نگاهي به كتاب «نامها از كجا ميآيند؟» اثر حسين گنجي
در تمناي نامداري
سارا كريمان
برند، برندسازي و برند شخصي، مواليد نوظهور دهههاي اخير هستند كه پيوست ماهيت تجاري آن غالبا حذف به قرينه معنوي ميشود. برند كه شايد مناسبترين معادل فارسي براي آن نام تجاري باشد چنان در پيشبرد اهداف يك كمپاني عظيم تا فعاليت يك فرد اهميت يافته كه موازين آن در قالب رشتههاي تحصيلي آموزش داده ميشود. چنانچه در بدو تاسيس هر نوع موسسه يا شركت، تيم كارشناسي براي اين منظور در نظر گرفته ميشود. ايجاد تمايز و تاكيد و تكرار بر ويژگيها، اهداف، فعاليتها و محصولات آن شركت و شناساندن هرچه بيشتر آن به جامعه مخاطب وظيفهاي است كه به دوش افرادي است كه برندسازي آن شركت را به عهده دارند كه بررسي اجزا و مراتب عملكرد آن در اين سطور نميگنجد. اما برند شخصي چيزي است به مراتب دشوارتر و دست نيافتنيتر، چراكه مستلزم بسياري از ويژگيهايي است كه كسب و جلب آن چندان در قالب فرمول و فرآيندهاي ساخت برند تجاري براي يك شركت نيست. شايد بشود ردپاي ظهور برند شخصي را در ستارهسازيهايي دنبال كرد كه پس از جنگ جهاني در موسيقيهاي راك و پاپ اتفاق افتاد و تا امروز نيز ادامه دارد. فرآيند ستارهسازي كاملا ماهيتي تجاري دارد و ستاره قرار است با انواع ويژگيهاي متمايزكننده موسيقايي و فراموسيقايي مانند نوع لباس پوشيدن و مو و...در كرانه آسمان موسيقي بيهمتا باشد تا جوانان زيادي طرفدار او باشند و حتي ظاهر خود را شبيه به او سازند و راهاندازي اين موج از تقليد استايلها بخشي از فرآيند تجاري پولسازي را تامين ميكند. چنانچه هاليوود نيز عملا نوعي سبك زندگي، شاخصههاي زيبايي و... به جهان تزريق ميكند. اين حقيقتي است كه در ذات يك برند نهفته است كه من يا ما چگونه باشيم تا بتوانيم طرفداران بيشتري داشته باشيم و بالطبع پول بيشتري به دست آوريم اما حسين گنجي در كتاب اخيرش با عنوان «نامها از كجا ميآيند؟» برندسازي شخصي را با جايگاه رفيع هنري و انساني معادل گرفته است و همچنين برند را با اسطورهها و مشاهير فرهنگي و هنري تطبيق داده است. در حقيقت او نامآوري را فضيلتي ميداند كه مختص پيشكسوتاني است كه در مسير خود به قدري كوشيدهاند تا به مكتب و سبكي در حوزه خود دست يابند و بعضا دايرهاي فراتر از خويش تا نسل شاگردانشان ايجاد كردهاند. نويسنده موكدا نيكنامي را شاخصه اصلي افرادي ميداند كه داراي برند شخصي هستند. حسين گنجي اين كتاب را در 188 صفحه توسط انتشارات سيماي شرق به چاپ رسانده است و در بخش نخست و مقدمه آن به شاخصه و چيستي برندسازي اشاره كرده است. او در اين بخش نوشته است معني درست برندسازي يعني رسيدن به نيكنامي و در ادامه اشاره داشته است شخص وقتي صاحب برند و اعتباري فراتر از ظرف زماني و مكاني خود ميشود كه از چارچوبهاي معمول عصر خود بيرون زده و چارچوبهاي ذهني جهان پيرامون خود را به سهم و قدرت برند خود گسترش دهد. گنجي داشتن ويژگيهاي انحصاري و متمايزكننده را مهمترين ركن نامداري ميداند و سپس استمرار در مسير حرفهاي كه ضمن اعتقاد به آن سخت ميكوشيد و دوام ميآوريد. در واقع استمرار ورزيدن مهمترين خصيصه براي رسيدن به قله است. قلهاي كه مانايي، شهرت و نيك نامي دارد. او براي دستيابي به شاخصههاي دستيابي به نامداري سراغ مطالعه و بررسي در علل موفقيت و نحوه رفتار حرفهاي مشاهيري رفته است كه جايگاه آنها در قلههاي رفيع فرهنگ و هنر تثبيت شده است. در حقيقت نويسنده مرور زندگي اين 14 نفر را چراغ راهي دانسته براي آنان كه ميخواهند به نامداري برساند. اين اشخاص شامل: محمدرضا شفيعيكدكني، محمدرضا شجريان، ابراهيم گلستان، محمدعلي موحد، كامبيز درم بخش، ژاله آموزگار، رضا داوري اردكاني، هوشنگ ابتهاج، محمد احصايي، ايران درودي، بهرام بيضايي، مصطفي ملكيان، هادي خانيكي و محمود سريع القلم ميشوند. او در بررسي عوامل نيكنامي و شهرت اين افراد سراغ آثار و رفتار و كنشهاي اين افراد رفته است، مثلا از چكيده آموزههاي شفيعي كدكني به اين گزاره ميرسد كه «برند بايد در حافظه بماند» يا از رفتار حرفهاي محمدرضا شجريان «ايستادن در نقطه امن و دوري از هر جاي رفتن و بودن» را يكي از شاخصههاي نيكنامي وي ميشناسد.