شعيب بهمن: همكاري موشكي ايران و روسيه بهانه تازه غرب براي امتيازگيري از ايران است
اروپا درصدد فرصتسازي براي محدود كردن برنامه هستهاي ايران است
شعيب بهمن كارشناس مسائل روسيه در پاسخ به سوال «اعتماد» در باب تحليل تبعات تشديد تنشهاي اخير ايران و كشورهاي اروپايي گفت: به نظر ميرسد كه اروپاييها حداقل دو هدف عمده را دنبال ميكنند. يك هدف آنها معطوف به روسيه و هدف ديگر معطوف به ايران است. آنچه كه معطوف به روسيه است مشخصا كه با توجه به تغيير فازي است كه در جنگ اوكراين رخ داده، بدين معنا كه اوكراينيها توانستهاند به درون خاك روسيه نفوذ كنند و حفظ اين شرايط جديد بدون كاربرد سلاحهاي وسيع غربي ناممكن است. بنابراين كشورهاي غربي اين موضوع را دستاويزي قرار دادند براي اينكه بتوانند مجوزي صادر كنند تا سربازان اوكرايني بتوانند از تسليحات غربي استفاده نمايند. اين بخشي از اهدافي است كه اروپا با هدف قرار دادن روسيه دنبال ميكند. وجه ديگر اين اهداف معطوف به ايران است. به نظر ميرسد كه اين اهداف با تحولات داخلي ايران ارتباط دارد. به اين معنا كه با اعمال فشارهاي بيشتر تلاش ميكنند به نوعي ايران را در گوشه رينگ قرار دهند و ايران را مجاب كنند فعاليتهاي هستهاي خود را محدودتر كند و تعهداتي كه ايران بعد از خروج امريكا از برجام كنار گذاشته بود مجددا به اين تعهدات بازگردد و وارد چرخه بزرگتري از پيشرفت هستهاي نشود. به اين دليل كه معتقدند دولت جديد در ايران بر سر كار آمده است و اگر از همين ابتدا فشارها را بر اين دولت جديد وارد كنند شايد بتوانند بر تصميمهاي سياست خارجي تاثيرگذار باشند. بنابراين اين احتمال وجود دارد كه طرفهاي اروپايي بخواهند همه ابزارها براي پيشبرد اين سياست خود را به كار بگيرند. در نتيجه اين موضوع محتمل است كه در نشستهاي آتي شوراي حكام يا حتي در نشستهاي آتي شوراي امنيت اين موضوع را مطرح كنندو به پيش ببرند و در عين حال از ساير ابزارهاي خود براي اين هدف استفاده خواهند كرد.
همكاريهاي موشكي اهرم تازه اروپاييها براي تحت فشار قرار دادن ايران است
بهمن در باب تحليل و تفسير مواضع روسها به ادعاهاي اخير كشورهاي غربي مبني بر ارسال موشكهاي ايراني به اين كشور متذكر شد: هم مقامات روسي و هم مقامات ايراني اين موضوع را به شكل واضحي تكذيب كردند. در هرحال موقعيتي حاكم شده است كه روسها نيز تمايل دارند كه نشان دهند بر خلاف تلاشهاي غرب به يك كشور منزوي تبديل نشدهاند و همكاريهاي خود را در سطوح بالا با ساير كشورها ادامه ميدهند از جمله ايران. بنابراين مساله بيش از آنكه به روسيه مرتبط باشد جريانسازي است كه كشورهاي غربي به صورت هدفمند انجام ميدهند. واقعيت اين است كه همكاريها در سطوح بالا در ميان ايران و روسيه در جريان است از جمله در مسائل نظامي. همكاري جديدي شكل نگرفته است. در سالهاي گذشته و حتي پيش از جنگ اوكراين اين همكاريها ميان دو كشور وجود داشته است. لذا غربيها سعي ميكنند در شرايط كنوني از اين موضوع به عنوان يك اهرم فشار عليه هر دو كشور استفاده كنند. هر چند كه قطعا اين موضوع باعث نخواهد شد كه همكاريهاي تهران و مسكو كاهش يابد يا اساسا تحت تاثير فشارهاي طرفهاي غربي قرار بگيرد.
ايران بايد از دو قطبيسازي عبور كرده و از سياست خارجي متوازن پيروي كند
اين كارشناس مسائل روسيه در پاسخ به سوال« اعتماد» در رابطه با چرايي مخالفت خوانيهاي روسها ارتباط با برخي از موضوعاتي كه به منافع ملي و تماميت سرزمينيمان مرتبط است ،گفت: واقعيت اين است كه تمام كشورها در تعاملات خود با همتايان خود علاوه بر درنظر گرفتن ملاحظات در درون سياست خارجي هر يك از كشورها، ملاحظات منطقهاي و بينالمللي را نيز در نظر ميگيرند. در نتيجه همانطور كه ايران درقبال روسيه جداي از تعاملات دو جانبهاي كه وجود دارد، براساس شرايط منطقهاي و بينالمللي عمل ميكند در رابطه با روسيه نيز همين وضعيت خواهد بود. اين شرايط مساله تازهاي در نظام بينالملل نيست. اما اينكه آيا مثلا روسها از اقدامات اخير خود به عنوان اهرم فشار عليه ايران استفاده ميكنند يا خير. اين موضوعي است كه جا دارد اطلاع دقيقتر و بيشتري در اختيار داشته باشيم. اما واقعيت اين است كه سياست خارجي ايران سياست خارجي شكل گرفته و دوام يافتهاي است كه با فشارهاي خارجي، تغييري نخواهد كرد. اگر بنا بر تغيير بود فشارهاي حداكثري بازيگران غربي، سياستهاي ايران را تغيير ميداد. در نتيجه دراين شرايط بخشي از موضوعاتي كه مطرح ميشود يا جنجالهاي رسانهاي است كه به دليل مسائل داخلي كشور پديد ميآيد يا كشورهايي كه تمايل به گسترش روابط ميان ايران و روسيه ندارند به دنبال حاشيهسازي هستند. نكته دوم اين است كه ايران و روسيه در موضوعات مهمي با يكديگر همكاري دارند و اين همكاري به معناي عدم وجود اختلاف نظر و ديدگاه درمورد مسائل مختلف نيست. اما اينكه برخي سعي ميكنند اين اختلاف نظر را آنقدر پر رنگ كنند تا روي همكاريها سايه بيندازد تا در اين مسير موانعي ايجاد نمايند اتفاقي است كه ما شاهد هستيم. هم ايرانيها و هم روسها در هر حال نسبت به اين مسائل آگاهي كامل دارند. ضمنا اگر اختلافنظري هم وجود داشته باشد حتما با مذاكره قابل رفع است. به عنوان نمونه در ارتباط با كريدور زنگزور قطعا دو كشور ميتوانند با مذاكره به يك راهحل واحدي برسند. قرار نيست به دليل اختلاف نظري كه وجود دارد ساير ابعاد روابط تحت تاثير قرار گيرد. بهمن در ادامه خاطرنشان كرد: ما اجازه نخواهيمداد روابط ما با شرق تحت تاثير طرفهاي غربي قرار بگيرد. البته كه از نظر من اساسا شرقي وجود ندارد. حتي در مورد روابط ما با چين نيز نبايد اجازه دهيم كه روابط ما با كشورهاي غربي تاثيري بر تعاملات ما با اين كشور داشته باشد و بالعكس. اين سياست خارجي متوازن را بايد خود ايرانيها انتخاب كنند و اجازه ندهند كه طرف غربي در اين زمينه دست به دوقطبيسازيها بزنند. منافع ملي ايران تعيينكننده است كه با چه كشوري و در چه سطحي وارد رابطه شود. اين كارشناس مسائل روسيه درخصوص تحليل و تفسير شكل همكاري ايران و روسيه و تاثير اين همكاري فارغ از جنس آن بر سياست خارجي ايران در نظام بينالملل تشريح كرد: روابط ايران و روسيه بر خلاف اغراقهايي كه در اين زمينه ميشود در قالب سطح راهبردي يا استراتژيك قابل تعريف نيست. رابطه راهبردي تعريف خود را دارد و مبتني بر همكاري گسترده دو كشور با يكديگر در سطوح مختلف است. در روابط ايران و روسيه چنين چيزي وجود ندارد و ما نيز نميتوانيم بگوييم ايران و روسيه تعاملات راهبردي با يكديگر دارند. از طرفي ديگر نبايد روابط ميان دو كشور را به حدي تقليل دهيم كه وقتي موضوعاتي مانند مسائل اخير كه پيش ميآيد بخواهيم اصل روابط را زير سوال ببريم. بايد نگاهي واقع گرايانه نسبت به روابط تهران و مسكو داشته باشيم. يه اين معنا كه هم منافع طرف ايراني را در نظر داشته باشيم هم منافع طرف روسي را. قطعا همانطور كه ايران در حوزههاي مختلفي منافعي دارد روسها نيز منافع خود را پيگيري ميكنند. ما حساسيتهاي امنيتي و خطوط قرمز خود را دارا هستيم و اين حساسيتها و خطوط قرمز در مسائل مختلف روشن هستند. در طرف روسي نيز اينگونه است. اينكه اجازه دهيم اين اختلافنظرها در مباحث مختلف روي اصل روابط سايه بيندازد اشتباه است. اينكه اجازه دهيم طرفهاي ديگري ازجمله كشورهاي غربي اين روابط را مخدوش كنند خطا است. همانطور كه نبايد اجازه دهيم كشورهايي مانند روسيه و چين بر روابط ما با طرفهاي غربي تاثير بگذارد و اختلال ايجاد كند بالاخص در ارتباط با موضوعاتي كه مرتبط با منافع و امنيت ملي ايران است. ما حتما بايد سياست خارجي مختص خود و براساس منافع ملي خود را پيگيري كنيم و اين موضوع منافاتي با اينكه با كشورهايي مانند روسيه و چين داراي تعاملاتي باشيم ندارد. هيچ منطق و استدلال قوي براي توجيه اين اقدام وجود ندارد به جز آنهايي كه تمايل دارند سياست خارجي ايران را به سمتي بكشانند كه درگير منازعات متعددي شود.
در شرايط كنوني توپ در زمين بازيگران غربي است
بهمن در پاسخ به ديگر سوال« اعتماد» در باب هزينهزا بودن بخشي از همكاريهاي ايران و روسيه معتقد است: تحريمها هميشه بودند. به بهانه ارتباط با روسيه وضع نشدند. بازيگران غربي از همان روزهاي ابتدايي كه ايران در هر موقعيت و مكاني به قدرتي دست يافته تلاش داشته اند تا اشكال مختلف فشارها را تحميل كنند. واقعيت اين است كه در اين مورد نميتوانيم ساير تحولات از جمله تحولات منطقهاي و جنگ غزه را ناديده بگيريم. تحريمها هميشه در برهههاي زماني و به بهانههاي مختلف عليه ايران اعمال شده است. همين امروز نيز روابط ما با روسيه و چين قطع شود حتي يك مورد از تحريمهاي اعمالي لغو نخواهد شد. تحريمها در واقع بهانهها و اهرمهاي فشارهايي است كه غرب عليه ايران استفاده ميكند. البته كه اين تحريمها تا جايي و در مقطعي كاربرد خواهد داشت. دونالد ترامپ كه جزو افرادي است كه از تحريم به عنوان اهرمي جدي عليه ايران استفاده داشتهحالا مدعي است كه تحريمها بازيگراني چون تهران و مسكو را به سمت و سويي ميكشاند كه ممكن است درنهايت به زيان امريكا تمام شود. اينكه ما بخواهيم تحت تاثير اين اقدامات قرار بگيريم به اين معنا است كه غرب علنا در سياست خارجي كشور ما مداخله ميكند. اينكه اين ابزارهاي فشار سياست خارجي كشور را تحت تاثير قرار دهد موضوعي است كه حتما نبايد پذيرفته شود و تسليم اين فشارها شويم. به ويژه اينكه آگاه هستيم اين مسائل بهانه است. اگر مساله ادعاي ارسال موشك به روسيه نبود بهانه ديگري پيدا ميكردند كه به واسطه آن تحريمهاي جديدي عليه كشور وضع كنند. كما اينكه در سالهاي گذشته نيز اين اقدام را انجام دادهاند. بهمن در پاسخ به پرسش پاياني «اعتماد» درباره اينكه در شرايط فعلي همچنان مسير براي برقراري توازن در روابط دولت چهاردهم با شرق و غرب هموار است يا خير گفت: ايران مسيرهاي ورودي خود را به سمت هيچ يك از كشورها نبسته است. بارها اعلام كرده است كه حاضر به مذاكره در باب هر مسالهاي نيز است. واقعيت اين است كه بايد ديد طرف غربي چه تصميمي خواهد گرفت و چه سياستي را اتخاذ خواهد كرد. حداقل اكنون ميتوانيم بگوييم در اين مرحله طرفهاي مقابل ما متقاعد شده اند كه بايد مجددا به پاي ميز مذاكره برگردند و چارهاي جز ميز مذاكره نيست. اما در اين ميان تحولات داخلي و اتفاقاتي كه در اين بازه زماني در كشور رخ داده است ازجمله تغيير رييسجمهور و تحويل دولت، طرفهاي غربي را به سمت همان سياست شكست خوردهاي سوق ميدهد كه بخواهند از اهرمهاي فشار عليه ايران استفاده كنند و از اين طريق ما را مجاب كنند براي اينكه امتيازات بيشتري بگيرند. هر چند كه در سالهاي گذشته اين روش نيز آزمايش شد و ديدند كه عملا چنين اتفاقي رخ نخواهد داد. بنابراين مساله بيش از آنكه به طرف ايراني بستگي داشته باشد به طرف غربي مرتبط است. اينكه آنها سياست مذاكره و حل مساله را در پيش خواهند گرفت يا خير سياست تنشزايي و ايجاد مسائلي جديدتر را در پيش ميگيرند.