ارزیابی شما از واکنش ایران به بیانیه مشترک امریکا و قطر و مصر با هدف ازسرگیری مذاکرات صلح در غزه از تاریخ 25 آگوست یعنی 25 مرداد ماه، چه خواهد بود؟ این احتمال وجود دارد که نوع واکنش ایران به ترور شهید اسماعیل هنیه تحت تاثیر این بیانیه قرار بگیرد؟
اسرايیل این موضوع را مطرح کرده است که هرگونه توافقی که منتج به آزادی گروگانها شود اما بر پایان جنگ در غزه تاکید داشته باشد، به هیچ عنوان قابل قبول نیست. با توجه به این گزاره که ایران هنوز به ماجراجویی اسرايیل پاسخی نداده و رایزنیهای زیادی نیز در این زمینه صورت گرفته بود، گمانهزنیها نشان میدهد که دو اتفاق ممکن است رخ داده باشد. اول مساله توافق مطرح است که به هر حال رایزنیهایی در پشت پرده برای اینکه ایران پاسخی ندهد و در صورت پاسخ نیز مانند دفعه قبل اقدامی مدیریت شده و شبه سمبلیکی داشته باشد، در جریان بوده و هست که هم اعتبار و بازدارندگی ایران محفوظ بماند و هم اهداف سیاسی تهران نیز محقق شود. ظاهرا رایزنیها در مقیاس وسیعی انجام شده و پیامهای زیادی نیز در این خصوص مخابره شده است. گمانهزنی دومی نیز وجود دارد و آن این است که امریکاییها بهطور جدی برای دفاع از اسرايیل اعلام آمادگی کردند، چراکه هم فرمانده سنتکام به خاورمیانه آمده و دو بار هم به تلآویو سفر کرده است. ناوهای مختلف امریکایی و هواپیمای اف22 همگی وارد منطقه شدند. بالاخره متحدان غربی اسرايیل نیز خود را برای هرگونه اقدامی از سوی ایران در دفاع از اسرايیل آماده کردهاند. در این زمینه هشدارهایی نیز به ایران دادهاند. دايما نیز پیامهایی را به طرق مختلف ارسال میکنند. من از وقایع پشت پرده اطلاعی ندارم شاید ایران به این نتیجه رسیده است که هرگونه اقدام از سوی او تبدیل به جنگ فراگیر منطقهای خواهد شد. اخیرا ایران نیز اعلام کرده است که اگر حریم هوایی کشورهای همسایه توسط اسرايیل مورد استفاده قرار گیرد هدف ایران قرار خواهند گرفت. هم ایران و هم امریکا به دنبال گسترش جنگ منطقهای نیستند. احتمال دارد علم به این موضوع مانع اقدام ایران شده باشد. اما من تصور میکنم دلیل این امر اگر هرکدام از دو گزاره مذکور باشد شرایط فعلی به خوبی مدیریت شده است. همیشه پاسخ فوری و نظامی راهحل نیست. اگر بخواهیم درمورد ایران گمانهزنی داشته باشیم یکی از دو مورد مذکور عامل تاخیر در پاسخ ایران تاکنون بوده است. آن چیزی که این موضوع را تقویت میکند بیانیه اخیر امریکا و قطر و مصر است که طی این بیانیه اعلام کردند از 15 آگوست مذاکرات صلح از سر گرفته خواهد شد. تصور بر این بود که بعد از ترور اسماعیل هنیه در تهران دیگر حماس علاقه ای به مذاکره نداشته باشد به این دلیل که شلیک به شهید هنیه در تهران شلیک به مذاکرات صلح نیز بوده است. نتانیاهو خواهان پایان جنگ غزه نیست. اما بیانیه اخیر امریکا، مصر و قطر نشاندهنده این است که مذاکرات و توافقاتی در پشت پرده صورت گرفته است. به نظر من عامل جلوگیری از گسترش جنگ هر کدام از این موارد مذکور بوده باید از آن استقبال کرد. این شرایط خوف و رجایی و آماده باشی که در اسرايیل حاکم شده در کنار گزارشهای ضد و نقیض رسانهای دستاورد محسوب میشود که اتفاقا دستاورد کمی نیز نیست. ایران در وعده صادق1 نشان داد که آماده است ورق بازدارندگی را به نفع خود برگرداند. اکنون هم تاخیر در انجام اقدام علیه اسرايیل به این معنا نیست که قصدی برای پاسخ ندارد اما همین که اسرايیل در شرایط فعلی بهسر میبرد خود یک هدف است. در حقیقت یک فشار روانی مداوم بر اسرايیل وجود دارد که این فشار روانی هم ماحصل نگرانی از پاسخ احتمالی تهران است و هم آمادهباش برای شهروندان اسرايیلی. در کنار این مسائل تعطیل شدن فرودگاهها و سایر مراکز حیاتی اسرايیل نیز برای این بازیگر پرهزینه شده است. از همین رو میتوان گفت که اگر بتوان اهداف را از طرق سیاسی و روانی محقق کرد دستاورد محسوب میشود و شاید نیازی هم به اقدام نظامی و جنگ نباشد.
براساس ادعای برخی رسانهها و سخنرانی دبیرکل حزبالله ظاهرا قرار است حزبالله به صورت جداگانه حملات خود علیه اسرايیل را آغاز کند. مواضع ایران در قبال این تصمیم حزبالله چه خواهد بود؟
حزبالله درگیر نزاع محدود و مدیریت شده با اسرايیل است. هدف حزبالله به عنوان بخشی از محور مقاومت کمک به حماس است. این بازیگر تمایلی به گسترش دامنه منازعه ندارد. اسرايیل به دلیل درگیری های تقریبا هر روزه علاوه بر مشغول شدن بخشی از نیروی ارتش، میداند که آرامش روانی ساکنین شمال سرزمینهای اشغالی به شدت بههم ریخته است. مدتهاست که بخش قابل توجهی از ساکنین شمال را در مناطق دیگر و از جمله هتلها اسکان داده که هزینه گزافی را به کابینه تحمیل میکند. از طرف دیگر حزبالله به هیچ وجه تمایلی به گسترش درگیری ندارد. حماس با حزبالله کاملا متفاوت عمل میکند و میداند که توسعه جنگ باتوجه به برتری هوایی اسرايیل، میتواند به زیرساختهای لبنان آسیب وارد کند. امری که بخش زیادی از مردم لبنان با آن مخالف هستند و این امر موقعیت سیاسی حزبالله در نظام سیاسی لبنان را تضعیف خواهد کرد. با توجه به ملاحظات فوق بعید میدانم حزبالله کاندیدای مناسبی برای پاسخ ایران به اسرايیل در مقابل ترور اسماعیل هنیه باشد و این مسوولیت را برعهده بگیرد. پس از ترور هنیه گفته میشد در صورت اقدام تلافیجویانه ایران ممکن است دیگر محورهای مقاومت و در راس آنها حزبالله نیز با حمله به اسرايیل فشار را به نتانیاهو افزایش دهند. تصور نمیکنم ایران بخواهد برای حمایت از حزبالله وارد جنگ مستقیم با اسرايیل شود، چراکه راهکارهای بسیار زیادی برای حمایت وجود دارد. با توجه به اینکه غرب و در راس آن امریکا هم مایل به تصاعد جنگ به لبنان نیست لذا به اسرايیل فشار خواهد آورد که دامنه جنگ همهجانبه را به لبنان نکشاند.
یک سوی این بیانیه حماس است و باتوجه به معرفی آقای یحیی السنوار به عنوان رهبر تازه این جریان، فکر میکنید این مذاکرات صلح ازسر گرفته شود؟ حتی اگر هم از سر گرفته شود به نتیجه خواهد رسید؟
در اینکه حماس خواهان پایان جنگ است تردیدی ندارم. تصور میکنم که این جریان خواهان پایان جنگ غزه هستند اما نه به هر قیمتی و نه هر شرطی که نتانیاهو تعیین کند، بلکه با یک توافقی که خواستههای حماس هم در نظر گرفته شود. شروطی که حماس اعلام کرده این است که گروگانهای اسرايیلی را آزاد میکند مشروط به اینکه جنگ به پایان برسد. نه آتشبس موقت یا تعلیق جنگ در یک زمان محدود مثلا سه هفته. از این جهت امریکا همیشه خواهان تضمین کتبی برای ادامه پیدا نکردن جنگ بعد از آزادی گروگانها است. این دقیقا موضوعی است که نتانیاهو دنبال آن نیست و بارها نیز روی این موضوع تاکید کرده است. نخستوزیری اسرايیل همیشه به دنبال نابودی کامل حماس و اداره غزه بوده است. هر چند که در این موضوع ابهاماتی وجود دارد مبنی بر اینکه بعد از پایان جنگ، غزه توسط چه کسانی اداره شود حالا یا توسط نیروهای عربی بینالمللی یا نیروهای امنیتی و... اسرايیل حاضر به پذیرفتن این موضوع نیست. سومین هدف اسرايیل آزادی اسرای اسرايیلی بوده که این سه هدف نیز تا کنون محقق نشده است. ده ماه گذشته است و اسرايیل به هیچ یک از اهداف خود نرسیده است. انتخاب یحیی السنوار به عقیده من تفاوتی در رویکرد حماس ایجاد نخواهد کرد. حماس نیز خواهان پایان جنگ است و از طرفی تا به این مرحله هم که رسیده است به اهداف خود دست پیدا کرده و هیمنه اسرايیل را شکسته است. درست است که سرزمین فلسطین نابود شده اما این اتفاق بارها رخ داده است. مثلا در دولت خودگردان که در رامالله هستند اسرايیل هر روز آنجا را هم هدف قرار میدهد آقای محمود عباس چه اقدامی انجام میدهند. اسرايیل بارها دست به خرابکاری زده، از تخریب و کشتار گرفته تا زندانی کردن، این روش اسرايیل است و چیزی به نام مدیریت فلسطین با دو دولت را قبول ندارند. اگر چنانچه جنگ غزه هم به پایان برسد در دنیا همگی بر تشکیل دولت فلسطینی واقف هستند و به این موضوع اعتراف کردهاند و این دستاورد بزرگی برای حماس خواهد بود که این موضوع براساس قطعنامههایی که صادر شده، رخ خواهد داد. بنابراین در این زمینه تفاوتی میان السنوار و هنیه وجود ندارد، چراکه هر دو یک هدف را دنبال میکنند و آن مساله آزادی سرزمینهای فلسطینی و محقق شدن کشور فلسطین است.
رویکرد دولت آقای پزشکیان تعامل با جهان مشخصا جبهه غرب است؛ حال آنگونه که گروهی از ناظران مدعیاند ترور شهید هنیه در تهران تاحدودی میتواند این رویکرد را به چالش بکشد. به باور شما تهران در این باره از چه استراتژی پیروی خواهد کرد؟
در اینکه دولت کنونی در قیاس با دولت قبلی دارای رویکرد متفاوتی است، شکی نیست. آقای پزشکیان به عنوان یک فرد غیرحزبی و مستقل به واقع خواهان تعامل در عرصه سیاست خارجی است و این موضوعی است که اسرايیل آن را برنمیتابد و به هیچ عنوان اسرايیل خواهان تنشزدایی روابط میان تهران با غرب نیست. رهبران تلآویو همیشه خواهان این موضوع هستند که ایران در شرایط امنیتی قرار داشته باشد. امنیتیسازی ایران پروژه طولانیمدت نتانیاهو است که او 14 یا 15 سال است که آن را دنبال میکند. در واقع کاری که آقای پزشکیان در دولت چهاردهم قرار است انجام دهد با درنظر گرفتن تیمی متشکل از ظریف و وزیر امور خارجه ، نشان میدهد این دولت خواهان تعاملی جدید با جهان است؛ نه فقط با امریکا بلکه با کل جهان. اما در مورد امریکا مساله مذاکرات ارتباطی به دولت آقای پزشکیان ندارد. مذاکره با امریکا مدتها است که ادامه دارد. معمولا با واسطهگری عمان و سایر کشورهای ثالث رایزنیها در جریان است. من تعجب میکنم ما کشور بزرگی هستیم و با وجود پیشینه تاریخی و تمدنی که داریم چرا باید نیازمند کشورهای کوچکی به عنوان واسطه برای مذاکره با امریکا باشیم هر چند که همه کشورها قابل احترام هستند. بارها گفتم که ایران نیازمند واسطه برای مذاکره با امریکا نیست. ما قبلا نیز با امریکا مذاکرات مستقیم داشتهایم. چه در باب تحولات عراق بعد از صدام و چه باب طالبان. ما هیچگاه از مذاکره با امریکا ضرر نکردهایم. در ماجرای مساله هستهای نیز علیرغم مخالفت محافظهکاران، من معتقدم برجام دستاورد بسیار بزرگی در حوزه دیپلماتیک بوده است. هرچند این توافق در ارتباط با برخی از موضوعات نتیجهبخش نبود و نباید ضعف آن را نیز به خروج یکجانبه ایالاتمتحده از این توافق منوط کرد. ترامپ خواهان اجرای برجام بود. در حقیقت به دنبال یک توافق هرچند نیم بند با ما بود به این دلیل که بتواند به نام خود آن را تمام کند. بنابراین ما هیچگاه در مذاکره باخت نداشتهایم. اکنون هم من اعتقاد دارم مذاکره مستقیم میان ایران و امریکا میتواند بسیاری از مشکلات را برطرف کند. انتظار اینکه تمام مشکلات ما با امریکا حل شود انتظار عبثی است. اما تنشزدایی با امریکا را و حل و فصل مسائل منطقهای با توسل به رویکرد دیپلماسی، گزارهای است که هم امریکاییها میخواهند و هم ما خواهانش هستیم و این رویکرد هم به نفع منطقه هست و هم جهان. هر چند که اسرايیل و بعضی از دولتهای عربی خواهان این موضوع نیستند. به بیانی دیگر این گروه از بازیگران نمیخواهند آرامش محقق شود و مجددا سرمایهگذاریهایی در کشورمان انجام شود و وضعیت اقتصادی بهبود پیدا کند. مجددا شرکتهای بزرگ به سمت ایران بیایند و صنعت نفت ایران توسعه پیدا کند. آنها تاب ندارند که ایران بار دیگر نقش برجستهای در اوپک ایفا کند. ترور اسماعیل هنیه در قلب ایران با هدف احیای تندروی در ایران صورت گرفت. خوشبختانه تاکنون این اتفاق رخ نداده است و ایران با آرامش و طمأنینه و منطقی با این اتفاق برخورد کرده است.
به نظر شما میشود از این ظرفیت استفاده کرد؟ منظورم پاسخ احتمالی ایران به اسرايیل که درنهایت رخ خواهد داد برای امتیازگیری در مقابل امریکا. کم و کیف پاسخ را میتوان به این موضوع مشروط کرد؟
بله. صددرصد. اکنون امریکاییها نگران گسترش جنگ هستند. چنانچه جنگی رخ دهد فارغ از اینکه چه حزبی در امریکا به قدرت برسد مجبور است از اسرايیل حمایت کند و این قانون آنها است. این تعهد همهجانبه سیستم اداری-سیاسی و نظامی ایالاتمتحده به اسرايیل است. به همین دلیل خانم کامالا هریس هم که نامزد رسمی حزب دموکراتها است مایل به ایجاد جنگی گسترده در منطقه نیست به این دلیل که هر جنگی رخ دهد باید ورود کنند. یک ناامنی گسترده منطقی ایجاد خواهد شد که امریکا باید امکانات خود را به کار گیرد و این جنگ حتی ممکن است به ضرر دموکراتها نیز باشد. آن چیزی که خانم هریس در ملاقات با نتانیاهو مطرح کرده است این بوده که ایشان خیلی شفاف گفتند که باید به وضعیت فاجعهآمیز غزه پایان داده شود. ایشان کسی بود که در ابتدای جنگ به اردوگاه رفح رفت و از آنجا بازدید کرد. بنابراین نتانیاهو با ترور هنیه در تهران این هدف را دنبال میکرد که هم به خیال خود اعتبار ایران را زیر سوال برده و هم زمینه را برای رویارویی تمام عیار میان ایران و امریکا هموار کند. اسرايیل به خوبی میداند که به تنهایی یارای مقاومت در برابر ایران را ندارد.
امروز زوج انتخاباتی هریس و والز توانستهاند در نظرسنجیها پیشرو باشند، حال اگر فرض بر این باشد که دموکراتها بتوانند در کارزار
پیش رو اکثریت آرا را به دست آورده و پیروز شوند تا چه اندازه فضا برای دولت چهاردهم جهت تعامل با ایالاتمتحده هموار میشود؟
تصمیمگیری درمورد امریکا مسالهای است که باید به تفصیل بدان اشاره شود، اما ريیسجمهوری در ایران به عنوان ريیس شورای عالی امنیت ملی و به عنوان دومین فرد کشور قطعا میتواند بر نظر حاکمیت تاثیرگذار باشد. نمیگویم تغییر ایجاد کند میگویم تاثیر بگذارد. این تاثیر نیز از طریق ارائه طرحهایی است که بتواند اقناعکننده باشد. من فکر میکنم تیمی که پیرامون آقای پزشکیان هستند، آقای ظریف و دیگران، امیدوارم این افراد بتوانند طرحهایی ابتکاری و در عین حال راهگشايی را دراختیار ريیسجمهوری قرار دهند. در این موضوع تردید نکنید که اگر مشکلات ما با امریکا رفع نشوند هیچ مشکل ما در دنیا حل نخواهد شد. اگر ما از اروپا توقعاتی داریم بله آنها هم یک وزنهای هستند اما آنها هم باتوجه به جنگ اوکراین و ادعاهای مطرح شده در باب ایران، به شدت نسبت به ما بدبین شدند و اکنون مواضع آنها نسبت به ما بسیار تند است و همان کشورهای اروپایی هم مبتکر قطعنامه اخیر در آژانس و درنهایت تصویب آن در شورای حکام شدند. امریکاییها حداقل دو بار تلاش کردند تا پرونده ایران به شورای حکام نرود. من تصور میکنم این مسائل و تحقق این رویکرد منوط به این است تیم کارشناسی و مشاورهای آقای پزشکیان به دنبال این باشد که طرحهایی را آماده کند که در قابش به شکل ماتریسی نشان داده شود که ما گام به گام چه امتیازاتی را میدهیم و چه امتیازاتی را خواهیم گرفت. امتیازاتی را که میگیریم در حقیقت در راستای پایان دادن به امنیتیسازی ایران باشد. رویکرد دیپلماتیک ایران در دنیا را بهبود بخشد. مساله تحریمها را رفع کند. سرمایهگذاریها در ایران از سر گرفته شود. تمامی این اقدامات منوط به این است که ما با امریکاییها به تفاهم برسیم و تمامی این اقدامات قابل دسترسی نیز هستند اما نیازمند این است که تیم قوی و طرحهای سازنده و با درنظر گرفتن همه جوانب ارائه شود. به عقیده من اولین گام هم باید در مساله هستهای برداشته شود. مساله هستهای هم فقط برجام نیست. در حال حاضر هم من نمیدانم برجام در چه شرایطی قرار دارد، اینکه میگویند در حال جان دادن است و... اما مساله هستهای ایران باید با دنیا حل شود و این امکانپذیر است. تمام جهان به دنبال آن است و ایران نیز باید آن را پیگیری کند. ایران باید به دنبال رفع تحریمها باشد و یک سر اصلی تحریمها امریکا است. اساسا دیپلماسی به این معنا است تا گرهها با متانت و پیوسته باز شوند و راهحل ارائه گردد. اراده آن وجود دارد و در هر صورت بستگی به تیم وزارت خارجه دولت دارد. همانطور که این اراده در دولت آقایان خاتمی و روحانی وجود داشت. اما من تصور میکنم آقای پزشکیان توانسته تقابل داخلی در درون کشور را از بین ببرد و این دقیقا همان راهبرد آقای پزشکیان در مناظرات بود که راهبرد بسیار درستی نیز بود. ما باید این تقابل را در کشور از بین ببریم، چراکه این تقابلها خود به خود منجر به این خواهد شد که از یکسری اقدامات سازنده جلوگیری شود. هر چند که در هیچ دولتی و این دولت همسویی صددرصدی ایجاد نخواهد شد. دولت متکی به رای مردم است و مقبولیت و مشروعیت دارد. بنابراین دولت میتواند براساس مطالبات مردم راهکارهایی را مقابل حاکمیت و رهبری قرار دهد و مشکلات موجود میان ایران و امریکا را مرتفع کند. تاکید میکنم تیم مشاورهای آقای پزشکیان مهم است که چه کسانی باشند البته وزارت خارجه بخشی از این تیم مشورتی است. خانم هریس بارها در اظهارات و سیاستهایش نشان داده که خواهان پایان جنگ غزه و اجرای راهحل دو دولتی در فلسطین است. هر چند هریس بارها حمایت امریکا از اسرايیل را تایید کرده، تمام دولتهای امریکایی اعم از دموکراتها و جمهوریخواهان حامی اسرايیل بودهاند و این سند استراتژیک میان امریکا و اسرايیل است. هیچ کس نمیتواند در امریکا نسبت به موجودیت و امنیت اسرايیل بیتفاوت باشد. با تمامی سیستمهای نظامی و اطلاعاتی-امنیتی و مالی امریکا در خدمت اسرايیل است. بنابراین ما نباید روی این عنصر تمرکز کنیم و بگوییم چون اینگونه است ما نباید با امریکا وارد تعامل شویم. ما میتوانیم اهداف خودمان را پیگیری کنیم و مذاکرات را داشته باشیم. روش پسندیده روش مذاکره است. پیش از این نیز گفتم ما هیچگاه از مذاکرات لطمه ندیدهایم. بارها گفتهام ما در هر مذاکرهای که وارد شدیم برنده شدهایم. چهار رویداد تاریخی وجود دارد؛ اول ماجرای آذربایجان بود که قوامالسلطنه جزو رجل سیاسی بود و ایشان رفت با استالین مذاکره کرد. درنهایت باعث خروج روسها از ایران شد. دومین ایونت موضوع ملی شدن صنعت نفت بود که در این برهه آقای مصدق اقداماتی داشتند. از طریق گفتوگو و دادگاههای بینالمللی حقوق نفتی ایران را استیفا کردند. البته که ایراداتی هم به ایشان وارد شد. سومی جنگ ایران و عراق بود که ما در حقیقت جنگ را سیاسی بردیم نه نظامی. همه این را میدانند. روزهای آخر جنگ هم نیروهای صدام تا جاهایی جلو آمدند و اشغال هم کردند. این بردی که ما داشتیم به واسطه مذاکره رخ داد. چهارمی نیز مساله برجام بود. چرا ما باید از مذاکره گریزان باشیم. بنابراین چنانچه خانم کامالا هریس که کاندیدای قطعی دموکراتها است و احتمال پیروزی او هر چند که نمیتوان قطعی پیشبینی کرد فعلا بالاست. این پیروزی بستگی به متغیرهای زیادی دارد. ازجمله اقدامات ایران در مقابل اسرايیل و مساله جنگ غزه و فلسطین بر این انتخابات تاثیرگذار خواهد. اگر ما نمیخواهیم مجددا گرفتار ترامپ شویم و آن اقدامات او مجددا تکرار شود مانند ترور سردار سلیمانی و خروج از توافق و... باید لابیهای خود را در امریکا آغاز کنیم. نه فقط با دموکراتها، اقدام هوشمندانه این است که ایران در هر دو حزب امریکا لابیهای خود را داشته باشد هم با ترامپ و هم با خانم هریس. این کاری است که همه انجام میدهند. نباید تخممرغهای خود را در یک سبد بگذاریم و طرف مخالف ما پیروز شد ما دچار خسارت شویم. این هوشمندی سیاسی و دیپلماتیک است.