نگاهي به آينده فناوري و دموكراسي
قدرت و پيشرفت
كامران مشفق آراني
در سالهاي اخير تا آنجا كه در خاطرم هست سه كتاب از دارن عجم اغلو در بازار نشر ايران ترجمه و منتشر شده است. كتابهاي چرا ملتها شكست ميخورند، راه باريك آزادي و ريشههاي اقتصادي ديكتاتوري و دموكراسي عناوين اين كتابها هستند. «قدرت و پيشرفت: فناوري، خودكامگي و مبارزه براي آينده» (2023) نوشته نسبتا جديد دارن عجم اغلو، استاد برجسته اقتصاد دانشگاه MIT، به بررسي ارتباط پيچيده ميان فناوري، قدرت سياسي و پيشرفت اجتماعي ميپردازد. اين اثر، حاصل سالها پژوهش و همچنين ديدگاههايي عميق و چندبعدي به چالشهاي پيش روي جوامع مدرن ارايه ميكند. نويسنده استدلال ميكند كه فناوري ماهيتي خنثي دارد و ميتواند در خدمت اهداف متفاوت قرار گيرد. با ارايه شواهد تاريخي، او نشان ميدهد چگونه نوآوريهاي فني هم به پيشرفت جوامع كمك كردهاند و هم به عنوان ابزاري براي سركوب مورد استفاده قرار گرفتهاند. براي نمونه، اختراع چاپ در قرن 15 از يكسو به گسترش دانش و سواد در اروپا ياري رساند و زمينهساز عصر روشنگري شد، ولي از سوي ديگر، همين فناوري توسط حكومتهاي استبدادي براي انتشار تبليغات، كنترل افكار عمومي و به عنوان بلندگوي ماشين پروپاگانداي نظامهاي توتاليتر به كار گرفته شد. در عصر حاضر، فناوريهاي نوين مانند هوش مصنوعي و شبكههاي اجتماعي، ضمن افزايش مشاركت سياسي و شفافيت در حكومتها، به ابزاري قدرتمند براي نظارت گسترده و دستكاري افكار عمومي تبديل شدهاند. يكي از مفاهيم كليدي مطرح شده در اين كتاب، «اينرسي نهادي» است. اين مفهوم بيانگر تمايل نهادهاي قدرتمند چه سياسي و چه اقتصادي به مقاومت در برابر تغييرات فناورانهاي است كه موقعيت آنها را به چالش ميكشد. صنعت زغالسنگ در امريكا مثال بارزي از اين پديده است، عليرغم پيشرفتهاي چشمگير در حوزه انرژيهاي تجديدپذير، لابيهاي قدرتمند اين صنعت همچنان با سياستهاي حامي انرژيهاي پاك مخالفت ميورزند. اين مقاومت نه تنها مانع پيشرفت فناوري ميشود، بلكه ميتواند به تداوم مشكلات زيستمحيطي نيز بينجامد. كتاب بر پيچيدگي و دوسويه بودن رابطه ميان دموكراسي و فناوري تاكيد ميكند. از يكسو، نهادهاي دموكراتيك ميتوانند به توسعه و كاربرد مسوولانه فناوري كمك كنند و از سوي ديگر، نوآوريهاي فني قادرند دموكراسي را تقويت يا تضعيف نمايند. استوني نمونهاي از كاربرد مثبت فناوري ديجيتال براي تقويت مشاركت شهروندان و شفافيت دولت است. در اين كشور، شهروندان ميتوانند به صورت آنلاين راي دهند، ماليات پرداخت كنند و به خدمات دولتي دسترسي يابند. اين امر علاوه بر افزايش كارايي دولت، اعتماد مردم به نهادهاي دموكراتيك را نيز تقويت كرده است. در مقابل، استفاده از فناوريهاي نظارتي در چين، به ويژه سيستم اعتبار اجتماعي كه از هوش مصنوعي و تحليل دادههاي كلان بهره ميگيرد، به ابزاري قدرتمند براي كنترل رفتار شهروندان تبديل شده است. اين مثال نشان ميدهد چگونه فناوري ميتواند در خدمت تحكيم قدرت حكومتهاي اقتدارگرا قرار گيرد. بخش قابلتوجهي از كتاب به بررسي چالشهاي ناشي از پيشرفت هوش مصنوعي و خودكارسازي اختصاص يافته است. نويسنده هشدار ميدهد كه عدم مديريت صحيح اين فناوريها ميتواند به افزايش نابرابري و بيكاري گسترده منجر شود. صنعت خودروسازي مثال بارزي در اين زمينه است. درحالي كه خودروهاي خودران ميتوانند ايمني جادهها را افزايش داده و مصرف سوخت را كاهش دهند، همزمان ممكن است ميليونها راننده تاكسي و كاميون را از كار بيكار كنند. كتاب بر ضرورت آمادگي جوامع براي اين گذار و اتخاذ سياستهايي براي بازآموزي كارگران و توزيع عادلانهتر منافع حاصل از اين فناوريها تاكيد ميكند. در بخش پاياني، كتاب راهكارهايي براي مواجهه با چالشهاي پيش رو ارايه ميدهد. تقويت نهادهاي دموكراتيك و ايجاد چارچوبهاي قانوني براي نظارت بر توسعه و كاربرد فناوريهاي نوين ازجمله پيشنهادهاي مطرح شده است. ايجاد «شوراهاي فناوري شهروندي» كه در آن مردم عادي، دانشمندان و سياستگذاران درباره مسائل مرتبط با فناوري به بحث و تصميمگيري ميپردازند، ازجمله راهكارهاي پيشنهادي است. تجربه موفق دانمارك در اين زمينه، به ويژه در مورد مسائلي چون استفاده از دادههاي ژنتيكي در نظام سلامت، مورد اشاره قرار گرفته است. سرمايهگذاري در آموزش و پژوهش نيز به عنوان راهكاري كليدي مطرح شده است. كتاب استدلال ميكند كه جوامعي كه در سرمايه انساني خود سرمايهگذاري ميكنند، بهتر قادر به رويارويي با چالشهاي ناشي از تحولات فناورانه خواهند بود. سنگاپور، با سرمايهگذاري گسترده در آموزش و بازآموزي نيروي كار، نمونهاي موفق در اين زمينه محسوب ميشود كه توانسته خود را به عنوان مركزي براي نوآوري در آسيا تثبيت كند. كتاب در پايان تاكيد ميكند كه سرنوشت فناوري و دموكراسي به انتخابهاي ما بستگي دارد. نويسنده بر اين باور است كه ميتوان از فناوري براي ساختن جوامعي عادلانهتر، دموكراتيكتر و مرفهتر بهره جست، اما اين امر مستلزم هوشياري، مشاركت فعال شهروندان و سياستگذاري هوشمندانه است. «قدرت و پيشرفت» نه تنها تحليلي ژرف از چالشهاي پيش روي جوامع معاصر ارايه ميدهد، بلكه چشماندازي اميدبخش براي آينده ترسيم ميكند. اين اثر براي طيف وسيعي از مخاطبان، از سياستگذاران و فعالان اجتماعي گرفته تا كارآفرينان و علاقهمندان به آينده فناوري و دموكراسي، خواندني ضروري به شمار ميرود.