• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5835 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۴ مرداد

رمان «دود» نوشته خوسه اوبِخِرو منتشر شد

ترس از آخرالزمان در كلبه متروك

گروه هنر و ادبيات/ رمان «دود» نوشته خوسه اوبِخِرو به ‌تازگي با ترجمه آرمان امين توسط نشر افق منتشر و راهي بازار نشر شده است.
به گزارش مهر، خوسه اوبِخِرو، نويسنده اسپانيايي اين‌ كتاب متولد سال ۱۹۵۸ در مادريد است و در دانشگاه در رشته‌هاي تاريخ و جغرافيا تحصيل كرد و سپس به دانشگاه مصرشناسي در شهر بن رفت. او سال۱۹۸۸ به بروكسل رفته و تا سال ۲۰۰۱ به عنوان مترجم براي اتحاديه اروپا كار كرد. اوبِخِرو در حال حاضر مقيم مادريد است و به عنوان شاعر شناخته مي‌شود. وي ۱۰ رمان، تعدادي نمايشنامه، داستان كوتاه و مقاله در كارنامه دارد و رمان «دود» را سال ۲۰۲۱ منتشر كرده است.
رمان «دود» درباره ترس از آخرالزمان و دشمني به نام طبيعت است و قصه‌اش درباره يك زن و كودك و گربه‌اي است كه در جنگل در كلبه‌اي زهواردررفته زندگي مي‌كنند. زن، مادرِ كودك نيست و ارتباطي ميان آنها وجود ندارد. در فضاسازي داستان هم، جهان نابود شده و همه‌ چيز خشن و بي‌رحم و غريب است. در اين ‌شرايط، كسي به ديگري رحم نمي‌كند و زنده ماندن به آزموني روزمره تبديل شده است. زن و كودك بايد مقابل عوامل بيروني، طبيعتِ خشن يا انسان‌هاي سودجو و هراسان، هر چه باشند، طاقت بياورند.
در اين‌داستان، مردي هم وجود دارد كه به جمع زن و كودك و گربه سر مي‌زند و براي آنها آذوقه مي‌آورد. مرد در يكي از اين‌ديدارها، مادري را به كلبه مي‌آورد كه در آرزوي غذاست و از ترس مرگ نوزادش در ترس و هراس به‌سر مي‌برد. در ادامه داستان، يك‌بار هم مردي متجاز و تبهكار به كلبه سر مي‌زند و در تفاوت بين ملاقات‌كنندگان، فقط زنده‌ ماندن و غريزه بقاست كه مهم است.
در داستان «دود»، دوردست‌هايي وجود دارد كه به نظر مي‌رسد در آنجا، تلاطم عجيبي در جريان است و تهديد همين‌ تلاطم، بزرگ‌تر از ساكنان كلبه متروك جنگلي است.
در قسمتي از اين‌ كتاب مي‌خوانيد: 
«دو روز و يك شب است يك‌بند باران مي‌بارد. باران مي‌بارد و معدود ميوه‌ها و توت‌هايي كه روي درخت‌ها و بوته‌ها مانده‌اند، مي‌گندند. جاده‌ها و حال‌وهواي همه ‌چيز باتلاقي مي‌شود. تخته‌هاي ايوان دارند فرو مي‌ريزند. باران مي‌بارد و زمان نيز طغيان مي‌كند، آرام مي‌گيرد، راكد مي‌شود.
در كلبه مي‌مانيم و خوشحالم كه هيزم به اندازه كافي كنار بخاري گذاشته‌ام، چون باد پيش‌آمدگي لبه آلونك را با خودش برد و وقتي هم براي تعميرش نداشتم. دما چند درجه آمده پايين، مخصوصا شب‌ها. بچه در روشن‌كردن آتش خبره شده، اگرچه مثل تمام كارهاي ديگر خيلي آرام انجامش مي‌دهد. تركه‌ها را يكي‌يكي اضافه مي‌كند، هرگز دو تا همزمان نمي‌گذارد، ابتدا نازك‌ترين‌ها را انتخاب مي‌كند، سپس آنهايي كه كمي ضخيم‌ترند و بعد بقيه به ترتيب اندازه. گاهي با سرِ يك‌وري شروع مي‌كند به مقايسه‌كردن تا تصميم بگيرد هركدام از تركه‌ها مربوط به كدام دسته است. ساختارهاي فلس‌مانندي روي هم سوار مي‌كند كه وقتي شروع به سوختن مي‌كنند، فرو نريزند. بادكش بخاري را طوري با جيره‌بندي هوا مديريت مي‌كند كه انگار مشغول يك آزمايش علمي است. گاهي از طولاني ‌شدن روشن‌ شدن آتش كلافه مي‌شوم، اما روزها طولاني و بيهوده‌اند، مخصوصا وقتي از كلبه نمي‌رويم بيرون، براي همين به او اجازه مي‌دهم تا جايي كه دلش مي‌خواهد كشش بدهد.»
اين كتاب ۱۹۲ صفحه‌اي به تازگي از سوي نشر افق راهي كتابفروشي‌ها شده است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون