فیاض زاهد و محمد مهاجری در یادداشتی مشترک تحلیل کردند
گاه طعنه نيست
چندسال قبل از ترور شهيد فخريزاده، سردار علايي ميگفت اسراييليها در ايران جاسوس و نفوذي دارند و بعضي اتفاقات آن دوره را هم منتسب به آنها ميكرد.
حجتالاسلام علي يونسي، وزير اطلاعات دولت خاتمي نيز دو سال پيش همين موضوع را با نگراني عريانتري مطرح كرد و به مسوولان هشدار داد از خطر نفوذيها مطلع شوند و بر جان خود بترسند. او حتي گام را فراتر نهاد و گفت اين نفوذها دو دليل دارد: ايجاد سيستمهاي اطلاعاتي موازي و مشغول شدن نيروهاي امنيتي به چهرههاي سياسي داخلي و خودي و نتيجتا غفلت از نفوذيهاي واقعي.
ديگراني هم بودهاند كه در تحليلهاي خود، درباره نفوذ سخن گفتهاند. اما دو چهره نظامي - امنيتي كه در بالا از آنها ياد شد، موضوع را با اطلاع و كد مطرح كردهاند.
البته برخي از بازيگران سياسي نيز بسته به اينكه در كدام اردوگاه قرار دارند، رقيب سياسي خود را به نفوذي بودن متهم كردهاند كه فعلا در اين مقام جاي پرداختن به آن نيست. گويندگان چنين حرفهايي معمولا نيابتي وارد ميدان ميشوند و وظيفهاي دارند كه منحصر به مقطعي خاص است.
پس از ماجراي ترور ناجوانمردانه شهيد اسماعيل هنيه توسط رژيم صهيونيستي، گمانهها و تحليلها و «ديديد گفته بوديم؟»ها دوباره سر باز كرد. نميتوان منكر شد بسياري از اين انتقادات و اعتراضات، وارد است اما اين پرسش پيش ميآيد كه زير سوال بردن سيستم امنيتي - اطلاعاتي كشور و متهم كردن آنها به اينكه نفوذيها بين خودتانند، چه دردي را دوا ميكند و چه پيامي دارد؟
لابد بايد صبر كرد تا دستگاههاي امنيتي اطلاعات بيشتري منتشر كنند و البته طبيعي است بسياري از آنچه در اين زمينهها به دست ميآيد به دليل چسبندگياش به تهديدات امنيتي قابليت آشكار شدن نداشته باشد. در همين حال حمله به دستگاههاي امنيتي كشور و تضعيف موقعيت و روحيه آنها و كاهش اعتماد عمومي به اين نهادها ميتواند حلقهاي از سناريوهاي اسراييليها براي جنگ رواني تازه باشد.
شهادت دانشمندان هستهاي در سالهاي گذشته و حملات گاه و بيگاه به اهداف استراتژيك در ايران نشانگر وجود رخنه در سيستم امنيتي كشور است اما نبايد فراموش كرد در بسياري از موارد نيز هوشمندي و تبحر اطلاعايها از خسارات متعددي جلوگيري كرده و نيز ضربات سنگيني به سرويسهاي اطلاعاتي دشمن وارد شده است.
تيزهوشي سياسي اصحاب سياست و رسانه ايجاب ميكند كه مراقب سناريوهاي حريف باشند و هر نارسايي امنيتي را دستاويزي براي زير سوال بردن اعتبار كل نظام امنيتي نكنند. آنچه وزير اسبق اطلاعات بيان كرده و به آن اشاره شد، حتما يك اشكال بزرگ است و حتي تحليل بدبينانهاش اين است كه سرگرم كردن دستگاه اطلاعاتي امنيتي به فعالان سياسي، اجتماعي و فرهنگي، دست فرمان سرويسهاي بيگانه است؛ اما اكنون و در حالي كه رهبر حماس در تهران به شهادت رسيده، طرح اين موضوع و طعنه زدن به نيروهاي امنيتي، راه انحرافي محسوب نميشود؟ بگذاريم مسوولان به پديده فعلي با حساسيت رسيدگي كنند. وقت مناسب براي رخنهيابي و نقصانها پيش خواهد آمد به شرطي كه براي چنين آسيتشناسي مانعتراشي نكنند .
اما چرا اسراييل غاصب در اين مقطع دست به اين جنايت زد؟
بر اساس برخي گمانهزنيها و تحليلهايي كه براي مخاطبان بيگانه نيست؛ دولت نژادپرست احتمالا امكان ترور شهيد اسماعيل هنيه را در تركيه و قطر نيز داشت. هرچند گويا چند بار هم دست به اين كار زده بودند، اما عمليات ناموفق بود؛ اما اين به معناي ناتواني مطلق اين رژيم نيست. سرويس جهنمي اسراييل در كشورهاي عراق، سوريه، لبنان، اردن، ايران و مصر و البته در ادامه داستان المپيك مونيخ در برخي كشورهاي اروپايي اهداف انساني خود را مورد حمله قرار داده بود.
در داستان شهادت مغنيه برخي ادعاها گوياست آنها به مدت 10 سال اطلاعات دقيقي از عماد مغنيه داشتهاند. پس معناي اين تحليل آن است كه بپذيريم اين رژيم هدف متفاوتتري را در ايران دنبال ميكرد.
دولت مسعود پزشكيان دو هدف استراتژيك را دنبال ميكند. ايجاد اجماع داخلي و حل بحران بين المللي و رفع تحريمها.
اتفاقات ناشي از جنبش مهسا و قهر بخشهاي مهمي از جامعه با روشهاي متعارف سياسي، همه علاقهمندان به كشور را به اين نتيجه رسانده بود كه بايد توافقي عمومي و استراتژيك صورت پذيرد. فلسفه عمومي انتخاب پزشكيان اين راهبرد را تاييد ميكند.
در بخش بين المللي گفتوگوهاي ايران و امريكا وارد دالان مهمي شده بود. حال اين اقدام تروريستي درصدد بود تا دولت پزشكيان را با بحران عميقي روبهرو كند. هدف ترور، تغيير راهبردهاي ملي و حاكميتي در ايران است. نتانياهو ضمن آنكه با گسترش جنگ هم به ماندگاري خودش كمك ميكند، درصدد است گفتوگوهاي ايران و امريكا را به محاق برد. آنها به اين دل بستهاند كه اگر سطح انتظارات را با عوامل نفوذي بالا ببرند، ايران مجبور به واكنشي گسترده خواهد شد. دولتهاي غربي و امريكا مجبور به حمايت سنتي از اسراييل هستند. لذا سطح تنش به اسراييل محدود نميشود. اين امر حداقل به مدت دو سال هر گونه حل بحرانهاي بين المللي و تحريم را به عقب خواهد انداخت. اگر دولت ايران با درك اين تله بخواهد در حد انتظارات تحريك كننده نفوذيها عمل نكند، سطح دعوا و تنش داخلي افزايش خواهد يافت و فرضيه دولت وفاق ملي به هوا خواهد رفت. دشمنان اين كشور توفيقشان در شكست دولت پزشكيان است. آنها اگر بتوانند بر مناسبات حاكميت و دولت تاثير بگذارند با تحريك نيروهاي افراطي (چه مستقيم چه با تله فريب) استراتژي اول حل تعارضات دروني كه مورد خواست همه نيروهاي سياسي و مقامات عاليرتبه كشور است را عقيم ميگذارند. دولت درگير دعواهاي تصنعي شده، ضريب ارتقاي سطح مودت و همكاريهاي ملي كاهش مييابد. از آن سو اگر بخواهد وارد جنگ گسترده شود، فرصت سرمايهگذاري و رفع تحريم از ايران گرفته ميشود. گسترش جنگ به برآمدن ترامپ هم كمك ميكند. اين بزرگترين روياي قصاب تل آويو است.
از سويي افزايش تنش ميان ايران و غرب، به نفع روسيه نيز خواهد بود. زيرا دو سود عمده براي روسيه خواهد داشت. داستان اوكراين همچنان از اولويت خارج خواهد شد. از سويي امكان حل و فصل منازعات ايران و غرب به محاق خواهد رفت.
اما آيا اين تحليل بدان معناست كه نبايد با اسراييل برخورد كرد؟ پاسخ منفي است؛ ايران بايد توازن بهم خورده را بازگرداند. اما سخن در چگونگي ضربه استراتژيك است. ايران ميتواند با دامنهاي از اقدامات اسراييل را از اقدام خود پشيمان كند. در آينده نيز هزينه تداوم چنين اقداماتي را افزايش بدهد. يكي از مجموع اقدامات هيبريدي ميتواند افزايش فشارهاي ديپلماتيك باشد. فشار بر استفاده از ظرفيتهاي ديپلماتيك، با اعزام نمايندگاني از سوي ايران به كشورهاي عربستان، تركيه، مصر، اتحاديه عرب، كشورهاي چين و روسيه و اتحاديه اروپا باشد.
ايران ميتواند با همكاري متحدان خود در زنجيرهاي از عمليات سايبري، تحريك اجتماعي در سرزمينهاي اشغالي، عمليات رواني، حمله موثر نظامي هدفمند با محوريت حذف فيزيكي برخي عوامل دولت اشغالي يا حملات هدفمند به اقدام اسراييل پاسخ دهد. هم رژيم را تنبيه، جنگ رواني را گسترش و هم امكان سوءاستفاده نتانياهو را ندهد.
ايران بايد به بازسازي دو اقدام داخلي راهبردي همت بگمارد. همراهي و درك درخواستهاي مردمي كه در اين انتخابات به پزشكيان راي دادند، دوم بازسازي و شناسايي و ترميم حفرههاي امنيتي.دستگاههاي امنيتي نيازمند نگاهي اطلاعاتي است. خوب است از تجربه موفق مديريت جناب يونسي در دولت خاتمي بهره برد. متاسفانه تمركز بر حذف و محدوديت منتقدان و فرصت دادن به رياكاران و نوكيسهگان و متظاهران، سيستم را از متخصصان وطنپرستان و ايراندوستان محروم و تمركز بر نگاه وفادارانه و ايدئولوژيگرا را فرصتي براي نفوذ دين به دنيافروشان قرار داده است. سيستم امنيتي ما بايد به علمي كردن و تخصصي شدن سيستمي روي بیاورد. تمركز خود را از منتقدان برداشته به فكر مواجهه با دشمنان ايران باشد. مثلا چه ضرورتي دارد در حالي كه همه به نداي همدلي نيازمنديم، جواني را تنها به دليل خواندن ترانهاي به زندان بفرستيم؟! اينها به همدلي و پسند اجتماعي و ملي كمكي نميكند. ايران نيازمند تمركز بر اهداف راهبردي خود است؛ اين مهمترين لطمهاي است كه به اسراييل ميزنيم.