• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5851 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۸ شهريور

رحمان قهرمانپور، كارشناس مسائل بين‌الملل و سياست خارجي:

زنگزور بخشي از «بازي بزرگ» روسيه در اوراسياست

علل تغيير مواضع روسيه در قبال توافق راهبردي با ايران در بازه زماني ميان دو دولت آقاي رييسي و آقاي پزشكيان چيست؟ اساسا معادلات ميان تهران و مسكو در دولت چهاردهم دچار تحولات معناداري شده است؟

سياست خارجي روسيه تابع يكسري اصول و رفتارهايي است كه درك آنها از اهميت بالايي برخوردار است. اين رفتارها منحصر به ايران نيست كه تصور كنيم استثنايي قائل شده‌اند. مسكو در قبال ساير بازيگران نيز رويه‌هاي خاص خود را نيز دنبال مي‌كند؛ حتي در مقابل كشوري مانند چين. اين رويه روس‌هاست كه به ‌شدت به ديپلماسي پشت پرده علاقه دارند. برخلاف امريكايي‌ها كه در سياست خارجي خود علنا و به اصطلاح رو بازي مي‌كنند. روسيه يك كشور اقتدارگراست كه سابقه حاكميت حزب كمونيست را در كشور خود داراست.رهبران روسيه ميراث‌دار شوروي هستند، قاعدتا بخشي از سياست خارجي خود را پنهاني و محرمانه و اصطلاحا پشت پرده پيش مي‌برند. اين مساله و رويه را در خصوص تقسيم درياي خزر نيز شاهد بوديم. به اين معنا كه تمام سياست كرملين يك سياست باز و علني نبود. يك توافق محرمانه‌اي با ايران داشتند كه قرار بر اين بود كه مفاد آن افشا نشود .بنابراين رفتار روس‌ها در سياست خارجي تا حدي محرمانه است. به اين صورت كه مجموعه‌اي از پرونده‌هاي ناتمام و موضوعات بسته نشده با ساير كشورها را به حالت تعليق در مي‌آورند كه از اين پرونده‌ها به عنوان ابزار چانه‌زني با ساير كشورها استفاده كنند. ويژگي رفتار سياست خارجي روسيه اين‌گونه است كه انبوهي از توافق‌ها را با كشورها امضا مي‌كند؛ با ايران و چين و تركيه و هند. مثلا در مورد چين توافق جامع استراتژيكي كه سال قبل در سفر شي جي پينگ به مسكو امضا شد. با ايران نيز همين گونه است. ايران توافقات متعدد سياسي و اقتصادي و امنيتي و فرهنگي و حتي سرزميني با روسيه دارد. اما رويكرد آنها اين‌گونه است كه در حداقلي‌ترين حالت ممكن نيمي از اين توافقات را نيز اجرا نمي‌كنند. چرا؟ به اين دليل كه هميشه داراي ابزاري براي چانه‌زني داشته باشند و ساير كشور‌ها قادر نباشند مواضع محكمي در قبال روسيه داشته باشند. اين سياستي است كه در مورد ارمنستان و آذربايجان و نيز در مورد ايران به كار گرفته شده است. روس‌ها زماني كه به نفع‌شان بود از اشغال قره‌باغ توسط ارمنستان حمايت مي‌كردند و همچنين زماني كه اين موضوع را در راستاي منافع خود نمي‌ديدند از آذربايجان حمايت كردند. اما همچنان اين جانبداري از آذربايجان هم حمايتي قوي و قابل اعتماد نيست. به اين معنا كه ضمن همكاري با آذربايجان در برخي مواقع عليه اين كشور نيز عمل مي‌كند. اين رويكرد در قبال ايران نيز همين گونه است. در مقابل تركيه نيز همين‌طور است. تركيه به اوكراين پهپاد مي‌دهد و منافع مشترك اين كشور در باب اوكراين حول اين محور است كه روسيه به عنوان بازيگر هژمون درياي سياه نقش‌آفريني نكند. در اين مورد تركيه با روسيه داراي اختلافاتي جدي است. روسيه نيز اين اختلافات منافع را درك مي‌كند، اما همچنان قرارداد 50 ميليون دلاري ايجاد نيروگاه هسته‌اي و همكاري اقتصادي با تركيه دارد. اما در هنگام اجراي اين توافق‌ها مي‌بينيم كه توافق براي مدتي طولاني در حالت تعليق قرار مي‌گيرد. در مورد ايران نيز اين اتفاق جاري است. در نيروگاه اتمي ايران روس‌ها كاري را كه مي‌توانستند در 5 سال انجام دهند، انجامش را به بيش از يك دهه به درازا كشاندند. اكنون نيز با توجه به اينكه در ايران طيفي از ميانه‌روها قدرت گرفته‌اند كه خواهان تنش‌زدايي با غرب هستند و برگ برنده‌اي در مقابل روسيه دارند، شاهد هستيم كه مسكو آن سياست پشت پرده خود كه پيش از اين پيگيري مي‌كرده است را علني و به ايران پيام‌هايي مخابره مي‌كند كه بيش از حد به غرب نزديك نشويد. روسيه يك قدرت در حال افول است كه با توسل به ابزارهاي متعدد و متناقض قصد دارد نفوذ خود را در پيرامون خود يعني منطقه‌اي كه خود آن را اوراسيا مي‌داند، حفظ كند. بنابراين سياست اين كشور اصطلاحا همان سياست چماق و هويج است. از يك طرف ايران را به امضاي توافق راهبردي تشويق مي‌كند و از ايران پهپاد دريافت مي‌كند. از طرفي ديگر در موضوع ايجاد كريدور زنگزور خلاف خواسته و منافع ايران عمل مي‌كند. در موضوع جزاير سه‌گانه خلاف خواسته ايران عمل مي‌كند. اين رفتارها در سطوح مختلف معاني مختلفي دارد. يك بخش آن پيامي از سوي مسكو به ايران و غرب است. يك بخش ديگر كه اتفاقا ما در ايران كمتر به آن توجه مي‌كنيم، تلاش روسيه براي حفظ حوزه نفوذ خود در جايي است كه آن را بعد از جنگ اوكراين اوراسيا مي‌داند. لذا روسيه در واقع در حال تلاش براي بازي با ايران و ساير كشورها در دو سطح است؛ با تركيه نيز همين بازي را در پيش مي‌گيرد. به عنوان مثال در قبال تركيه از يك طرف قصد دارد در ناتو شكاف‌هايي را ايجاد كند، اما همزمان در سطح منطقه نيز با تركيه در درياي سياه تقابل دارد. در قفقاز و... در قبال ايران نيز در سطح روابط با غرب اين پيام را ارسال مي‌كند كه خيلي به روابط با ايران اميدوار نباشيد. از طرفي به تهران پيامي ارسال مي‌كند با اين محتوا كه اگر به غرب بيش از يك حدي نزديك شويد ممكن است رفتار ما نيز تغيير كند. اين همان سياست چماق و هويج روسيه است كه در دو سطح بين‌المللي و منطقه‌اي آن را پيگيري مي‌كند.

يكي از موارد ادعايي مناقشه ميان ايران و كشورهاي غربي و اتحاديه اروپا اين است كه روابط نظامي تهران و مسكو به سطح گسترده‌اي رسيده است و مساله تحويل موشك‌هاي بالستيك ايران به روسيه را مطرح مي‌كند. روسيه نيز با آگاهي به سياست خارجي و رويكرد دولت چهاردهم مبني بر تنش‌زدايي با غرب براي ايجاد موانعي در مسير اين تنش‌زدايي تلاش مي‌كند، چراكه خواهان كاسته شدن از فشارهاي اقتصادي در موضوع تحريم‌ها روي ايران نيست. اين توافق راهبردي مي‌تواند به صورت جدي مسير تنش‌زدايي ايران و غرب را تحت تاثير قرار دهد؟

سوالي بسيار مهم و البته پاسخ به آن دشوار است. واقعيت امر اين است كه روسيه در عمل نشان داده كه خيلي خواهان اجراي تمام و كمال توافق‌ها نيست. در واقع توافق‌ها را نيز بر اساس منافع خود اجرا مي‌كند. سنت حاكميت قانون در روسيه خيلي قدرتمند نيست. بدين صورت كه همه ‌چيز تابع قدرت است. به اين معنا كه توافق‌هاي دوجانبه و چندجانبه نيز تابع اين موضوع است. روس‌ها مي‌گويند كه با گفت‌وگو نمي‌شود قدرت را افزايش داد و بايد از همان ابتدا واجد اين قدرت باشيد. در فرهنگ استراتژيك روسيه قدرت و فرهنگ اعمال قدرت سخت مقدم بر مذاكره و ديپلماسي و چانه‌زني است. در مورد اوكراين نيز زماني كه نتوانستند در صحنه ديپلماتيك امتياز بگيرند به قدرت متوسل شدند. براي روسيه مساله اصلي منافع و اعمال قدرت و حفظ دامنه آن در منطقه‌اي كه نام آن را اوراسيا گذاشته، است. پوتين نيز صراحتا مدعي شده كه اينجا منطقه‌اي است كه غرب بايد هژموني ما را به رسميت بشناسد. به اين معنا كه اگر روسيه به قزاقستان يا گرجستان يا اوكراين حمله نظامي كرد و در نهايت در قفقاز اقدامي انجام داد غرب نبايد دخالتي داشته باشد، چراكه در حوزه نفوذ روسيه اين اقدامات صورت گرفته است. در مورد ايران و تركيه نيز مدعي اين موضوع است. اما به اين دليل كه در رقابت با غرب است گاهي به ايران و تركيه نيز امتيازاتي مي‌دهد كه در بازي بزرگ خود كه با غرب نيز است، برنده شود. بنابراين اين توافق راهبردي نمي‌تواند موازنه راهبردي در سطح بين‌الملل را به نفع روسيه دچار تغييراتي كند. اما از يك سوي ديگر در ايران نيز اين‌گونه نيست كه تمام تخم‌مرغ‌هاي خود را در سبد روسيه بگذارد و به خاطر روسيه روابط خود را با غرب كاملا مسدود كند. هم روسيه اين موضوع را مي‌داند و هم ايران به اين مساله آگاه است. من معتقدم اين توافق راهبردي براي روسيه يك مساله حياتي محسوب نمي‌شود و يك ابراز اعمال قدرت است كه اتفاقا ما نيز بايد همين نگاه را داشته باشيم. اصولا دغدغه و رفتار روسيه تابع اعمال قدرت است. توافق براي اين كشور در اولويت دوم قرار دارد. ما نيز بايد اين نگاه را داشته باشيم. بر اساس همان بازي كه روسيه قصد دارد با ما داشته باشد نيز سعي كنيم بر اساس مقتضيات كشور منافع خود را با اين كشور پيش ببريم. نه روابط خود را مسدود كنيم و نه اينكه در تمامي حوزه‌ها با روسيه همراهي داشته باشيم. يعني همان كاري كه تركيه انجام مي‌دهد. تركيه همزمان كه براي اوكراين پهپاد ارسال مي‌كند با روسيه نيز در تاسيس نيروگاه همكاري مي‌كند و داراي مراودات تجاري نيز هستند. از سوي ديگر بر اساس پيمان مونترو تنگه داردانل را مسدود مي‌كند و روسيه نيز نمي‌تواند اقدامي در اين رابطه انجام دهد. بنابراين رويكرد ما در قالب همان سياست هويج و چماق بيشتر به سمت هويج كشيده شده است. اين موضوع باعث شده است كه روسيه اين تلقي را داشته باشد كه ايران گزينه‌هاي متعددي در قبال اين كشور ندارد و ناگزير از مماشات با مسكو است. لازمه اين كار اين است كه ما سياست خارجي متوازني در قبال روسيه و چين و همچنين غرب نيز داشته باشيم كه بتوانيم استقلال عمل استراتژيك داشته باشيم و بر اساس منافع خود به ساير كشورها نزديك شويم. اين توافق راهبردي به معناي مسدود شدن مسير ايران و غرب نيست. ضمن اينكه براي روسيه نيز به آن ميزاني كه تصور كنيم توافق حياتي باشد، نيست. اين كشور صدها توافق با كشورها امضا مي‌كند و فقط آن بخش‌هايي را اجرا مي‌كند كه به نفع خود است.

ايجاد كريدور زنگزور بخشي از توافق راهبردي ايران و روسيه است. اينكه روسيه حساسيت‌هاي ژئوپليتيكي بر اين نقطه را در نظر نمي‌گيرد با عبور از خطوط قرمز دايما روي ايجاد اين كريدور تاييد دارد و اخيرا نيز علنا اين موضوع را اعلام كرده است، نشان از اهميت نداشتن توافقات اين كشور با كشورهايي مانند ايران است؟ كما اينكه در موضوع جزاير سه‌گانه ايراني نيز مسكو مواضع مشابهي اتخاذ كرده است.

مساله قفقاز جنوبي با جزاير سه‌گانه تفاوت‌هايي دارد. روسيه قفقاز جنوبي را جزو حوزه نفوذ استراتژيك خود مي‌داند. به اين معني كه قفقاز جنوبي بعد از جنگ اوكراين جايگاه جديدي براي روسيه پيدا كرده است كه متاسفانه در ايران كمتر به اين موضوع توجه مي‌شود. روسيه قصد دارد از طريق قفقاز جنوبي راهي به درياي سياه باز كند و از اين طريق به درياي مديترانه ورود كند و به نوعي غرب را تحت فشار قرار دهد. اين موضوعي كه مي‌توانيم نام آن را بازي بزرگ روسيه بناميم. روسيه قرار است از مرز چين در آسياي مركزي يعني از قزاقستان و از كل آسياي مركزي به خزر و قفقاز جنوبي برود تا به درياي سياه برسد و يك منطقه نفوذ يا حائل قدرتي ميان اين كشور و غرب ايجاد كند. اينجا جايي است كه مي‌خواهد غرب را تحت فشار قرار دهد با اين هدف كه غرب در مرز اروپا با روسيه در بالتيك و شرق اروپا در برابر مسكو كوتاه بيايد. در اوكراين نيز موضوع اين‌گونه است. در اين رابطه قدرت روسيه به برخي كشورها اعمال مي‌شود و فشارهايي را وارد مي‌كند، اما در برابر برخي كشورها نيز توان اعمال اين قدرت را ندارد و با آنها مدارا مي‌كند. بنابراين در اين مورد بايد توجه داشته باشيم كه محاسبات روسيه در قفقاز چگونه است. نكته مهم اين است كه اين كشور نمي‌خواهد تحت هر شرايطي موقعيت برتر و هژموني خود را در قفقاز جنوبي از دست بدهد. اين مساله به قدري براي اين كشور حياتي است كه در سال 2008 به گرجستان حمله كرده و دو استان اين كشور را رسما اشغال مي‌كند و در آنجا حكومت خودگردان تشكيل مي‌دهد. بنابراين اين مساله براي روسيه استراتژيك است. در قره‌باغ نيز به اختلاف ارمنستان و آذربايجان دامن مي‌زند تا هيچ از يك دو كشور قوي نشوند و موازنه به هم نخورد. يعني سياست روسيه اين است، تفرقه ايجاد كن و حكومت كن. اما بعد از جنگ اوكراين مقداري محاسبات روسيه متفاوت شده، يعني بر اين باور است كه در رقابت روزافزون امريكا و چين در حال رانده شدن به حاشيه است. براي اينكه اين اتفاق نيفتد و در اين رقابت به حاشيه نرود بايد يك منطقه ژئوپليتيك و ژئواستراتژيك در مرز چين تا آسياي مركزي و قفقاز جنوبي و تا درياي سياه را تحت كنترل خود داشته باشد. هم براي اينكه آن روياي اوراسيايي خود را محقق كند و هم براي اينكه از طريق اين مسير بتواند تحريم‌هاي اروپا را دور بزند. درست است روسيه ميانه خوبي با مسير اين كريدور مياني ندارد، اما براي روسيه اين موضوع خيلي ضروري است كه اينكه راه‌هاي مواصلاتي در قفقاز جنوبي ايجاد شود و به او براي دور زدن تحريم‌هاي غرب كمك كند. بنابراين در ميانه اين محاسبات هم مي‌خواهد با ايران كار كند و هم با آذربايجان و تركيه و حتي با ارمنستان. به اين دليل كه نمي‌خواهد ارمنستان را دفع كند تا آن بازيگر به سمت روابط استراتژيك با غرب گرايش پيدا كند و در نهايت ناتو و بعد هم امريكا در اين منطقه مستقر شود. نگاه جديد روسيه به قفقاز ناشي از شرايط نظام بين‌الملل و منطقه بعد از جنگ اوكراين است. مواضع روسيه جديد نيست. از 2020 مي‌شد حدس‌هايي زد كه مسكو به دنبال چه چيزي است. اما روسيه به اين دليل كه به ديپلماسي محرمانه علاقه‌مند است، نيت خود را علني نمي‌كرد. بنابراين آنچه اتفاق افتاده، علني كردن مواضع قديمي اين كشور است. اتفاق جديدي رخ نداده است. ما هم بايد با اين شرايط ژئوپليتيكي و منطقه‌اي جديد خودمان را وفق دهيم. مشكل ما اين است كه نمي‌خواهيم شرايط منطقه دچار تغييري شود و حفظ وضع موجود براي ما بهتر است. اما در عمل بعد از جنگ قره‌باغ و بعد از 2020 و پايان خروج ارمنستان از قره‌باغ شرايط تغيير كرده است و ما بايد در اين شرايط جديد از بازي عقب نمانيم. روسيه و تركيه واقعيت هستند. غرب خود يك مساله است. ما نيز واقعي هستيم. ما هم بايد پاي ميز مذاكره برويم و طرح‌هاي خود را روي ميز بگذاريم. طرح ايجابي داشته باشيم و صرفا بر اين موضوع بسنده نكنيم كه نمي‌شود و شدني نيست و... اين سياست در سال‌هاي اخير نشان داده است كه جوابگو نيست. ما بايد وارد مذاكره 3+3 شويم. طرف مقابل طرح‌هايي دارد. ما نيز طرح‌هاي جايگزين ارايه دهيم. با تركيه و روسيه و ارمنستان وارد تحركاتي شويم. آذربايجان و گرجستان را وارد بازي كنيم. اين يك كنش ديپلماتيك است. راحت‌ترين راه اين است كه ما صرفا مخالفت كنيم در حالي كه اين فقط يك بخش ماجرا و بخش آسان است. ما بايد با ورود به جزييات بگوييم با چه موضوعاتي مخالف و با كدام موضوعات موافق هستيم. در موارد موافقت طرح ارايه دهيم. واقعيت‌ها را در نظر بگيريم و ابتكار عمل داشته باشيم. بر اساس وزن هر يك از كشورهاي دخيل بگوييم با اين موضوع مخالف و با گزينه‌هاي ديگر موافق هستيم. بعد از آن وارد چانه‌زني با بازيگران منطقه‌اي شويم و منافع خودمان را پيگيري كنيم.

به نظر مي‌رسد كه موضع‌گيري‌هاي روسيه و عبور از خطوط قرمز كشورهايي كه با آنها داراي مراوده است جزو سياست‌هاي كلان اين كشور است؟ اين موضوع معادلات تاكتيكي اين كشور را تهديد نمي‌كند؟

درست است كه ما در درون خود معتقديم روسيه بازيگر مهمي است؛ اما مهم اين است كه آنها چه برداشتي از ما دارند. روسيه در سال‌هاي اخير نشان داده است كه خيلي نگران واكنش ايران به اقدامات خود نيست. اين يك آسيب است كه بايد جبران شود. روس‌ها نبايد احساس كنند ما ناگزير هستيم با آنها كار كنيم. روسيه اگر با تركيه وارد مراوده شده است يك ارزيابي از جايگاه تركيه دارد. همين ارزيابي را از وزن و جايگاه ايران دارد. ما بايد ببينيم اين ارزيابي چقدر تحت تاثير نوع سياست خارجي ما بوده است. اين مساله مهمي است.

سفر اخير نخست وزير ارمنستان به تهران در راستاي مواضع اخير مسكو درباره تاكيد بر ايجاد كريدور زنگزور صورت گرفته است؟

ارمنستان از همان توافق صلح 2020 مي‌دانست كه روسيه چه مواضعي را پيگيري مي‌كند. اما آن چيزي كه باعث شد ارمنستان آشكارا از روسيه فاصله بگيرد، رفتار اين كشور در قبال قره‌باغ بود. بر اساس اسنادي كه ارمني‌ها منتشر كردند و در دسترس نيز است اين را مي‌گويند كه روسيه با آذربايجان هماهنگ كرده بود كه اين كار انجام شود. يعني نيروهاي حافظ صلح روسيه در قره‌باغ مي‌توانستند مانع خروج ارمني‌ها شوند، اما نشدند. از طرف ديگر ارمني‌ها به پيمان امنيت جمعي (CSTO) استناد مي‌كنند كه روسيه بايد به ارمنستان در جنگ قره‌باغ كمك مي‌كرد. اما به اين دليل كه اين كار را نكرده است پس ديگر متحد استراتژيك ارمنستان نيست. اما مساله‌اي كه وجود دارد، اين است كه وقتي به معادلات قدرت نگاه مي‌كنيم در ميان سه كشوري كه در قفقاز جنوبي هستند يعني جمهوري آذربايجان و ارمنستان و گرجستان، ضعيف‌ترين حلقه اين سه كشور ارمنستان است. ارمنستان از تمامي جهات تحت فشار است. از طرف غرب و امريكا و اروپا، تركيه و روسيه و آذربايجان. بنابراين تصميم‌گيري براي ارمنستان سخت است. اقتصاد بسيار ضعيف و جمعيت اندكي داد. از لحاظ جغرافيايي كشوري است كه در بن‌بست قرار دارد. نيروي نظامي آنچناني ندارد. يكسري كشورها هستند كه به او كمك مي‌كنند، اما قدرت نظامي بالايي ندارد. ارمنستان چاره را در اين ديده است كه تصميم‌گيري را تعليق كند. يعني تصميم نگيرد به اين دليل كه هر تصميمي كه بگيرد يا ايران مخالف است يا تركيه يا روسيه. هر چند كه فرانسه به اين كشور كمك نظامي مي‌كند. اما كمك نظامي را نمي‌شود بلافاصله به قدرت واقعي تبديل كرد. نيروي نظامي آموزش مي‌خواهد. حلقه ضعيف معادلات قفقاز، ارمنستان است. بايد ببينيم آن طرح پيشنهادي آقاي پاشينيان يعني تبديل قفقاز جنوبي به منطقه صلح و امنيت، بدون حمايت روسيه پيش مي‌رود يا خير. معادلات قفقاز معادلات بسيار پيچيده و چند بعدي است. تعدد بازيگران باعث شده است كه بازي در اين منطقه خيلي حساس باشد. به عبارت ديگر هيچ بازيگري نبايد از همان ابتدا دست خود را ببندد و بگويد كه نمي‌شود. ما نيز قاعدتا بايد يك بازي ايجابي چندبعدي پيچيده طراحي كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون