دولت وفاق ملي
ميان نخبگان سياسي حاكم در سطح تصميمگيريهاي كلان ميداند. واقعيت اين است كه سياست حاكم بر رفتار جناحهاي سياسي و نخبگان نماينده آنها در سطح ساختار حاكميت در قبال يكديگر بر اساس سياست حذفي و نه همافزايي است؛ موضوعي كه از يك طرف ريشه در فرهنگ سياسي ايرانيان و از سوي ديگر ريشه در فهم متفاوت نخبگان سياسي از مسائل بينالمللي و فرهنگ جهاني دارد. اين اختلاف سبب شده است تا اكنون با گذشت نزديك به پنج دهه پساز پيروزي انقلاب هنوز نخبگان سياسي ايران در سطح حاكميتي اجماع نظر در خصوص منافع ملي و راهكارهاي نيل به آن نداشته باشند. آقاي دكتر پزشكيان با آگاهي از پيامدهاي اين وضعيت درصدد است تا در اولين مرحله با كاهش سطح تنش ميان نخبگان سياسي حال حاضر در سطح حاكميت به شكلگيري وفاق و اجماع در راس هرم كمك كند، البته وي به خوبي از اين مهم آگاه است كه رسيدن به وفاق در تصميمگيريهاي كلان نه به معناي از ميان رفتن اختلافنظر، بلكه به معناي رساندن آن به حداقل از طريق چارچوبهاي قانوني و ملاك قرار دادن منافع ملي در هر تصميمگيري است. آنچه دولت چهاردهم را براي نيل به هدف خود يعني ايجاد وفاق نسبي در سطح حاكميت ياري ميدهد، شخصيت، رفتار و نوع برخورد رييسجمهور با مخالفان و رقباي خود است. انتخاب آقاي دكتر عارف به عنوان فردي تعاملگرا به عنوان معاون اول اقدامي آگاهانه از سوي آقاي پزشكيان براي فراهم كردن بستر جهت نيل به اجماع نظر در تصميمگيريهاي كلان و سرنوشتساز بوده است. اگر دولت موفق به وفاق در سطح حاكميت ميان نخبگان سياسي شود دو وفاق ديگر يعني همدلي ميان دولت و مردم و وفاق در سطح جامعه ميان مردم نيز احيا ميشود .كاهش سطح وفاق ميان دولت و مردم در سالهاي اخير بيشترين نمود خود را در كاهش مشاركت سياسي به ويژه مشاركت انتخاباتي و گاه انجام اعتراضات سياسي نشان داده است. شكلگيري چنين وضعيتي ميتواند دلايل مختلفي داشته باشد كه علاوه بر مشكلات اقتصادي يكي از مهمترين دلايل آن رفتار سياسي نخبگان حاكميتي در قبال يكديگر و گاه ممانعت آنها از رسيدن به يك راهحل از سوي جناح رقيب بوده است.اين رفتار سبب شده است تا به تدريج مردم از حل مشكلات توسط دو جناح اصلي حاضر در صحنه سياسي ايران نااميد شوند.
از اينرو در انتخابات اخير مردم خواهان تغيير شده و آقاي پزشكيان به خوبي از اين مهم آگاه است كه انجام هر تغييري چه در حوزه داخلي و چه در حوزه خارجي بدون كاهش سطح تنش در حاكميت و ايجاد همافزايي ميان تصميمگيران به خصوص از طريق انجام هماهنگي و همكاري ميان قواي سهگانه و ساير نهادهاي حاكميتي امكانپذير نيست . رفتار و منش رييسجمهور همراه با حضور چهار دورهاي وي در مجلس اين فرصت را به وي ميدهد تا با كاهش تنش در بالا و توجه به مشكلات واقعي جامعه اعتماد از دست رفته را اعاده و مجددا ميان دولت و مردم همدلي ايجاد كند. اما وفاق در سطح جامعه نيز كه به معناي همدلي و همبستگي ميان مردم از طريق علاقهمندي و پايبندي آنها به يك سلسله ارزشهاي مشترك است نيز در سالهاي اخير كاهش يافته است. بدون ترديد عوامل مختلفي مانند شكلگيري شكافهاي اقتصادي، نسلي و ارزشي در جامعه بر اثر تحولات جهاني و نفوذ فرهنگ جهاني همراه با رشد احساسات خرده ناسيوناليستي در ميان گروههاي صاحب خردهفرهنگ همراه با ترويج مفاهيم و ارزشهاي فرهنگ جهاني سبب شده است تا جامعه ايران از نظر همدلي و اجماع دچار گسستهايي شود. بهرغم نقش عوامل مختلف در شكلگيري چنين وضعيتي واقعيت اين است كه حاكم شدن چنين وضعيتي باز هم ريشه آن در نزاع ميان نخبگان سياسي حاكم است، چراكه از يك طرف به استناد الناس علي دين ملوكهم كشاكش و نزاع از بالا به سطح جامعه كشيده ميشود و از سوي ديگر سياست حذفي و مچگيري سياسي در بالا مانع از اين شده است كه نخبگان سياسي فرصت آن را داشته باشند تا واقعيتهاي جامعه را درك و بر اساس آن تصميمگيري كنند. لذا در بسياري از موارد بروندادها يا تصميمات اتخاذ شده در سطح حاكميت در تعارض با خواستهها و واقعيتهاي جامعه بوده و ريشه اين مهم همان نزاع نخبگاني است كه يا مانع از درك واقعيتها توسط آنها شده يا منافع جناحي آنها را وادار به اتخاذ تصميماتي كرده است كه صرفا جهت ممانعت از پيروزي جناح مخالف باشد .تامل در نحوه برخورد با برجام، افايتياف، موضوع فرهنگ در جامعه و راهكارهاي مقابله با ناهنجاريهاي فرهنگي مصداق عيني اين مهم است. در چنين شرايطي كه وفاق در سطح نخبگان حاكميتي اندك و به تبع از آن همدلي ميان مردم و دولت كاهش و جامعه نيز دچار گسستهايي شده، آقاي دكتر پزشكيان براي نخستينبار گفتماني را مطرح كرده است كه براي ايران، همه ايرانيان و به خاطر منافع ملي از كليدواژههاي اصلي اين گفتمان به حساب ميآيد كه اين واژهها و تلاش براي تحقق آنها ميتواند به عنوان راهكاري جدي از سوي دولت چهاردهم براي تحقق وفاق و همدلي باشد. لذا شايد بتوان ادعا كرد كه در مقطع كنوني آقاي دكتر پزشكيان به خوبي متوجه ريشه اصلي مشكلات شده و با بهرهگيري از نقاط قوت خود مانند شخصيت تعاملگرا، رفتار عقلاني و سوابق سياسي خود درصدد احياي وفاق در سطوح نخبگان سياسي حاكم است. البته ميزان موفقيت وي در نيل بدين هدف تا اندازه زيادي بستگي به همراهي نخبگان دانشگاهي و حوزوي، رسانه ملي و نهادهاي حاكميتي با تلاشهاي دولت چهاردهم دارد.