بازگشت چپ اسراييل از دل اعتصاب
مرجانه فشاهي-نویسنده و مترجم
پس از تظاهرات شبانه يكشنبه اول سپتامبر /11 شهريور كه طبق تخمين رسانههاي اسراييل نيمميليون نفر در آن شركت كردند تا نتانياهو را مجبور به مذاكره با حماس براي بازگشت صدويك گروگان باقيمانده كنند، اتحاديههاي كارگري هم به اين اعتراضات پيوستند كه هيستادروت، بزرگترين اتحاديه كارگري اسراييل، در راس آن قرار داشت. اين اتحاديه كه نماينده هشتصدهزار كارگر و ۲۷ اتحاديه است، درخواست اعتصابي را داد كه قرار بود از ساعت 6 صبح دوشنبه تا 6 صبح سهشنبه ادامه داشته باشد.
اگرچه اين اعتصاب با حمايت اصناف مختلف روبهرو شد -تا جايي كه خدمات عمومي مدارس، بانكها، مراكز درماني، خطوط اتوبوس و قطار، فرودگاهها، بنادر و... مختل شد- اما دولت نتانياهو و شخص بتسالل اسموتريچ، وزير دارايي از حزب «صهيونيسم مذهبي»، با مراجعه به دادگاه كار، مانع از تداوم آن شدند. درنهايت، آرنون بار-داويد، دبيركل هيستادروت، از همه كارگران و كاركنان بخش خصوصي و دولتي خواست كه اعتصاب خود را بشكنند و از ساعت ۱۴ و ۳۰ دقيقه به سر كار بازگردند. بار-داويد گفت كه صدها هزار معترض با شركت در اعتصاب نظرشان را به دولت نشان دادند و صد البته كه اين اولين قدرتنمايي چپهاي اسراييل در مقابل نتانياهو و ائتلافهاي دست راستي او بود.
چپ يهودي
فدراسيون سراسري كارگري، موسوم به هيستادروت (Histadrut)، سازمان اتحاديههاي كارگري اسراييل است كه از 1920 تاكنون فعاليت دارد. تشكيلاتي چپگرا با گرايش صهيونيست كه همچون حزب كمونيست اسراييل و حزب كارگر اسراييل، در مقابل حزب چپگراي ماتزپن با گرايش ضدصهيونيستي قرار ميگيرد. براي درك تفاوت مواضع اين جريانات بايد به قبل از تشكيل اسراييل و سالهاي جنگ جهاني دوم بازگرديم كه خود يهوديان چپگرا هم بيشتر تحت عنوان «حزب كمونيست فلسطين» فعاليت ميكردند. اين حزب با گرايشات مترقي چپ خود هم ضد استعمار بريتانيا بود، هم ضد فاشيسم آلمان و هم ضد صهيونيسم. بنابراين در زمان جنگ، نخست موضع روشن ضدفاشيستي، اما بيطرف در جنگ را گرفت؛ قبل از اينكه درنهايت در سيري از ائتلافهاي ضدهيتلر به تبليغات ضدبريتانيايي و ضدصهيونيستي خود پايان دهد. عاقبت در مه 1943، شكافي رخ نمود؛ هنگامي كه فراكسيون يهودي حزب از اعتصاب اتحاديه كارگري صهيونيستي هيستادروت كه به هيچ عنوان تحمل عربها را در صف خود نداشت، حمايت كرد. اكثريت اعضاي يهودي حزب، تحت نام «حزب كمونيست فلسطين» فعال باقي ماندند؛ آنها در 1946 تقاضاي پذيرش در هيستادروت را با موفقيت به انجام رساندند كه از سال 1924 اجازه پذيرش كمونيستها را نميداد. اكنون بايد به ريشههاي فكري صهيونيسم چپ بپردازيم. صهيونيسم سياسي در آغاز بخشي از جنبش ناسيوناليستي طبقه متوسط يهوديان اروپايي بود كه در واكنش به يهودستيزي حاكم بر اروپا ايجاد شد. از همان نخست جريانات و جناحهاي مختلف در آن حضور داشتند و درواقع از نفوذ ايدئولوژيهاي گوناگون اروپايي برخوردار بودند. ازاينرو، جناحهاي راست، ليبرال و چپ هم در اين جنبش بودند كه در استراتژي عيني و مختصبهخود يا در تصورات خود براي مدل جامعه يهودي در آينده با هم فرق ميكردند. صهيونيستهاي جناح چپ خود را ازلحاظ سازماني بيش از همه در احزاب سوسيالدموكرات كه از يك ائتلاف بين اين احزاب بازيابي كرده و وابسته ميدانستند:
- تشكيلات كوچك «حزب كارگران براي سرزمين اسراييل» (ماپاي) كه در 1930 تاسيس شده بود (از 1968، با عنوان «حزب كار اسراييل» (آوُدا))؛
- تشكيلات كوچك «حزب متحد كار» (ماپام) كه در 1948 بنيان گذارده شد (از 1992، به عنوان حزب كارگران متحد چپ اسراييل، به نام مِرِتس)؛
- و همچنين «فدراسيون سراسري كارگري» (هيستادروت) كه از 1920 فعال بود (به عنوان سازمان اتحاديههاي كارگري اسراييل) .
فراز و فرود هيستادروت
با اين توضيحات به هيستادروت بازميگرديم. هيستادروت در 1920 به اين دليل تاسيس نشد كه منافع طبقه كارگر را نمايندگي كند، بلكه خواهان رشد طبقه كارگري يهوديان اروپايي بود و مطابق آن از ورود عربها به اين طبقه جلوگيري به عمل آمد. بهعلاوه، آنها بايكوت كالاهاي عربي را تبليغ كردند كه با خشونت هم آن را به مرحله اجرا درآوردند. همين امر باعث شد كه فلسطينيها نتوانند به كار خود ادامه دهند؛ به عبارت ديگر، قادر به يافتن شغل نباشند. آنها براي رسيدن به اين هدف از خريد زمين توسط «صندوق ملي يهودي» حمايت كردند. بدينترتيب، جنبش كارگري صهيونيست بيشتر از ديگر عوامل جهت توسعه طرح جدايي اقتصادي، اجتماعي و ارضي بين يهوديان و عربها در دوران قيموميت نقش ايفا كرد. همينطور، بعد از 1948، هيستادروت كمتر سنديكاي كارگري بود و بيشتر به عنوان يكي از سه ركن اقتصادي كاپيتاليسم دولتسالار در اسراييل بهشمار ميآمد: در نيمه دهه شصت، 20درصد از توليد ناخالص داخلي سالانه در كارخانههايي بود كه در دست دولت يا به عبارتي دراختيار هيستادروت قرار داشتند. مضاف بر آن، اين سنديكا سياست قديمي ضدعربي خود را ادامه داد: سنديكا تا 1960 به صورت فعال از طرد فلسطينيهاي اسراييل از بازار كار حمايت ميكرد. تازه از 1959 بود كه عربها اجازه يافتند به بازار كار وارد شوند، آنهم به اين دليل كه اقتصاد اسراييل به نيروي كار ارزان احتياج داشت. اين افراد بهخصوص در بخش ساختماني، در بخشي كه شركتهاي متعلق به هيستادروت در آن فعاليت داشتند، به كار گرفته شدند. هنگامي كه اقتصاد اسراييل در نيمه دهه شصت با بحران مالي تهديد شد، جنگ 1967 درست بهموقع سر رسيد: اين جنگ همراه با اشغال و تصرف مناطقي از سوريه، مصر و فلسطين و شهركسازي متعاقب در آنها، مانند بستهاي براي رونق اقتصادي اسراييل موثر واقع شد. مضاف بر آن، حال كارگران باز هم ارزانتر از كرانه باختري اردن و نوار غزه جايگزين فلسطينيهاي ارزانقيمت شدند. بدينترتيب، فلسطينيها تقريبا فقط در بخشهاي با دستمزد كم كار ميكردند و به صورت روزافزون از ساير بخشها كنار گذاشته ميشدند. درست در كارخانههاي دولتي و زير پوشش هيستادروت، عربها كماكان از داشتن شغل محروم بودند. درواقع، هيستادروت تا به امروز هم نماينده كارگران فلسطيني از مناطق اشغالي نيست؛ اگرچه اين كارگران بخشي از دستمزد خود را كه در اسراييل دريافت كردهاند، بايد به هيستادروت واگذار كنند. در عوض، شركتهاي هيستادروت در ساختن شهركنشينهاي غيرقانوني در مناطق اشغالي شركت كردهاند. درنتيجه، هيستادروت براي فلسطينيها بيشتر استثماركننده و ستمگر بود تا نماينده و حافظ منافع آنها.
سرانجام چپ صهيونيست
اما امروزه از «سوسياليسم يهودي» چندان چيزي فراتر از افسانه نمانده است. طي اصلاحات نئوليبرالي دهههاي 1980 و 1990، اغلب كارخانهها و شركتهاي زير پوشش هيستادروت، ورشكست يا خصوصيسازي شدند. اگرچه هيستادروت خود چيزي شبيه سنديكاي كارگري، به معناي واقعي كلمه، شد، اما همزمان بهشدت آن را تضعيف كرد و با اين حال، هيچچيز را در برنامه و دستور جلسههاي صهيونيستي خود تغيير نداد. بدين ترتيب، چپ صهيونيست و در راس آن، حزب كارگر -كه افراد متعددي از آن، همچون ديويد بنگوريون (نخستين نخستوزير اسراييل)، اسحاق رابين، ايهود باراك و شيمون پرز، به نخستوزيري اسراييل رسيده بودند و رهبر كنوني آن به نام اسحاق هرتزوگ، هماكنون رييسجمهور اسراييل است - با بنبست روبهرو شد. همچنانكه همين حزب بود كه در سال 2009 با ائتلاف با حزب ليكود به رهبري بنيامين نتانياهو، راه رسيدن او به نخستوزيري را هموار كرد كه اكنون دستراستيترين احزاب و گروههاي صهيونيست را نمايندگي ميكند.