مروري بر كار هنري حجت اماني به مناسبت زادروزش
تشنه فرشتگي
مريم آموسا
حجت اماني متولد ۱۳۵۷ يكي از روستاهاي لرستان فعاليت هنري خود را از نوجواني با خوشنويسي و نقاشي را به صورت خودانگيخته و بدون معلم شروع كرد و نزد اساتيد مختلفي شاگردي كرد. او ميگويد: «در اين زمان نگاهم به خوشنويسي نگاهي كاملا سنتي و در امتداد نظريات اساتيدي بودند كه از آنها تعليم گرفته بودم بهطور مثال آشنايي با شيوه ميرزا محمدرضا كلهر نزد استاد شمسالدين ابوالوفا حسيني حاصل شد و ساير اساتيد چون معين الكتاب اصفهاني و ديگران نيز به همين شكل. اما با تحصيل در رشته نقاشي و آشنايي با مباني هنرهاي بصري نقطه نگاهم به همه چيز تغيير كرد. امروزه خوشنويسي را هم از ديدگاه نقاشانه و طراحانه از ذهن ميگذرانم به عنوان مثال آنچه در سياهمشقهاي درويش عبدالمجيد طالقاني يا ميرحسين ترك بيش از هر چيز مرا مجذوب ميكنند نگاه طراحانه هنرمند خوشنويس است نه تنها مضمون و تك تك كلمات.»
حجت اماني همواره خود را دانشجوي هنر ميداند و از نسلي است كه عاشق آموختن بود از اين رو نزد بيشتر هنرمندان نوگراي ايران مانند: جواد حميدي، محمدابراهيم جعفري، ايرج كريمخانزند، فرشيد ملكي، محمدحسين حليمي و... به فراگيري طراحي و نقاشي پرداخته است. محمدابراهيم جعفري، نقاش و شاعر نوگرا درباره او مينويسد: «حجت اماني را اولينبار با دفتري پر از طراحي و دستاني كه از رنگ و زغال طراحي به اثر هنري تبديل شده بود، ديدم. شوق و بيتابي از چهره و چشمهايش ميتراويد و نفسهايش پر از سوال بود. در مدت ۴۲ سال كار در زمينه تعليم و تربيت هنري تعداد انگشتشماري را ميتوان ديد كه جان بيقرار و دستي به كار داشته باشند. حجت، جاني شاعر دارد و به دليل طبيعت نابي كه در آن بزرگ شده و زندگي ميكند، مطالعات فلسفي و تاريخي را با تجربههاي شخصي خود ميآميزد و به راحتي با زمين و زمان همزاد ميشود.»
در كنار يادگيريها، خيلي زود در دانشگاه هنر اصفهان به عنوان دستيار دكتر محمدحسين حليمي كار خود را آغاز كرد و پس از آن به عنوان هيات علمي همان دانشگاه مشغول به تدريس دروس كارگاهي نقاشي و طراحي شد. پس از مدتي دانشگاه را رها كرد و سفرهاي خود را به كشورهاي مختلف جهت كسب تجربههاي بيشتر شروع كرد كه ميتوان به انگلستان، روسيه، پاكستان، سيلان، هند، نپال، قطر، آلمان و... اشاره كرد.
در كنار تدريس در دانشگاههاي هنري و مراكز آموزشي، مطالعات نظري و پژوهشي خود را در حوزه هنر ايران و خاورميانه پي گرفته كه حاصل آن چندين مقاله است كه در نشريات علمي منتشر شده است.
درباره فعاليت در حوزه خوشنويسي و ميراث فرهنگي بيان ميكند: «در اين ميان چندين سال صرف احياي خط تعليق از خطوط اوليه ايرانيان پس از اسلام شد. در دوران دانشجويي با خط تعليق به واسطه نمونههايي از خطهاي استادان پيشكسوت كه در كتابهاي تاريخ خوشنويسي منتشر شده بود، آشنا شدم. در ابتدا تلاش كردم كه از روي نمونههاي موجود رونويسي كنم، بدون آنكه جملات را بخوانم به چرخش حروف در كنار يكديگر و ارتباط بين كلمات نظر داشتم به گونهاي كه فقط به بازنويسي تركيبات و مفردات آن پرداختم و كمي بعدتر سعي كردم با هدف بازشناسي اين خط نمونه آثاري را به نمايش بگذارم. مساله من در ابتدا براي احياي خط تعليق كشف راز و رمز اين خط بود. بايد قبول كرد اگر اين خط كامل بود، خط نستعليق آن را منسوخ نميكرد، بنابراين مساله احيا در اينجا بازشناسي بر اساس معيارهاي زيباشناختي معاصر است. به هر روي با همه مشقات بالاخره خط تعليق را با شماره «۲۸۶۶» براي ايرانيان در فهرست آثار ناملموس و معنوي به ثبت ملي رساندم.» در حوزه نقاشي تاكنون چندين مجموعه كار كرده كه مهمترين آنها مجموعه فرشتگان است كه نمونههاي آن در بسياري از موزههاي دنيا مانند لاكما (لسآنجلس) ،دوحه قطر، مونيخ آلمان، ويلئام بنتون امريكا و... نگهداري ميشوند. درباره مجموعه فرشتگان ميگويد: مطالعه و طراحي درباره اين مجموعه سالها به طول انجاميد تا به شكل اثر درآمد و كاملا برخاسته از فرهنگ و هنر ايراني اسلامي است كه شوربختانه با شيطنت و تحريك يكي از هنرمندان كه پيشتر نقدي بر آثار وي نوشته بودم در برخي رسانهها حرمت اين مجموعه را شكست و آنها را غربزده معرفي كرد. به هر روي آثار هنري داراي ساحتهاي گوناگوني است و به بيان حافظ شيراز: «به قدر فهم خود هر كسي كند ادراك». منتقدان هنري بسياري از جمله ادوارد لوسي اسميت تاريخدان و منتقد سرشناس انگليسي اين مجموعه را پلي ميان سنت گذشته و هنر معاصر اسلامي دانستند. دومينيك تينو، استاد و رييس دانشگاه هنرهاي تزييني پاريس در نقد هنري با عنوان «هنر رفيع حجت اماني» درباره مجموعه فرشتگان ميگويد: «آن مسيرِ به سوي بهشت كه حجت اماني به ما پيشنهاد ميكند، درست بر عكس، يك محيطِ ظريفِ فضايي است كه در آن، نور، مانندِ آبي زلال جاري است، محيطي است كه ميتوان نيروهاي ثقل را به بازي گرفت و به سوي خورشيد پرواز كرد.» اين تشنگي هنرمند براي فرشته شدن و براي فرشتگي، ما را به ياد «تشنگي ابدي استعلايي» كه «ميگوئل دِ اونامونو» ميگفت، مياندازد: نياز حياتي به رهايي از دنيا، نياز به فعال كردنِ حقيقت، اينجا و اكنون، آن حكمِ موكدِ تجربه شده درباره حيات... انسجام و پيوستگي كارِ حجت اماني از چارچوبِ فرهنگِ ايراني عبور كرده است؛ چارچوبي كه در آن، اراده به سوي اعتلا، محصولي در پي ندارد. اعتلا، بالا رفتن و تعالي، تمثيلي است از اراده به تغيير و تكامل. بالا رفتن از خاك، خاك و زمين به عنوان سكوي پرواز. بالا رفتن و پر كشيدن، براي «ديگر شدن»، براي ديدنِ زمين از بالا، براي بهتر ديدنِ آن. هر چه ريشهها عميقتر باشند، تعالي، رفيعتر است. ريشه گرفتن، سپس بزرگ شدن، رشد تا اوجِ خود، براي اينكه منظرهاي وسيعتر و كليتر از جهان داشته باشد. حجت اماني پيوسته، مخلوقاتي را به تصوير ميكشد كه از شرايطِ دشوارِ انساني آزاد شدهاند، آزاد شده از رنجها و آثار او القاكننده يك فلسفه انساندوستانه است. او مصالح و مواد (انسان) را تغييرِ ماهيت ميدهد، آن ماده را پالايش و خالص ميكند تا جمعيتي از فرشتگان بيافريند، يك پيكرِ جمعي بالدار، يك جامعه فرشتهخو، مهربان و جامع. بله، فرشتگان همه جا هستند، آنها ميتوانند پرواز كنند، ولي آيا آسمان و خدا هم، آنها را گزينش ميكند؟ حجت به قدرتِ رهايي بخشِ هنر اعتقاد دارد: هر كسي ميتواند فرشته درونِ خود را آزاد كند و خود را به سوي دنياهاي رفيعتر و والاتر به پرواز درآورد. جهشي فرشتگانه، مهربانانه، رايگان و با ظرافت، چهره دنيا را پالايش خواهد كرد. (دومينيك تينو، پاريس نهم ژوئنِ ۲۰۱۲) مجموعه دوم با عنوان چهرههاي فريبنده (چيكي فيس) برگرفته از صورتنگاريهاي دوران صفوي و قاجار شكل گرفت. در اين مجموعه با نگاهي تازه سراغ تك چهرههاي مينياتورهاي دوره صفوي و قاجار رفته و خلاصهنگاري و حالت آرماني صورتها از جذابيتهاي اين آثار بودند كه به عنوان دستمايه اثر هنري با نگاهي به هنر پاپ لندن و امريكا بازتوليد شدند. برخي مجموعه قاجاري اين مجموعه در نمايشگاه «القاجاريات» موزه هنرهاي اسلامي دوحه به نمايش درآمد و در قالب نمايشگاهي در كانادا با عنوان «پسا نئو پاپ» نيز در معرض ديد قرار گرفتند. او درباره مجموعه سومش ميگويد: «مجموعه سوم هم نگاهي به آثار تصويري گذشته ايران بود كه تحت عنوان «گلها» مطالعه را شروع كرد و به صورت جسته گريخته تعدادي اثر توليد شد، اما كار متوقف شد و نتوانستم آنها را به نمايش بگذارم واميدوارم به زودي اين فرصت براي نمايش آنها در ايران فراهم شود.» او درباره مجموعه چهارمش ميگويد: «با تمركز و مطالعه روي طبيعت بيجان ايراني شروع به كار كردم. ابتدا به اين موضوع پرداختم كه ما در فرهنگ بصري خودمان به طبيعت بيجان چگونه نگاه كردهايم، در اين زمينه به مينياتورهاي پيشين مراجعه كردم كه در آنها به شيء به عنوان يك شيء جسماني نگاه نكردهاند. به عنوان مثال در مينياتورهاي صفوي اگر ميوهاي ترسيم شده فقط با خطوط قلمگيري دورگيري شده است، اينگونه از نظر بصري سبك و بيوزن به نظر ميرسند و حالت مثالين و تمثيلي دارند- دقيقا برخلاف تلاشهاي پل سزان در جهت جسميتبخشي به اشياي آثار در حالي كه طبيعت بيجانهاي مينياتورهاي ما فارغ از جسمند. در دوره قاجار به دلايل تقابل با هنر غرب بين حالت جسماني و تمثيلي معلق است و هنرمند لبه اين نگاه و انديشه حركت ميكرده است كه اين نكته براي من جالب توجه بود و با همين نگاه دوساحتي سراغ طبيعت بيجانهاي ايراني رفته و تلاش كردم با بيان تازهتري آنها را بازتوليد كنم.» اماني سالهاست بخشي از تمركزش را روي طرحي گذاشته است، ميگويد: «مفهوم طراحي براي من از اهميت فوقالعادهاي برخوردار است و بيش از هر چيزي براي آن اهميت قائل هستم البته منظور از طراحي بهطور كل مفهوم طراحي معاصر است نه به معناي كلاسيك آن.»
اماني اتفاقا نخستين نمايشگاه انفرادي كه در سال 1387 در ايران برپا كرد و فرشيد ملكي در يادداشتي بر نمايشگاه درباره آنها نوشت: «حجت و صفايش را از قبل ميشناختم نوعي دهاتيگري در او هست كه از بكر بودنش حكايت ميكند. آن خصوصيت بكر و غريزي بودن را بياغراق در خيلي از آنها (طراحي)ها يافتم.»
اماني تعدادي از طراحيهايش را نيز با عنوان خيال مشترك همراه با گبههاي عشايري به صورت چيدمان در گالري فرشته به نمايش گذاشته است.