بايد به حال حسن يزداني دل سوزاند
جامعهشناسان و روانشناسان بايد بررسي كنند چه بر سر جامعه ايران در سه سال گذشته آمده است. بايد بپرسند چرا سه سال قبل وقتي حسن يزداني در آن چند ثانيه پاياني جهنمي قهرماني المپيك را مقابل تيلور از دست داد همه مردم اشك ريختند و به قهرمان محبوبشان سرسلامتي دادند اما امسال اين اتفاق نيفتاد. امسال وقتي حسن يزداني با كتف از جا در رفته به نشان نقره رسيد عدهاي پيدا شدند كه بگويند چرا كامران قاسمپور نيامد، يزداني تختي نميشود، حقت بود آقاي يزداني و... .
ما به صورت اجمالي ميتوانيم بگوييم شرايط حسن يزداني همان شرايطي است كه تيم ملي ايران در ايام جام جهاني 2022 تجربه كرد. وقتي در ايام اعتراضات سال 1401 بعد از باخت تيم ملي فوتبال ايران مقابل امريكا عدهاي ريختند توي خيابان و شادي كردند تا محمد دادكان در مصاحبه با روزنامه اعتماد بپرسد «با مردم چه كار كرديد كه بعد از باخت ايران در خيابان خوشحالي كردند؟»
نديده گرفتن اين بخش از جامعه هيچ دردي را دوا نميكند. انگ چسباندن به آنها هم همينطور. اين پديدهاي است كه بايد بررسي شود. از اين مهمتر بايد بررسي شود چرا جامعه ايران به سمتي رفته كه از برخي قهرمانانش رویگردان شده است. چرا جامعه اينقدر نسبت به سلبريتيها مخصوصا در حوزه ورزش و به ويژهتر در كشتي سختگير شده است. انگار برخي منتظرند ورزشكار سلبريتي حرفي بزند يا اكتي بكند تا او را از ريشه بزنند.
در اين بين واقعا بايد به حال حسن يزداني دل سوزاند. او حتما سختترين شرايط ممكن را تجربه ميكند. اين روزها بخشي از مردم ايران كه به دلايل مختلف شرايط سختي را تجربه ميكنند ديواري كوتاهتر از ورزشكاران نمييابند. از آن طرف خيليها تمام ناكاميها و شكستهایشان را در پيروزي اين قهرمانان جستوجو ميكنند. صدا و سيما و برخي رسانهها هم در به وجود آمدن اين جو نقش دارند. ميگويند در اين شرايط سخت، در وضعيت بد اقتصادي، در فلان و بهمان مدال يك ورزشكار ميتواند حال مردم را خوب كند. خود ورزشكاران هم متاسفانه ناخواسته به اين انتظارات دامن ميزنند. مينويسند نتوانستيم دل شما را شاد كنيم. نتوانستيم از غم شما بكاهيم.
اين چرخه بسيار معيوب و عجيب تنها يك خروجي دارد: نابودي ورزشكار و افسردگي مردم. ورزشكار يك روز ميفهمد اگر همه طلاهاي جهان و المپيك را هم بياورد نميتواند ذرهاي در زندگي مردم تاثير بگذارد. ورزشكار يك روز ميفهمد كه انسان است و بايد مثل بقيه انسانها زندگي كند. ميفهمد حق دارد اشتباه كند، در سياست جبهه بگيرد يا نگيرد يا به خاطر منافع زندگي و آيندهاش تصميمهاي مشروع بگيرد. فارغ از اينكه مردم خوششان بيايد يا نيايد. از آن طرف برخي هواداران هم به خودشان حق ميدهند كسي را كه بالا بردهاند زمين بزنند. با بيرحمي تمام!
بايد به حال حسن يزداني دلسوزاند. او كه زير فشار طاقتفرسايي در حال فرسوده شدن است.