علي باقري در گفتوگو با «اعتماد» درباره محدوده وفاق و برخي انتقادات از انتصابات دولتي ميگويد
اكسير مشتركات در وفاق
نبش قبر رخدادهاي گذشته كمكي به تحقق ايده وفاق ملي و توسعه در كشور نميكند
مهدي بيكاوغلي
محدوده وفاق تا كجا امتداد دارد؟ خطوط قرمز و بايدها و نبايدهاي آن به چه صورت ترسيم ميشود؟ ارتباط انتصابات دولتي در ساختار مديريتي كشور با بحث وفاق چگونه تعريف ميشود؟ اين پرسشها و پرسشهاي ديگر از اين دست اين روزها به تناوب در فضاي سياسي و رسانهاي كشور جريان دارد و ضرورت پاسخگويي به آن احساس ميشود. علي باقري، فعال سياسي اصلاحطلب معتقد است كه شكلگيري بحث وفاق به شكل بنيادين خود نوعي توافق است. توافق نانوشتهاي كه ميان اركان مختلف جامعه و جناحهاي سياسي گوناگون منعقد ميشود. بهزعم اين فعال سياسي مانند هر پديده ديگري براي دستيابي به وفاق به جاي افتراقات بايد بر بلنداي اشتراكات نشست و حول محور گزارههاي مشترك قرار گرفت. خط قرمز وفاق هم از منظر اين چهره منافع ملي است.
در عين حال بايد توجه داشت، هر اندازه طرح ايده وفاق آشتي ملي در ساختار اجرايي كشوري مانند ايران، رويكردي آوانگارد محسوب ميشود، عملياتي ساختن و عينيت بخشيدن به آن براي رييسجمهور و يارانش سختتر و دشوارتر و پيچيدهتر است. اين روزها جريان رسانهاي مخالف دولت به شدت در حال پمپاژ اخبار نادرست و بدون پشتوانه در خصوص انتصابات دولت است. در حالي كه دولت به كرات اشاره كرده كه هيچ انتصابي را بدون تحقيق و هماهنگي با نهادهاي مسوول انجام نميدهد. اما مخالفان دولت ابتدا خبري فيك و جعلي درباره انتصابات دولتي روي خروجي برخي سايتها و متعاقب آن فضاي مجازي قرار ميدهند. اين خبر بدون پشتوانه، توسط عوامل رسانهاي رقيب پردازش ميشود و اين پالس به فضاي عمومي ارسال ميشود كه دولت برخي چهرههاي خاص و مسالهدار را در بخشهاي خاص سياسي، آموزشي، فرهنگي و... به كار گماشته است. اين روايت جعلي به اندازهاي دست به دست ميشود كه حتي توجه برخي افراد مسوول را نيز جلب كرده و زمينهساز انتقاد از دولت در خصوص انتصابي كه اساسا قرار نيست صورت گيرد، ميشود. علي باقري اما معتقد است، اگر نظام سياسي به اين نتيجه رسيده كه بايد مبتني بر ايده وفاق و افزايش مشاركت عمومي ظرفيتهاي كشور را افزايش دهد، اين توافق را بايد حول محور اشتراكات و نه افتراقات اجرايي كند. بازگشت به گذشته حول محور برخي رخدادهاي خاص كه روايتها و ديدگاههاي متفاوتي درباره آنها وجود دارد، نهايتا كمكي به پروژه وفاق و عملياتي ساختن آن نميكند.
همانطور كه برخي تحليلگران پيشبيني ميكردند، آرام آرام صداي برخي انتقادات در خصوص وفاق، محدوده، چيستي و چگونگي آن به گوش ميرسد. برخي معتقدند كه وفاق محدوده خاصي بايد داشته باشد و بزنگاههاي خاص سياسي را به عنوان قلمروي وفاق تعريف ميكنند. شما درباره محدوده وفاق چگونه ميانديشيد؟
ايده «وفاق» در سطوح مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و... حتما مبنا و چارچوبهايي دارد، همانطور كه در نقطه مقابل نميتوان اين واقعيت را ناديده گرفت كه طرفهاي مختلف مرتبط با ايده وفاق، حتما متفاوت ميانديشند و در بسياري از مباني ممكن است اختلافاتي داشته باشند. يعني همانطور كه وفاق ملي چارچوب و مبنا دارد، اختلافنظر ميان طرفهاي مختلف مرتبط با وفاق هم غيرقابل انكار است. در اين ميان آنچه بايد مبناي وفاق در كشور باشد، بحث منافع ملي است. هر آنچه منافع ملي كشور را تامين ميكند، محل توافق گروهها و نحلههاي فكري و سياسي مختلف است. لذا مهمترين مبناي وفاق، منافع ملي است. البته منافع ملي هم واژهاي است كه ميتواند از منظر هرمنوتيك با تفسيرهاي مختلفي همراه باشد، بنابراين بايد به تعريف واحدي از منافع ملي هم رسيد. اگر بخواهم بهطور اختصار به پرسش شما پاسخ دهم، ميگويم وفاق حتما نياز به محور و چارچوب دارد. اين محور و چارچوب هم از نظر من منافع ملي است. هر چند معتقدم درباره منافع ملي هم بايد به يك تعريف واحد برسيم.
بحث محدودهگذاري براي وفاق مبتني بر يك موضوع مشخص، مطرح شده و آن اعلام موضوع افراد در خصوص حوادث گذشته به خصوص رخدادهاي سال88 است. آقاي پزشكيان در زمان انتخابات اشاره كردند بايد از موارد اختلافي عبور كرد و حول محور مشتركات كه منافع ملي بارزترين نماد آن است، جمع شد. اين بازگشت مستمر به گذشته و وادار كردن افراد به اعلام نظر درباره رخدادي كه هرگز دادگاهي درباره آن برگزار نشد، به چه معناست؟
اساسا معتقدم ماندن در گذشته يكي از آفتهاي مهم كشور در مسير دستيابي به وفاق، آشتي ملي و نهايتا رشد و توسعه است. من نميگويم بايد رخدادهاي گذشته را فراموش كرد و روي حافظه جمعي جامعه خاك ريخت؛ به هر حال شكل كنشگري امروز افراد ريشه در گذشته آنها دارد، منتها اگر قرار باشد در اختلافات گذشته بمانيم، اساسا پروژه وحدت و اتفاق شكل نميگيرد. در خصوص مصاديق گذشته تاريخي و مقاطعي كه اختلافاتي بين جناحهاي مختلف سياسي بروز كرده، چندگونگي وجود دارد. برخي از اين مقاطع محل اختلاف گروههاي سياسي بوده و همچنان نيز هست. اگر قرار باشد رخداد تاريخي خاصي مورد ارزيابي قرار گيرد، 2يا 3جريان سياسي در كشور همچنان مختلف فكر ميكنند و نظرات متفاوتي دارند.
اين موضوع فقط اختصاص به يك ماجراي خاص ندارد. حتي در مورد رخدادي چون ملي شدن صنعت نفت هم طيفهاي مختلف روايتهاي خاص خود را دارند.
دقيقا، با وجود اينكه از ملي شدن صنعت نفت، بيش از 70 سال ميگذرد، جناحهاي مختلف، تفاسير خاص خود را از آن ارايه ميكنند. نميشود كه يك گروه به ساير گروهها بگويد بايد روايت خاص من را از ملي شدن صنعت نفت بپذيري! اين شدني نيست. طرفداران مصدق روايتي دارند. همراهان و گروههاي سمپات آيتالله كاشاني و مذهبيها، روايت ديگري و مشروطهخواهان هم ديدگاه ديگري را مطرح ميكنند. همگي هم روايت خود را عين واقعيت و حقيقت ميدانند. ضمن اينكه اگر بخواهيم بر مبناي تاريخ، آينده را داوري كنيم و مبناي حركت در آينده را صرفا رفتارهاي گذشته جناحهاي سياسي قرار دهيم، به شما اطمينان ميدهم كه پروژه وفاق به نتيجه نميرسد. اگر وقايع تاريخي نبش قبر شوند، اختلاف نگاهها همچنان وجود خواهند داشت. البته ممكن است، برخي تعديلها در نگاههاي تاريخي و گذشته جناحهاي سياسي رخ داده باشد، اما مطمئنا اين اختلافات در تفسير و تحليل تاريخي جناحهاي مختلف وجود دارد. مبناي وفاق ملي، متمركز شدن بر اشتراكات است وگرنه اختلافات همچنان نفس ميكشند. حتي در مورد حوادث نزديك هم اختلافنظرهاي بسياري ميان جناحهاي سياسي وجود دارد. مثلا درباره كابينه چهاردهم، جبهه پايداري، تفسير خاص خود را دارد، نواصولگرايان تفسير خاص خود را، گروههاي ميانهرو اصلاحطلبان هم ديدگاههاي خود را.
شما درباره ساختن آينده صحبت كرديد. براي ساختن آينده بايد مبتني بر چه چارچوبي عمل كرد؟
درسآموزي از تاريخ بايد وجود داشته باشد، اما براي ساختن آينده بايد بر مبناي توافق عمل كرد. توافق هم در ذات خود بر بلنداي اختلافات شكل ميگيرد. توافق ميان افراد و گروههايي شكل ميگيرد كه در خصوص مسائل مختلف اجتماعي، سياسي، فرهنگي و ...داراي اختلاف هستند. اما بر سر اصول و چارچوبي توافق كرده و همافزايي ميكنند. پيش چشم آوردن اختلافات تاريخي جز تخريب و برهم زدن اتفاق و وحدت فايدهاي ندارد.
انتقاداتي كه درباره وفاق مطرح شده، بيشتر حول محور انتصابات دولت مطرح شده. شما روند شكلگيري كابينه و حضور افراد در آن را چطور ميبينيد؟
انتصابات ساختار اجرايي بسيار اندك بوده و هنوز يك دورنماي كلي و وسيع از اين انتصابات ارايه نشده است. هنوز زود است كه بتوان درباره تركيب مديران دولت صحبت كرد. بنده هم به عنوان يك فعال سياسي با برخي انتصابات موافقم و با برخي از آنها مخالفم. اين طبيعي است. اما همگي ما، چه طرفداران دولت و افرادي كه به رييسجمهور منتخب راي دادهاند و چه افرادي كه به ايشان راي نداده و به دليل ايده وفاق در تركيب كابينه وارد شدهاند، بايد از مطلقانگاري پرهيز كنند. هيچ جرياني نميتواند همه مطالبات مدنظر خود را محقق ببيند. خصوصا طيف پيروز انتخابات و طرفدارانشان. دليلش اين است كه به شكل سنتي، طرف پيروز انتخابات اين حق را داشته كه پستها و مناصب اصلي كابينه را بر اساس نگاه خود بچيند. در دولتهاي قبل، هم اصولگرايان اينگونه رفتار كردهاند و هم اصلاحطلبان و ميانهروها. آقاي پزشكيان اما متفاوت عمل كرده و شعار وفاق و آشتي ملي را سر داده است. طبيعي است كه انتصابات كابينه وفاق بايد متعلق به جريانات سياسي مختلف باشد. طرفداران بايد متوجه اين واقعيت باشند و ارزيابي خود از دولت را مبتني بر اين واقعيتها صورت دهند. از سوي ديگر طيفهاي مخالف پزشكيان نبايد از ياد ببرند كه در دولتهاي گذشته با جعل عناويني چون «مسببين وضع موجود» همه طرفداران دولت گذشته را از دم تيغ عبور داده و از صحنه مديريتي كشور حذف كردهاند. من قصد منت گذاشتن بر سر هيچ جريان سياسي ندارم، چون دولت آقاي پزشكيان بر اساس يك درك عميق نسبت به مفهوم وفاق و اكسير توافقسازي دست به اين كار زده است. اما خوب است كه همه افراد و جرياناتي كه خواستههاي حداكثري دارند، حضور خود و همفكرانشان در دولت را قدر نهاده و تلاش كنند آن را تضعيف نكنند. دود تضعيف دولت همه كشور را دچار آسيب ميسازد، به خصوص طيفهايي كه در اردوگاه مخالفان دولت قرار داشتهاند.
وفاق؛ بهترين ترجمان اصلاحات
سيد محمد علي ابطحي
موضوع وفاق در شكل بنيادين خود يك امر اصلاحي است؛ يعني مجموعه كساني كه به ايران، جمهوري اسلامي و قانون اساسي اعتقاد دارند، ميتوانند موضوع و محتواي وفاق را شكل دهند. در حقيقت مجموعههاي برانداز و افراطي در چارچوب وفاق ملي قرار نميگيرند. مهمترين كاري كه مفهومي ذيل عنوان «وفاق» ميتواند انجام دهد آن است كه فضا را براي تندروها و راديكالها تنگ كرده و مديريت، تصميمگيري و سياستگذاري را براي افرادي كه دلشان براي ايران، نظام و مردم ميسوزد، فراهم كند. در واقع، وفاق زمينهاي فراهم ميكند تا طيفهاي مختلف حول محور اشتراكات و نظرات مشتركي كه دارند، كار كنند. لازم نيست كه مجموعه ديدگاههاي اين طيفهاي مختلف با هم يكي باشد، اما بدون ترديد جناحهاي مختلف نقاط مشترك و ديدگاههاي يكساني هم با هم دارند كه ميتواند محور همكاريها و فعاليتهايشان باشد. دستيابي به چنين جايگاهي، طبيعتا به تسامح دوطرفه نياز دارد، اين تسامح موردنياز است تا پروندههاي تلخ گذشته كه مناقشهبرانگيز است از سوي دو طرف بيرون نيايد و بحث و مناقشه درخصوص آنها صورت نگيرد. درواقع براي تحقق وفاق ملي، ميبايست بيشتر روي نقاطي كه اتفاقنظر درخصوص آنها وجود دارد، تمركز شود. چنين رويكردي است كه به وفاق ميانجامد و آن را محقق ميكند. گزارهاي كه امروز بيشتر از هر مساله ديگري مورد نياز ايران مدل 1403 است، بحث وفاق است. معتقدم بحث وفاق ملي كه دكتر مسعود پزشكيان اخيرا مطرح كرده، بهترين ترجمه و بهترين ترجمان اصلاحات در دوران معاصر و شرايط فعلي است. از سوي ديگر بايد توجه داشت كه وفاق نه به صورت تكبعدي و انفرادي و تكساحتي بلكه به كمك همه طيفها، گروهها و جناحها است كه محقق ميشود. اين بايد و اين ضرورت به كمك نيروهاي حاكميت، NGOها، احزاب و بدنه اجتماعي كه مردم هستند و ساير كنشگران اثرگذار در حوزههاي مختلف اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و... به منصه ظهور رسيده و عينت پيدا ميكند.
هنوز زود است كه بتوان درباره تركيب مديران دولت صحبت كرد. بنده هم به عنوان يك فعال سياسي با برخي از انتصابات موافقم و با برخي از آنها مخالفم.
آقاي پزشكيان متفاوت عمل كرده و شعار وفاق و آشتي ملي را سر داده است. طبيعي است كه انتصابات كابينه وفاق، بايد با حضور همه جريانات سياسي باشد.
توافق ميان افراد و گروههايي شكل ميگيرد كه در خصوص مسائل مختلف داراي اختلاف هستند. اما بر سر چهارچوبي توافق ميكنند. پيش چشم آوردن اختلافات تاريخي جز تخريب و برهم زدن اتفاق و وحدت فايدهاي ندارد.
با وجود اينكه از ملي شدن صنعت نفت، بيش از 70 سال ميگذرد، جناحهاي مختلف، تفاسير خاص خود را از آن ارايه ميكنند. نميشود كه يك گروه به ساير گروهها بگويد بايد روايت خاص من را از ملي شدن صنعت نفت بپذيريد.