• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5851 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۸ شهريور

واكاوي امكان و شروطِ استجابتِ دعاهاي حاجتمندانه

آيا دعا بر خداوند اثر دارد؟

هادي حكيم شفايي

يكي از مهم‌ترين تجلي‌هاي دينداري در تمام جوامع بشري و اصلي‌ترين مظهر ايمان به ساحت قدسي، نيايش يا دعاست. تمام آيين‌هاي معنوي و اديان، چه اديان نخستين و چه اديان تكامل يافته‌تر، مناسك نيايش را داشته‌اند و پيروان آنها، به اين سنت ديني عمل مي‌كرده‌اند. نيايش مي‌تواند كاركردهاي روانشناختي، اجتماعي، سياسي و هستي‌شناختي داشته باشد. اين نوشتار، از منظر هستي‌شناسي و براي تبيين نسبت دعا با امكان اثرگذاري بر خداوند به اين موضوع مي‌پردازد.

چيستي دعا؟
انديشمندان و عارفان، هر يك تعاريف گوناگوني از نيايش ارايه كرده‌اند. الكسيس كارل، فيزيولوژيست و برنده جايزه نوبل، در تعريف ماهيت نيايش مي‌گويد: به نظر مي‌رسد كه نيايش، يك كشش روحي است به سوي كانونِ غير مادي هستي كه در قالب تضرّع، ناله مضطربانه، طلب استعانت و گاهي به صورت يك حالت كشف و شهودِ آرام دروني فراي همه محسوسات بروز مي‌كند. از نظر او، نيايش، حالت عاشقانه‌اي است نسبت به آن مبدا كه معجزه حيات از آن سر زده است.[1]
گاندي مي‌گويد: نيايش - يعني با تكريم و تقديسِ خدا - چيزي را از او خواستن. ماهيت اين عمل، چيزي جز اشتياق برآمده از دل براي يكي شدن با خالق و طلبِ رحمت از او نيست. در چنين حالتي، آنچه اهميت دارد حس و حال فرد است، نه واژه‌هايي كه بر زبان مي‌راند.[2]
دعا در نظر ابن سينا و مولانا
ابن سينا با رويكردي فلسفي، در مورد دعا مي‌گويد: اولاً دعا خود بخشي از قضا و قدر الاهي در نظام اسباب و مسبّبات بوده، به ‌منزله وسائط و اسبابي است كه موجبِ وصول داعي به مقصد مي‌شود. ثانياً فعل انسان با همه‌ ويژگي‌هايش، از جمله اختياري بودنش، معلوم و مرادِ حق ‌تعالي بوده و نقش‌آفريني عواملِ معنوي در تعيين سرنوشت بشر در همين راستا ارزيابي مي‌گردد.[3]
از نگاه مولانا جلال‌الدين محمد بلخي، دعا و نيايش، غذاي روح و ريسماني است كه با تمسك به آن، مي‌توان از چاه هجر نجات يافت. از نظر مولوي، نجواهاي عاشقانه با معبود، غذاي باطن انسان است و موجب تزكيه دل و رفع آلودگي از وجود انسان مي‌شود. مولوي يكي از اهداف اصلي خلقتِ انسان را دعا و گريه و زاري به درگاه خداوند مي‌داند. او انسان كامل را كسي مي‌داند كه وجود ارزشمند خود را جز به وصال درگاه خداوند نمي‌فروشد و اگر نيازي هم داشته باشد، برآورده شدن آن را فقط از خداوند مي‌خواهد؛ لذا در هنگام دعا و زاري، چهره بندگي و تسليم انسان و عدم توجه او به قدرت‌هاي مادي، بيشتر آشكار مي‌شود. اين مهم، حاصل نمي‌شود مگر با دعا به درگاه باري تعالي و اذعان به عظمت خداوند.[4]
مساله شهود؛ نشانه‌اي بر وجود خداوند
اما نگاه انسان نسبت به ماهيت دعا از عصر روشنگري و سيطره عقلانيت مدرن تاكنون، دچار شكاف بزرگي گرديده است. از يك سو، طبق نظريه آشكارگي خداوند يا انكشاف وحي، شواهدي وجود دارد كه نشان مي‌دهد خداوند، خود را بر برخي بندگان خويش عرضه مي‌كند و وجود و تاثير خويش را آشكار مي‌سازد. بسياري از مومنان و حتي برخي از غيرمومنان در گزارشات خويش چنين عنوان مي‌كنند كه وجود خداوند يا يك قدرت مافوق را گاه در زندگي خويش احساس مي‌كنند. اين احساسِ آشكارگي خداوند كه از دريچه شهود به دست مي‌آيد در اديان الاهي و از نگاه متالهان، به عنوان نشانه‌اي بر وجود خداوند تلقي شده است.
ساينتيست‌ها و مساله انكار دعا!
از سوي ديگر، به عنوان يكي از پرمناقشه‌ترين وجوهِ دينداري در جهانِ راززدايي‌شده مدرن، با پديد آمدنِ عقلانيت نقاد و علم و شتاب گرفتنِ فرآيندِ شناختِ قوانين طبيعت، دعا تاثيرگذاري‌اش را در ايجاد تغيير در جهان، از نظر بسياري از انسان‌ها از دست داده است. در راس همه، جريان فكري خداناباوران بنيادگرا يا ساينتيست‌آتئيست‌ها هستند كه به‌طور مطلق بر خرافه بودنِ دعا تاكيد كرده و تلاش مي‌كنند با انكارِ تاثير دعا بر روند رويدادهاي عالم، اساس انديشه‌هاي خداباورانه را رد كنند.
مدعاي اصلي آنها اين است كه دعا صرفاً موجب تسكين و آرامش فردِ دعاكننده مي‌شود و بر مخاطبِ فرضي و بر اموراتِ اين‌ جهاني، هيچ تاثيري نمي‌گذارد. با اين وجود، برخي انديشمندان خداباور همچون كانت و مايلز نيز معتقد بودند دعا صرفاً بر خود فرد و تقويت قواي پذيرش فرد اثر مي‌گذارد.[5]
انواع دعا
از طرفي، به نظر مي‌رسد عموم خداباوران بر تحققِ حداكثري خواست‌هاي دنيوي خود به ‌واسطه دعا اصرار مي‌ورزند. براي ارزيابي دقيق‌تر، مي‌بايست انواع دعا و نيايش را بشناسيم تا بتوانيم حدود و ثغور كارآمدي دعا را دريابيم. كاركردهاي دعا نزد عموم دينداران و نيز خداباوران بي‌دين از اين قرار است: 
۱. دعاهاي حاجتمندانه (براي برآوردن حاجات، آرزوها و حل مشكلات دنيوي به دو شكل سلبي و ايجابي) 
۲. دعاهاي تسلي‌بخش (براي كسب آرامش، شادي و تسلي روان) 
۳. دعاهاي آخرت‌گرايانه (براي كسب پاداش اخروي يا رحمت الاهي) 
۴. دعاهاي سپاسگزارانه
۵. دعاهاي ستايش‌گرانه
۶. دعاهاي شِكوه‌گرانه
به نظر مي‌رسد از ميان شش نوع دعا و نيايش‌هاي رايج، مهم‌ترين نوع دعايي كه در آن، دعاكننده انتظار تاثيرگذاري بر خداوند و تحقق خواست‌هاي دنيوي خود را دارد، دعاهاي حاجتمندانه است. دعاهاي حاجتمندانه ايجابي زماني است كه دعاكننده از خداوند مي‌خواهد كاري را انجام دهد يا رويدادي را محقق سازد. دعاهاي حاجتمندانه سلبي زماني است كه دعاكننده از خداوند مي‌خواهد مانع انجام يا وقوع رويدادي گردد مثلا جلوي حوادث يا بلاهايي را بگيرد.
چالش دعاهاي حاجتمندانه
ويژگي مهم ديگر دعاهاي حاجتمندانه اين است كه به نظر مي‌رسد عموم دينداران، نگاهي حداكثري نسبت به تاثيرپذيري‌ِ خداوند و تحقق خواست‌هاي خود دارند. گويي اكثر دينداران، تحققِ كوچك‌ترين خواسته‌ها تا بزرگ‌ترين آرزوهاي خود را به خداوند حواله مي‌كنند. از يافتن شغل، كسب ثروت، ازدواج و نفرين عليه دشمن گرفته تا پذيرش در آزمون و پيروزي تيم ملي، همه در فهرست حاجاتِ اكثر مومنان مشاهده مي‌شود. به نظر مي‌رسد از ميان انواع دعاهاي شش‌گانه فوق، دعاهاي حاجتمندانه، بيش از ساير انواع، مورد مناقشه‌ است و همين رويكردِ حداكثري نسبت به تاثيرپذيري خداوند در تحقق حاجات است كه اساس دعا و نيايش را در نظر انسان مدرنِ عقل‌گرا به چالش گرفته و انكار آن را موجب شده است.
مساله برهان اختفاي الهي
يكي از استدلال‌هايي كه وجود خدا در جهان را به چالش مي‌كشد، برهان اختفاي الهي است. جان آل شلنبرگ[6] فيلسوف كانادايي معاصر، نخستين‌بار، اين استدلال را به ‌صورت برهاني الحادي عليه وجود خداوند مطرح كرد. او مدعي شد كه پنهان بودن خداوند، قرينه‌اي است بر ناموجه بودن خداباوري. شلنبرگ در بيان مساله اختفاي الهي مي‌گويد كه عده‌اي از مردم، قرائن و نشانه‌هايي از وجود خداوند را در زندگي خود احساس نمي‌كنند. خداوند براي انسان‌ها به ‌قدر كافي قرائن و شواهدي بر وجود خود عرضه نكرده و از اين‌رو، او در خفاست. به اعتقاد شلنبرگ، پنهان بودن خداوند، در تضاد با برخي اوصافِ خداي اديان توحيدي است. خدايي كه در اديان توحيدي با اوصاف عالم مطلق، خير مطلق و قادر مطلق شناخته مي‌شود در مقابلِ مدعاي اختفاي خداوندِ رنگ مي‌بازد. در واقع، شلنبرگ معتقد است كه به دليل نبودِ قرائن شفاف، ترديد درباره وجود خدا نيز امري معقول است به اين معنا كه وقتي خداوند خود را به نحو آشكاري عرضه نكرده است، پس مي‌توان او را انكار كرد و به طريق اولي، استجابت دعاهاي مومنان را.
دو پرسش درباره دعا و اجابت آن
پرسش نخست اين است كه: چرا رويكرد حداكثري نسبت به دعاهاي حاجتمندانه باطل است؟
و پرسش دوم اين است: آيا مي‌توان تبييني فلسفي ارايه كرد كه به نوعي، تاثيرپذيري خداوند و تحقق حاجات را در شرايطي خاص موجه سازد؟
در پاسخ به پرسش اول بايد گفت به نظر مي‌رسد كه عموم دينداران جهان، پاي خداوند را در گستره‌اي از امور دنيوي به ميان مي‌كشند و به عللي بر اين باورند كه براي هر خواسته كوچك و بزرگ و تحت هر شرايطي مي‌توانند به خداوند مراجعه كنند، اما مشكل بزرگ زماني به وجود مي‌آيد كه شهود زيسته نشان مي‌دهد كه دست‌كم اغلب دعاهاي حاجتمندانه، بي‌تاثير هستند؛ تقريباً تمام بيماران سخت، در معرض دعاهاي نزديكانشان هستند، تيم‌هاي ورزشي و بسياري از ورزشكاران، در ميادين حساس بين‌المللي، مورد دعاي طرفدارانشان قرار مي‌گيرند، براي همه زوج‌هاي تازه ازدواج كرده، دعاي خوشبختي مي‌كنند اما كيست كه نداند بسياري و شايد هم اغلب بيماران سخت، جان خود را از دست مي‌دهند، تيم‌هاي ورزشي و ورزشكاران در ميدان، شكست مي‌خورند و بسياري از زوج‌هاي جوان كارشان به طلاق قانوني يا طلاق عاطفي مي‌كشد! طبيعي است كه با وجود يك چنين كارنامه سياهي، انسان مدرن عقل‌گرا يا اساس دعا و نيايش را انكار مي‌كند يا در بالاترين سطح، وجود خداوند را نفي مي‌كند.
اما واقعيت اين است كه اكثر قريب به اتفاق امور دنيوي، تحت سيطره عقل و اراده و تدبير انساني قرار دارد. درمان بيماران، وابسته به علم پزشكي است، پيروزي تيم ملي، به تدبير و تمرين متكي است و خوشبختي يك زوج جوان، منوط است به انتخاب، شناخت و مهارت‌هاي ارتباطي. در عموم مسائل بشري، اين عقل و علم است كه حاكم است اما عموم دينداران، به علل روانشناختي، تربيتي و سنتي، از درك اين مهم عاجزند. لذا در قدم نخست، در پاسخ به پرسش اول بايد گفت كه رويكرد حداكثري نسبت به تاثيرپذيري خداوند و تحقق حاجات، باطل است. جهان مادي، به‌طور حداكثري بر پايه دعا و معجزات نمي‌گردد و امورات بشري، نيازمند تدابير عقلاني است.
شروط منطقي اجابت دعا
اما چگونه مي‌توانيم تاثيرپذيري خداوند و تحقق حاجات را به‌طور حداقلي در كنار عقلانيت و تدبير انساني موجه‌ سازيم؟ شواهد و تجربه‌هاي زيسته مومنانه نشان مي‌دهد كه دست‌كم برخي دعاهاي حاجت، محقق مي‌شوند. برخي خواسته‌هاي بزرگ به ياري دعاي حاجت، برآورده مي‌گردند، برخي بيمارانِ سخت شفاء مي‌يابند، برخي گرفتاري‌ها و مصيبت‌هاي عظيم، مرتفع مي‌گردند و برخي گره‌هاي سخت گشوده مي‌شوند.
مي‌توان خداوند را تحت شرايطي مسبّبِ گره‌گشايي و تحقق حاجات دانست. به نظر مي‌رسد خداوند زماني از مخلوق خود تاثير مي‌پذيرد و خواسته او را برآورده مي‌سازد كه شروط زير برقرار باشد: 
۱. تحققِ خواسته فردِ دعاكننده، خارج از توان عقلاني و قواي تدبير بشري او باشد به‌طوري كه از عقل و اراده او كاري برنيايد.
۲. خواسته فردِ دعاكننده، خلاف قوانين و سنت‌هاي جاري خداوند در طبيعت، نباشد.
۳. خواسته فردِ دعاكننده، خلاف ذات و عدالتِ الاهي نباشد.
۴. خواسته فرد دعاكننده، با دعا و خواسته ساير انسان‌ها در تضاد ماهيتي نباشد.
۵. فرد دعاكننده، دچار استيصال و اضطرار بوده و از هر چه جز خداوند، قطع اميد كرده باشد.
در اين زمينه، ونسان برومر مي‌افزايد كه درخواست از خدا در ضمن دعا، بايد توام با ايمان و يقين باشد، اما نه آنچنان كه چيزي را بر خداوند تحميل مي‌كنيم. به همين دليل، درخواست از خدا معمولاً به صورت شرطي ابراز مي‌شود: از خدا تقاضا مي‌شود كه حاجتي را برآورد، اما فقط به اين شرط كه او مايل به برآوردن آن حاجت باشد.[7] فقط به اجابت نيايش‌هايي مي‌توان اميد بست كه مومنانه ابراز شوند يا با قلبي سرشار از تمنا همراه باشند. دعا كردن به درگاه خدايي انسان‌وار با نگرشي توام با ترديد، نقضِ غرض است.[8]
به نظر مي‌رسد تجربه‌هاي زيسته باورمندان حاكي از آن است كه در شرايط فوق، دعاهاي گروندگان به درگاه الاهي، به احتمال زياد مستجاب مي‌شود. اين استجابتِ حداقلي و مشروط را به لحاظ فلسفي اينگونه مي‌توان تبيين كرد كه اگر اين شرايط پنجگانه محقق شود، دعاي فردِ دعاكننده، با تشخيص و تصميم خداوند، بخشي از زنجيره عليتِ خداوند و رويدادها به گونه‌اي چيدمان خواهد شد كه به تحققِ خواسته فرد منتهي شود. خداوندي كه با اراده و تصميم خود، انسان را آفريده و با اراده و تصميم خود بخش كوچكي از قدرت و اراده خود را به او تفويض كرده، تحت شرايط خاص، از او تاثير مي‌پذيرد و زنجيره عليت را به نفع او چيدمان مي‌كند.
موانع ذاتي وحي و مساله اختفاي الهي
در تكميل اين تبيين، مي‌توان از مدل رولف كينگ، استاد فلسفه دين نيز بهره‌گرفت. رولف كينگ عنوان مي‌كند كه وجودِ يك سري موانعِ ذاتي وحي، موجب اختفاي الاهي مي‌شود. وي مي‌گويد كه خداوند در چارچوب اعتماد انساني، خود را آشكار مي‌سازد. يعني تنها زماني خود را بر انسان عرضه مي‌كند و وجود و حضور خود را در زندگي او هويدا مي‌سازد كه انسان به سخن او همدلانه گوش فرا دهد، بخواهد كه بشنود و به اين رابطه، اعتماد كند.[9] اين شرط، شبيه اصل عشق و تسليم است كه در عرفان اسلامي از آن به عنوان دريچه اتصال با خداوند ياد مي‌شود. تسليم در ارتباط با خدا، به معناي بي‌ارادگي نيست، بلكه به معناي شاهد بودنِ بي‌طرفانه و اعتماد‌ است. بنابراين، رولف كينگ در پاسخ به مساله اختفاي خداوند، معتقد است كه خداوند، درون يك سنت عملي خود را آشكار مي‌سازد و انسان‌ها براي درك حضور خداوند و اتصال با ساحت او مي‌بايد درون يك سنت عملي، آزموده شوند و ارتباط را تمرين كنند و با خداوند وارد رابطه ديالوگي و دوسويه گردند؛ در غير اين صورت، پيامي نخواهند شنيد و حضوري حس نخواهند كرد.
كلام آخر
پس با استفاده از اين مدل نيز مي‌توان شرط ششم استجابت دعاها را برقراري رابطه ديالوگي با خداوند و اعتماد به او دانست. به نظر مي‌رسد همانقدر كه رويكرد حداكثري نسبت به استجابت دعاها باطل است، انكار تاثيرپذيري خداوند نيز -آنطور كه آتئيست‌ها مدعي هستند- به نظر موجه نمي‌آيد. رويكرد حداقلي و مشروط نسبت به استجابت دعاها، ديدگاهي است كه با تجربه‌هاي زيسته بشري و عقلانيت مدرن، قابل جمع است.
ارجاعات: 
[1] شريعتي، علي. (۱۳۶۲) . نيايش. تهران: دفتر تدوين و تنظيم مجموعه آثار معلم شهيد دكتر علي شريعتي. ص‌۳۳
[2] گاندي، مهاتما. (۱۳۹۶) . نيايش. تهران: نشر ني. ص‌۵۵
[3] ساجدي، علي‌محمد. (۱۳۹۳) . تأثير دعا در نظام آفرينش از منظر سه فيلسوف. فصلنامه علمي انديشه ديني. دانشگاه شيراز. دوره ۱۴، شماره ۵۳
[4] محمودي، مريم. (۱۳۹۵) . دعا از ديدگاه ابن عربي و مولانا. نشريه عرفان اسلامي. دوره ۱۳ شماره ۵۰
[5] برومر، ونسان. (۱۳۹۹) . هنگام نيايش چه مي‌كنيم؟. تهران. نشر هرمس. صص ۵۰-۶۴
[6] شلنبرگ، جان.آل. (۱۳۹۹) . اختفاي خداوند و عشق الاهي. مجله اينترنتي دين‌آنلاين
[7] برومر، ونسان. همان، صص ۴۰-۴۱
[8] برومر، ونسان. همان، ص ۴۴
[9] King, Rolfe. (2008) . Obstacles to Divine Revelation: God and the Reorientation of Human Reason. London: Bloomsbury Academic

گروه دين و فلسفه| دينداري در جهان ما وضعيت تازه و بي‌سابقه‌اي يافته است. هر ادعايي در عرصه ايمان، اعتقاد، عبادت، دعا و... با انواع پرسش‌هاي علمي، فلسفي، روانشنا سي، جامعه‌شناسي و... مواجه مي‌شود. البته تاكنون دينداران جهان نشان داده‌اند اگرچه نه به آساني گذشته اما همچنان مي‌توانند به سلامت از دالان تاريك و پر و پيچ و خم اين پرسش‌هاي متنوع و متعدد عبور كنند. اما با اين همه اين وضعيت اقتضائات خود را نيز دارد و مومناني كه ادعا دارند همچنان مي‌توانند با رويكردي عالمانه از عقايدشان دفاع و آن را موجه معرفي كنند در بسياري موارد رويكردي متفاوت از گذشتگان خويش به اين نوع مقولات ديني خواهند داشت. شايد يكي از مهم‌ترين موارد اين افتراق فروتني ايشان باشد. آري مومنان عالِم معاصر با فروتني بيشتري نسبت به گذشتگان خود از عقايد ديني‌شان دفاع مي‌كنند و دست‌كم در مواجهه با مخالفان و منكران رويكردي حداقلي‌تر در مورد اعتقاد به گزاره‌هاي ديني و ايماني‌شان را به نمايش مي‌گذارند.  از مهم‌ترين مسائل اعتقادي مومنان كه در دنياي امروز با آن دست به گريبانند و از هر سو پرسش‌هاي تيز و تندي را به سوي خود روان مي‌بينند، مساله استجابت دعا و تاثير عيني و نحوه اين تاثير در جهان خارج است. در مورد مساله دعا و استجابت آن، پرسش‌ها و بلكه چالش‌هاي متعدد علمي، روانشناختي، فلسفي و حتي الهياتي مطرح است كه پرداختن به هر يك از آنها مقال و مجالي بس مفصل‌تر از بضاعت ناچيز كنوني ما مي‌طلبد. اما با اين همه نمي‌توان به بهانه فربهي مساله از طرح و ورود به آن اجتناب كرد، بلكه بايد سعي كرد در حد وسع و توان به مسائلي از اين دست بپردازيم كه اكنون دغدغه مومنان جهان است و ما نيز علي قدر مراتبهم به آن مبتلاييم.  لذا متني كه در ادامه مي‌آيد قرار نبوده به تمام سوالات و پرسش‌هاي اين مساله جواب تام و تمام دهد. ما گروه دين و فلسفه روزنامه اعتماد نيز كه اين مطلب را از دين‌آنلاين انتخاب و اينجا بازنشر كرده‌ايم نيز چنين انتظاري نداشته‌ايم. اما معتقديم كه ورود به اين مسائل امري لازم بلكه غيرقابل اجتناب است و دست‌كم مي‌تواند فتح بابي باشد تا عموم صاحب نظران و منتقدان را به ميدان بياورد و نظرات خود را - فارغ از هر نوع داوري- به بحث گذارند، بلكه از اين مباحث گامي هر چند كوچك به سمت حقيقت و ان‌شاءالله هدايت برداشته شود.

    الكسيس كارل، فيزيولوژيست و برنده جايزه نوبل، در تعريف ماهيت نيايش مي‌گويد: به نظر مي‌رسد كه نيايش، يك كشش روحي است به سوي كانونِ غير مادي هستي كه در قالب تضرّع، ناله مضطربانه، طلب استعانت و گاهي به صورت يك حالت كشف و شهودِ آرام دروني فراي همه محسوسات بروز مي‌كند. از نظر او، نيايش، حالت عاشقانه‌اي است نسبت به آن مبدا كه معجزه حيات از آن سر زده است.
   گاندي مي‌گويد: نيايش - يعني با تكريم و تقديسِ خدا - چيزي را از او خواستن. ماهيت اين عمل، چيزي جز اشتياق برآمده از دل براي يكي شدن با خالق و طلبِ رحمت از او نيست. در چنين حالتي، آنچه اهميت دارد حس و حال فرد است، نه واژه‌هايي كه بر زبان مي‌راند.
   ابن سينا با رويكردي فلسفي، در مورد دعا مي‌گويد: اولاً دعا خود بخشي از قضا و قدر الاهي در نظام اسباب و مسبّبات بوده، به ‌منزله وسائط و اسبابي است كه موجبِ وصول داعي به مقصد مي‌شود. ثانياً فعل انسان با همه‌ ويژگي‌هايش، از جمله اختياري بودنش، معلوم و مرادِ حق‌ تعالي بوده و نقش‌آفريني عواملِ معنوي در تعيين سرنوشت بشر در همين راستا ارزيابي مي‌گردد.
   از نگاه مولانا جلال‌الدين محمد بلخي، دعا و نيايش، غذاي روح و ريسماني است كه با تمسك به آن، مي‌توان از چاه هجر نجات يافت. از نظر مولوي، نجواهاي عاشقانه با معبود، غذاي باطن انسان است و موجب تزكيه دل و رفع آلودگي از وجود انسان مي‌شود. مولوي يكي از اهداف اصلي خلقتِ انسان را دعا و گريه و زاري به درگاه خداوند مي‌داند. او انسان كامل را كسي مي‌داند كه وجود ارزشمند خود را جز به وصال درگاه خداونـد نمـي‌فروشد و اگر نيازي هم داشته باشد، برآورده شدن آن را فقط از خداونـد مي‌خواهد؛ لـذا در هنگام دعا و زاري، چهره بندگي و تسليم انسان و عدم توجه او به قدرت‌هاي مـادي، بيشـتر آشكار مي‌شود.
   جريان فكري خداناباوران بنيادگرا يا ساينتيست‌آتئيست‌ها هستند كه به‌طور مطلق بر خرافه بودنِ دعا تاكيد مي‌كنند و تلاش مي‌كنند با انكارِ تاثير دعا بر روند رويدادهاي عالم، اساس انديشه‌هاي خداباورانه را رد كنند. مدعاي اصلي آنها اين است كه دعا صرفاً موجب تسكين و آرامش فردِ دعاكننده مي‌شود و بر مخاطبِ فرضي و بر اموراتِ اين‌ جهاني، هيچ تاثيري نمي‌گذارد. با اين وجود، برخي انديشمندان خداباور همچون كانت و مايلز نيز معتقد بودند دعا صرفاً بر خود فرد و تقويت قواي پذيرش فرد اثر مي‌گذارد.
   به نظر مي‌رسد از ميان شش نوع دعا و نيايش‌هاي رايج، مهم‌ترين نوع دعايي كه در آن، دعاكننده انتظار تاثيرگذاري بر خداوند و تحقق خواست‌هاي دنيوي خود را دارد، دعاهاي حاجتمندانه است. دعاهاي حاجتمندانه ايجابي زماني است كه دعاكننده از خداوند مي‌خواهد كاري را انجام دهد يا رويدادي را محقق سازد. دعاهاي حاجتمندانه سلبي زماني است كه دعاكننده از خداوند مي‌خواهد مانع انجام يا وقوع رويدادي گردد مثلا جلوي حوادث يا بلاهايي را بگيرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون