم توافق ميكنند تا منابع خود را با هدف از انجام يك كار خاص شريك شوند) كه ايجاد ميشود بازار گردشگري را بزرگ كند.
در اين بين بحث صنايع دستي و ميراث فرهنگي هم مطرح است. توجه داشته باشيد كه صنايع دستي ايران تركيبي از هويت، فرهنگ و هنر ايران است كه بايد يك بازاريابي بينالمللي و ملي براي توسعه صنايع دستي ايران داشته باشيم و همچنين حفاظت، مرمت و هم تعالي ميراث فرهنگي ايران بايد در اولويت قرار بگيرند. چرا كه ايران ميراث فرهنگي هويتي ندارد و هر خشت خامي كه در ايران هست برابر با همه تاريخ و تمدن غرب آسيا اهميت دارد و بايد حفظ شود. بنابراين وزير آينده بايد جامعالاطراف باشد و با نگاه تخصصي و نه كارشناسي، بتواند هر سه حوزه وزارتخانه را تامين كند.