«اعتماد» تبعات آسيبزاي كمكهاي نمايشي به كودكان كار را بررسي ميكند
فلاكتت را مقابل دوربين نشان بده
تا من ديده شوم
مخاطباني كه تحقير كودك كار را لايك ميكنند
الهه باقريسنجرئي
«تا حالا از اين ماشينهاي مدل بالا سوار شدي؟ دوست داري برات كادو بخرم؟ آخي... كفشهات پارهست؟ پاهات رو بيار نزديكتر بتونم فيلم بگيرم... بيا سوار ماشين شو بريم برات لباس و غذا بخرم. توي دوربين نگاه كن بگو چقدر خوشحالي از كادوهات...»
اين جملهها اگر به تمامي تحقير و توهين نباشد، قطعا نميتوانيم نشانهاي از خيرخواهي صرف هم در آنها پيدا كنيم. اين مكالمات كساني است كه در خيابانهاي شهر ميچرخند و از هر چيز و هر رويدادي براي استفاده در فضاي مجازي فيلمبرداري ميكنند و به تازگي، تب خيرخواهي هم به روزمرگيهاي آنها اضافه شده است. كساني كه با ماشينهاي آخرين مدل، با دل سير از وعده غذايي كه خوردند، با لباسهاي تميز و گرانقيمت و با دوربينهاي روشن، كنار كودك كار ميايستند و جزءبهجزء فلاكت او را روايت ميكنند تا در نهايت نشان بدهند كه سخاوتمندانه قرار است براي او غذا يا لباسي تهيه كنند. همان نمونههايي كه در فضاي مجازي در صفحه خبرهايي ميبينيم كه اگر نخواهيم كار آنها را بهطور كامل ميل به ديده شدن و خودنمايي تفسير كنيم، بيشك از يك ناآگاهي و بيسوادي اجتماعي ناشي ميشود. تازه اگر بخواهيم فيلم گرفتن از چهره كودك كار و پخش آن را ناديده بگيريم. اين خيرين موقتي كه كارشان با كودكان كار در حد توليد يك ويديوي چنددقيقهاي به پايان ميرسد، نميدانند كه با اين شيوه كمك كردن و روايت شرايط ناگوار و جلوي دوربين قرار دادنشان، آنها را بيشتر از اين چيزي كه هست، زخمي و آسيبخورده ميكنند.
بهرهكشي ازكودكان
«آزاده ملكزاده»، متخصص روانشناسي تربيتي و روانشناس كودك و نوجوان، در گفتوگو با «اعتماد» با تاكيد بر اينكه كودكان كار در بحثهاي روحي، رواني هيچ تفاوتي با كودكان ديگر ندارند، ميگويد: «بهطور كلي و در مورد تمامي كودكان، برخي متخصصان و صاحبنظران بر اين باورند كه شخصيت آنها تا قبل از 5 سالگي شكل ميگيرد و برخي ديگر شكلگيري شخصيت را تا قبل از سن بلوغ ميدانند. اصولا كودكان كار زير سن بلوغ هستند و از سنين بسيار پايين شروع به كار ميكنند؛ از همان نوزادي كه در آغوش والدينشان در خيابان حضور دارند تا زماني كه خودشان بزرگتر ميشوند و توانايي كار كردن در خيابانها را دارند.»
اين متخصص روانشناسي تربيتي، در مورد فيلمهايي كه به تازگي از كمك كردن به كودكان كار در فضاي مجازي ديده ميشود، توضيح ميدهد: «اين موارد بهرهكشي و سوءاستفاده از اين كودكان توسط يكسري افراد است كه به هر ترتيبي ميخواهند ديده و مطرح بشوند. در واقع كودكان را وارد معاملهاي ميكنند كه طي آن، كودك بايد مقابل دوربين حاضر شود يا يكسري حرفها و رفتارهاي خاص داشته باشد تا به او پاداشي داده شود. يكي از مهمترين آسيبها در اين شرايط، اين است كه كودكان كاري كه به اين شكل تحقير شدهاند، در آينده ياد ميگيرند كه تحقير و توهين را بپذيرند؛ چراكه وقتي جلوي دوربين حاضر ميشوند، افرادي كه از اينها فيلم ميگيرند، ميتوانند هر رفتاري با اين كودكان داشته باشند و براي اينكه كودك كار مطابق سناريوي آنها پيش برود، حتي آنها را توبيخ كرده و با تندي حرف بزنند. مثلا الان با بغض به دوربين نگاه كن يا موقع خوردن خوراكياي كه برايت خريدم، حرف بزن يا بگو اين بستني را كه در دستت است، من برايت خريدم. در واقع توهين و تحقير، الزاما ناسزا نيست، گاهي همين رفتارها و آسيب زدن به شخصيت آنها هم مصداق بارز تحقير هستند يا گاهي با توبيخ براي آنها پاداشي در نظر گرفته ميشود. مثلا اگر گوشه ديوار بايستي و كارهايي را كه من ميگويم انجام دهي يا كمي بيشتر جلوي دوربين برقصي، بيشتر دور ماشينم اسفند بچرخاني و... براي تو خوراكي ميخرم؛ به اين معنا كه در غير اين صورت به تو پاداشي از طرف من داده نميشود. تمام اينها آسيبهاي متعددي است كه كودكان كار در سنين پايين با آن مواجه ميشوند. از آنجايي كه يادگيريشان مشاهدهاي است و هر آنچه ميبينند، به ذهنشان سپرده ميشود، در نتيجه تحقير شدن و البته تحقير كردن را ياد ميگيرند.»
بازتاب تلخ نمايش خيرخواهانه ما در مقابل كودكان كار
هر چند كه شايد در لحظه اول تصور كنيم كودك كار، در سختترين شرايط زندگي ميكند و بحثهاي روانشناختي براي او مهم نيست، اما فراموش نكنيم كه او فقط يك كودك است و دقيقا همان درك و احساسات فرزندان ما را دارد و هر عمل و رفتاري در بزرگسالي او تاثير ميگذارد. گذشته از اين تاثيرگذاري در آينده، چنين رفتارهايي در بسياري موارد كودكان كار را به سمتي ميبرد كه باور كنند ميتوانند از تحقير شدنشان پول دربياورند و رفتهرفته نه تنها به اين رفتار عادت ميكنند كه حتي از آن به عنوان مهارتي براي كسب درآمد بيشتر استفاده ميكنند و گاهي به كودكان كوچكتر هم ميآموزند.
«عمو، اگه آواز بخونم برام فلافل ميخري؟ اون پنجاهي رو بده يه دور بيشتر دور ماشينت اسفند ميچرخونم. خاله گشنمه بيا برام غذا بخر، ساندويچ نميخوام، بريم رستوران اونور خيابون...» اين جملهها كه حتما بارها در روز از كودكان كار شنيدهايم، بخشي از بازتاب تلخ نمايش خيرخواهانه ما در مقابل كودكان كار است.
ملكزاده در اين باره توضيح ميدهد: «اگر تصور كنيم كه كودكان كار روزي شرايطي براي تحصيل يا زندگي بهتر پيدا كنند، ناخودآگاه اين آسيبها همراه آنها خواهد بود. براي همين است كه حتي در زمانهايي كه تلاشي براي بهبود وضعيت تحصيل يا جلوگيري از كار آنها ميشود، ترجيح خودشان اين است كه دوباره به همان شيوه زندگي و كار در خيابان برگردند، جلوي دوربين برقصند، با گريههاي نمايشي ترحم جلب كنند، با رفتارهاي نامناسب آدمها را بخندانند و... در مقابل، خوراكي يا پولي را به دست بياورند، چراكه به اين پاداش گرفتن در مقابل تحقير عادت كردهاند و در واقع آن را آموختهاند. مشكل بزرگتري كه در اين شرايط ايجاد ميشود، اين است كه تحقير شدن براي آنها عادي ميشود و اينكه كسي با آنها بدرفتاري داشته باشد يا شخصيتشان را خرد كند، برايشان ناخوشايند و برخورنده نخواهد بود، حتي شايد لبخند بزنند و هيچ عكسالعملي نشان ندهند.»
گسترش چرخه آسيب با خيرخواهي چندساعته
كودكان كار، به واسطه تولد و زندگي در بستر آسيبهاي مختلف از فقر گرفته تا بدسرپرستي و بيسرپرستي، بيخانماني، قرار گرفتن در معرض انواع سوءاستفادههاي رواني، جسمي و جنسي و... بهطور طبيعي متحمل شرايط نامطلوبي هستند و انواع حسهاي نابرابري، سركوب، طرد اجتماعي و بهطوركلي انواع محروميتها را تجربه ميكنند. مجموع اين رفتارها، آسيبپذيريشان را بيشتر و خيابانهاي شهر را براي آنها ناامنتر كرده است. همين موضوع، با كمي بيتوجهي باعث ميشود آنها خودشان به عاملي براي توليد خشونت و تحقير در آينده تبديل شوند.
ملكزاده، با توجه به تجربه كار با اين كودكان، در مورد تكرار چرخه آسيب براي آنها ميگويد: «خود اين كودكان بهطور طبيعي به دليل اينكه معمولا چهره ژوليده و لباسهاي نامناسبي دارند و در شرايط ناخوشايندي مشغول كار هستند، اعتمادبهنفس و خودباوريشان به شدت پايين است و بنابراين چنين رفتارهاي توهينآميزي، آنها را دوباره وارد يك سيكل معيوب آسيب و تحقير ميكند كه نهتنها براي خودشان به شدت مخرب است، ميتواند آنها را براي ديگران هم مخرب كند. يعني كودكي كه خودش در خيابان تحقير شده، در اولين قدم آن كودك كوچكتري كه همراهش است را به راحتي ميتواند تحقير، سرزنش و توبيخ كند. در واقع ياد ميگيرند كه با تحقير شدن به خواستهشان برسند و ديگري را كه شرايط نامناسبي ندارد و در موضع ضعيفتر قرار گرفته، تحقير كنند و اين زنجيره بهطور دايم ادامه پيدا خواهد كرد.»
به گفته اين متخصص روانشناسي كودك و نوجوان، يك جنبه بهرهكشي از كودكان كار، به همان گروههايي برميگردد كه در ازاي جاي خواب و اندكي دستمزد، تمامي درآمد اين كودكان را ميگيرند و سوءاستفادههاي بسياري -كاري و رواني- از اين كودكان دارند. جنبه ديگر همين رفتارهايي است كه در ظاهر كار خير است، اما عملا چيزي جز سوءاستفاده از اين كودكان در راستاي ديده شدن خودشان نيست. او درباره اين رفتارهاي ناآگاهانه كه به نوعي بهرهكشي از كودكان كار است، ميگويد: «جامعه، خانواده و فرهنگ عمومي هميشه به ما آموخته كه كار خير را بدون سروصدا و به دور از رياكاري انجام دهيم. جز اين جنبه، اگر قرار است من به كسي كمك كنم و دل او را شاد كنم، قرار نيست آن كار را به ديگران نمايش دهم. هرچند كه در اينجا قصدم از گفتوگو بررسي شخصيت نمايشي اين افراد نيست، اما اگر بخواهم بهطوركلي اشاره كنم، در اكثر موارد، آنهايي كه از كمك كردن به كودكان كار و آسيبديده براي ديده شدن خودشان استفاده ميكنند، اغلب به دنبال جبران ناكاميها و كمبودهايشان هستند و ميخواهند خودشان را به هر شكلي به نمايش بگذارند. در واقع اصلا به آسيبي كه ممكن است به آن كودك وارد شود، توجهي ندارند و فقط ميخواهند خودشان را مطرح كنند.»
چون دست و صورتمان كثيف است ،كودكان داخل ماشين از ما ميترسند
كودكي نكردن به اسم كودكان كار گره خورده است. احتمالا هيچ وقت اسباببازي دلخواهشان را نداشتهاند يا حتي اصلا بازي نكردهاند. هيچ وقت بهانه نگرفتهاند. حتي نتوانستند بگويند كه از كار خسته شدهاند يا مطالبهاي داشته باشند. اين كودكان فقط ميتوانند از پشت شيشه خوراكيها، لباسها و اسباببازيهاي رنگارنگ را نگاه كنند. با اينكه بر اساس يك قانون نانوشته و بيرحم، ميدانند كه زمين تا آسمان با كودكي كه همراه والدينش مشغول تفريح و خريد است، فرق دارند، اما اين فرق داشتن برايشان به قيمت هزار بار شكستن تمام ميشود.
ملكزاده در مورد تجربههاي ناخوشايند مواجهه كودكان كار با ساير كودكان در خيابان ميگويد: «در سالهايي كه در حوزه كودكان كار فعاليت ميكردم، اصليترين تجربه ناگوار و ناخوشايند آنها كه تقريبا بين تمامشان هم مشترك بود، زماني است كه در خيابان مشغول كار هستند يا جلوي ماشيني در حال رقصيدن و شيرينكاري براي جلب توجه و پاداش بيشتر هستند و ميبينند كه در ماشين كودكي همسنوسال خودشان نشسته است. به خصوص اينكه خيلي از اين كودكان ميگويند: «چون دست و صورتمان كثيف است و لباسهاي نامرتبي داريم، كودكان داخل ماشين از ما ميترسند» و تقريبا اين جديترين آسيب و تحقيري است كه تمام كودكان كار با آن مواجهند.»
به گفته اين متخصص روانشناسي تربيتي، اين كودكان به اندازه كافي آسيبديده هستند يا بدسرپرستند يا بيسرپرست، همين كار كردنشان در سن پايين به شدت براي آنها مخرب است، از طرفي حضور مدامشان در خيابان، خطرات بسياري براي آنها به همراه دارد، در نتيجه ما نبايد با توبيخ، تنبيه، توهين و تحقير كه فقط در راستاي ديده شدن خودمان است، آسيب آنها را بيشتر بكنيم؛ «در واقع، ما با اين رفتارها، آسيبهاي گذشته خودمان را به فرد ضعيفتر انتقال ميدهيم، او هم در بزرگسالي همين آسيبها را به نسل بعدي منتقل ميكند و اين سيكل معيوب تا هميشه ادامه پيدا ميكند. بنابراين ديگر در اين شرايط نبايد بگوييم چرا جامعه از آسيب پاك نميشود.»
وقتي كامنتهاي فيلمهاي منتشر شده از كودكان كار را كه در ازاي غذا يا لباس و هرگونه پاداشي، مقابل دوربين افراد به اصطلاح خير قرار گرفتهاند، ميخوانيم، با پيامهايي از قبيل: «دستت درد نكنه كه داري كار خير رو ترويج ميدي، خدا خيرت بده كه باعث شدي يك لحظه شاد شه و چه خوب كه اجازه دادي يك بار ماشين خوب سوار شه و غذاي خوب بخوره» مواجه ميشويم كه دقيقا مشكل از همين يك كار يكلحظهاي و بدون در نظر گرفتن عواقب آن شروع ميشود. اولين و سادهترين عواقب اين كار، همان تحقير و توهيني است كه آن كودك متحمل ميشود. حتي اگر مقابل دوربين بخندد، برقصد، آواز بخواند و... باز هم از بار تحقير مستتر در اين رفتارها در امان نيست و در ناخودآگاهش ثبت شده است.
تمام تلاش و صحبت روانشناسان و فعالان حقوق كودك اين است كه چنين رفتارهايي، نهتنها كار خير نيست كه به دليل گستردگي آسيبهايي كه به كودكان كار وارد ميكند، بايد متوقف شود.
فرهنگسازياي با اين شيوه نمايش دادن كار خير، اتفاق نميافتد
فرشيد يزداني، فعال حقوق كودك هم در گفتوگو با «اعتماد» اين موضوع را تاييد ميكند كه اين رفتارها، بيشتر از وجه امر خير، نشاندهنده خودنمايي آن افراد است. او در اين باره ميگويد: «اگر فردي معتقد به كار خير به مفهوم گسترده آن است، نمايش كار خير بيمعني است و فرهنگسازياي هم با اين شيوه نمايش دادن اتفاق نميافتد. آنچه در اين نمايش دادنها مشاهده ميشود، نگاه فرد خير از يك موضع بالاست كه كودك را به ابژه تبديل كرده تا بتواند خودش را نشان بدهد. در واقع اصلا نگراني اين افراد، گرسنگي يا شرايط ناخوشايند كودكان كار نيست. بيشتر ارضاي نيازهاي شخصي و هويت پيدا كردن خودشان است.»
نكته مهمتري كه در پس اين بررسيها نهفته، اين است كه ما فراموش نكنيم اساسا كار كودك معضل و آسيب اجتماعي است و بايد در تلاش براي حذف آن باشيم، نه اينكه با نشان دادن تصويرهاي زيباي ساختگي، اصل اين آسيب را ناديده بگيريم. اين عضو انجمن حمايت از حقوق كودكان، در اين باره توضيح ميدهد: «موضوع اصلي نوع نگاه به كودك كار است؛ با اين روشها مشكل كار كودك حل نميشود و حتي چنين عملكردهايي اثر منفي بر كودك ميگذارد؛ چراكه بعد از اينكه كودك از ماشين اين افراد پياده ميشود، دوباره وارد چرخه كار و همان آسيبهايي ميشود كه پيش از اين بوده. اگر قرار است اقدام مفيدي براي كودكان كار شود، راههاي متفاوت و اثرگذار بسياري وجود دارد و به نظر من اين برخوردها، از نظر اجتماعي هم براي آن كودكان خوب نيست. به خصوص وقتي چهره اين كودكان را نشان ميدهند، به نوعي حس ترحم و تحقيرشدگي براي آنان ايجاد ميكنند. از طرفي، اين حس تحقير و ترحمي كه براي كودك ايجاد ميشود، همچنين وقتي خودش را در برابر اين امكانات اينقدر كوچك ميبيند، ممكن است به جايي برسد كه بخواهد در آينده انتقام اين تحقير شدن را از جامعه بگيرد.»
همين يك ساعت كار خير، باقي زندگي كودك كار را به هم ميريزد
يزداني درباره اينكه اگر بخواهيم به زبان عاميانه به افرادي كه از فلاكت كودكان كار براي نمايش خودشان استفاده ميكنند، تبعات كارشان را بگوييم، توضيح ميدهد: «معمولا افراد در مقابل كارشان، اين توجيه را ميآورند كه باعث شدهاند كودكان كار در ميان سختي زندگيشان، يك ساعت خوش بگذرانند. در اين مورد بايد به آنها بگوييم كه در درازمدت چه تاثيري بر كودكان دارند. در واقع نهتنها براي هميشه او را از اين چرخه آسيب دور نميكنند كه همين يك ساعت، باقي زندگي او را به هم ميريزد؛ از حس تحقير گرفته تا خشم كودك از درك فاصله طبقاتي و تمايزش با جامعه كه شايد پيش از اين يك ساعت، آنها را به اين اندازه درك نكرده بود. در نهايت تمامي اين رفتارها، نهتنها براي كودك خطرناك است كه حتي از كودك كار هم يك فرد خطرناك براي جامعه ميسازد. به نظر من بايد اين افراد را توجيه كرد كه اگر تمايل به كار خير دارند، حتما از طريق انجياوها و نهادهاي شناخته شده انجام دهند. موضوع ديگر پيامدهاي نمايش چهره اين كودكان است كه بيشك نقض آشكار حقوق كودك است و بر اساس قوانين، جرم است. هر قدر هم كودكان كار به ظاهر خودشان ميل به حضور در مقابل دوربين داشته باشند، باز هم از عواقب پخش شدن فيلم و عكسشان در بزرگسالي آگاه نيستند، چراكه ممكن است در بزرگسالي شيوه زندگيشان تغيير كند يا تحصيلاتشان را ادامه دهند يا در مجموعهاي مشغول به كار شوند. در آن زمان تمامي اين تصاوير، عليه آنها خواهد بود. بنابراين به هيچ عنوان اجازه نداريم به حقوقشان تجاوز كنيم.»
در سال ۱۳۷۲ با تصويب مجلس شوراي اسلامي، ايران به كنوانسيون حقوق كودك ملحق شد و در سال ۱۳۸۸ با تصويب دولت، وزارت دادگستري به عنوان مرجع ملي كنوانسيون حقوق كودك فعاليت خود را آغاز كرد. بر اساس اعلام مرجع ملي كنوانسيون حقوق كودك، انتشار تصاوير كودكان در فضاي مجازي و سايتهاي خبري علاوه بر نقض حريم خصوصي و حقوق آنها، كودكان را در معرض مخاطره و سوءاستفاده قرار ميدهد و اين اقدام ممنوع است. يكي از موارد فاحش نقض حقوق كودك، نشر و بازنشر تصاوير كودكان با اهداف مختلف نظير نمايش زيباييها و استعدادهاي كودكان، برانگيختن حس ترحم مخاطبان، تبليغ كالا و خدمات در فضاي مجازي و رسانه ملي، سايتهاي خبري و اينترنتي و صفحات شخصي توسط اشخاص حقيقي و حقوقي حتي والدين است كه اين اقدام علاوه بر نقض حريم خصوصي كودكان، ناديده انگاشتن مصالح عاليه آنان تلقي ميشود و به صورت بالقوه ميتواند كودكان را در معرض مخاطرات و آسيبهاي جسماني و رواني در آينده قرار دهد. همچنين مطابق پيماننامه حقوق كودك، رعايت شـأن و منزلت انساني براي كودكان، الزامي است و انتشار عكس كودكان نقض اصل حق حريم خصوصي كودكان است.
«قاسم حسني»، عضو هياتمديره انجمن حمايت از كودكان كار، در گفتوگو با «اعتماد» درباره منع قانوني استفاده و انتشار تصوير كودكان كار توضيح ميدهد: «قانون مشخصي كه در آن به نحوه برخورد با كودكان كار اشاره كرده باشد، وجود ندارد، چراكه اساسا كار كودك يك پديده غيرقانوني است كه در بيحقوقي به سر ميبرد و «حقوق كودكان كار» خودش يك پارادوكس است. وقتي در بستر بيحقوقي و به صورت غيرقانوني اصل اتفاق كه همان كار كودك است اتفاق ميافتد، پروتكل و قانوني بر آن حاكم نيست. اما بر اساس قوانين حمايت از حقوق كودكان، انتشار تصاوير آنها و نمايش دادن كودكان، غيرقانوني و جرم است، ضمن اينكه روح حاكم بر تمامي قوانين داخلي و بينالمللي حمايت از حقوق كودكان، ازجمله پيماننامه حقوق كودك بر حفظ حريم كودكانه آنها استوار است و اين قانون، براي تمامي كودكان يكسان است. البته به باور من نمايش افراد نيازمند و آسيبديده، به نام انجام كار خير، نهتنها براي كودكان كه در مورد بزرگسالان هم نادرست است و اجازه چنين رفتاري را نداريم؛ حتي اگر به بهانه ترويج كار خير باشد. اگر بخواهيم نگاه انساني داشته باشيم، بسياري موارد وجود دارد كه لازم نيست حتما قانوني براي ممنوعيت آنها نوشته شود. انسانها در هيچ جايگاهي اجازه تحقير، كوچك شمردن و بازيچه قرار دادن انسانهاي ديگر به بهانه فقر را ندارند. افراد فقير، تنها مشكلشان اين است كه به لحاظ مالي در تنگنا هستند و اين مشكل نميتواند به ما مجوز بدهد كه شأن و كرامت آنها را زيرسوال ببريم.»
به گفته حسني، گاهي بزرگسالان نيازمند و آسيبديده هم، با تصور گشايشي در شرايطشان يا دريافت پول و كمكهاي مالي، حاضر ميشوند مقابل دوربين آمده و از شرايطشان بگويند. اما ممكن است در آينده، شرايط و جايگاه اجتماعي آنها تغيير كند و مشغول به كار و زندگي مناسبي شوند، اما آسيب اين فيلم و عكسها كه بيانگر شرايط نامساعد آنها بوده، هميشه همراهشان ميماند. در مورد كمك كردن به كودكان هم لازم است بدانيم كه اين كار نيازمند مهارت است و بايد مطمئن شويم كه با كارمان به آنها آسيبي نميرسانيم. او در اين باره توضيح ميدهد: «خيريني كه تمايل دارند به كودكان كمك كنند، بايد توجه داشته باشند كه مواجهه و رفتار با كودكان يك مهارت است كه دانش روانشناسي و تخصص ميخواهد. حتي در مورد چگونگي حرف زدن و سوال پرسيدن از كودكان هم بايد مهارتهايي داشته باشند كه شأن انساني آنها حفظ شود كه متاسفانه در اين فيلمهايي هم كه از كمك به كودكان كار منتشر ميشود، چنين مهارت و تخصصي مشاهده نميشود.»
ما در جامعه با تعداد كثيري از افرادي مواجه هستيم كه اطلاعات كافي در مورد شرايط دوران كودكي ندارند، چه برسد به اينكه از آسيبهاي كودكان كار آگاه باشند. اولين و سادهترين مساله اين است كه وقتي عكسي از يك كودك يا نوجوان منتشر ميكنيم كه براي دريافت غذا، لباس، يا پول انواع رفتارها را مقابل دوربين انجام ميدهد، بايد توجه كنيم كه اين فيلم و عكس تا بزرگسالي او و بين تمام افراد پخش و ماندگار خواهد شد. قطعا هيچ فردي تمايل ندارد كه عكس و فيلمي از كودكي و نوجواني او در چنين حالتهايي در دست ديگران بچرخد. «ثريا عزيزپناه»، فعال حقوق كودكان در گفتوگو با «اعتماد» با اشاره به اينكه كودكان قادر به تشخيص شرايط خودشان نيستند و بنابراين رضايت آنها در انتشار عكس و فيلمشان معني ندارد، ميگويد: «هر قدر بگوييم كه كودك كار خودش با ميل خودش مقابل دوربين ظاهر شده، باز هم ميدانيم كه در ازاي دريافت پاداش اين كار را كرده و دركي از تبعات كارش در آينده ندارد. بنابراين از آنجايي كه طبق قوانين حقوق كودك هيچ فردي اجازه استفاده و انتشار عكس و فيلم كودك را ندارد، اين كار دقيقا مصداق بارز سوءاستفاده از آن كودكان است. به باور من، آگاهيبخشي و افزايش سواد اجتماعي افراد در چنين مواردي، از طريق همان فضاي مجازي امكانپذير است. در واقع افرادي كه فعال حقوق كودك هستند يا با كار رسانه آشنايي دارند، ميتوانند از طريق همان فضايي كه باعث ديده و بزرگ شدن اين افراد شده، دست به اطلاعرساني و هوشيار كردن مخاطبان بزنند. غير از فعالان كودك و رسانه، هر شهروند و مخاطبي ميتواند مخالفت خود را با اين رفتارها اعلام كند؛ حتي اگر فقط يك نفر باشد كه پيام مخالفت براي منتشركننده اين اقدامات نمايشي ميگذارد، ممكن است او را به فكر فرو ببرد و قطعا در درازمدت تاثيرگذار خواهد بود. در حال حاضر ما ماده قانوني نداريم كه بتواند مقابل چنين رفتارهاي به ظاهر خيرخواهانه را بگيرد، چون در عمل، جرمي مرتكب نشدند، اما نفس كار آنها آسيبزاست و ضرورت دارد از طريق آموزش و آگاهيرساني، مقابل آن بايستيم.»
بيرون آوردن كودكان از چرخه فقر مستلزم سالها ممارست است
به گفته اين فعال حقوق كودكان آن چيزي كه در جامعه شاهد آن هستيم، رفتارها و پوشش و سلايقي است كه در يك دوره خاص، مورد توجه افراد قرار ميگيرد و همه سعي در تكرار و انجام آن دارند و اين به اصطلاح مد شدن يك رفتار، در تمامي حوزهها ديده ميشود. امروز هم به واسطه فضاي مجازي و با گسترش ارتباطات جمعي، اين مدها از پوشش و ظاهر فراتر رفته و رفتارها را هم در بر گرفته است. خيرخواهيهاي نمايشي هم نوعي از اين رفتارهاست كه به دليل بازتاب گسترده، باعث ميشود افراد به سرعت ديده و معروف شوند. عزيزپناه با اشاره به اينكه كارها و كمكهاي مقطعي، نهتنها كمكي به اصلاح آسيب كودكان نميكند كه حتي ممكن است شرايط را از آن چيزي كه هست، بدتر كند، ميگويد: «اين رفتارهاي به ظاهر خيرخواهانه كه ممكن است حداكثر يك الي دو ساعت وقت آنها بگيرد، بازتاب و تبعات آن بسيار گستردهتر خواهد بود. در واقع ما در بحث مسائل اجتماعي و كاهش آسيبها، با فرآيند طولانيمدت مواجه هستيم. به اين معنا كه وقتي فردي به عنوان يك انسان اجتماعي و شهروند دغدغهمند وارد حوزه آسيبهاي اجتماعي شده و با كودكان محروم و آسيبديده روبهرو ميشود، بايد بپذيرد كه تاثيرگذاري و ايجاد دگرگوني در زندگي اين كودكان، ممكن است چند سال طول بكشد. يعني كمك كردن به كودكان كار و بيرون آوردن آنها از چرخه فقر قابليتي مستلزم سالها ممارست و پيگيري است كه گاهي حتي ممكن است پس از سالها تلاش هم، به دليل شدت آسيب اين كودكان، نتوانيم به نتيجه صد درصد قابل قبول دست پيدا كنيم.»
اگر وجه خودنمايي چنين كمكهايي را ناديده بگيريم و تصور كنيم كه اين برخوردهاي نمايشي با كودكان كار، مبنا و معيار خيرخواهانه داشته باشد، باز هم رفتار اشتباهي است، چراكه باعث ميشود اعتماد كودكان سلب شود؛ اين افراد، به عنوان يك شهروند دلسوز وارد زندگي كودكان كار ميشوند، آنها را به آرايشگاه، فروشگاه يا رستوران ميبرند، با الفاظي مانند عموجان، پسرم، دخترم يا تعريفوتمجيد و رفتارهاي مهربانانه، اعتماد آنها را جلب ميكنند، از آنها عكس و فيلم ميگيرند و بعد ميروند و تمام. اثر كوتاهمدت چنين رفتارهايي اين است كه كودكان وارد پروسهاي ميشوند كه اعتماد خود را به ديگران از دست ميدهند، چراكه متوجه ميشوند آنها با سوءاستفاده از كودكان ميخواهند خيرخواهي خود را فرياد بزنند و به نمايش بگذارند. در درازمدت هم باعث ميشود كودكان آسيبديده ياد بگيرند از شرايطشان بهرهجويي كنند و منفعتي به دست بياورند.
آنطور كه اين عضو انجمن حمايت از حقوق كودكان ميگويد، در نشستهاي حقوق كودك، بارها در اين مورد بحث شده كه چنين رفتارهاي نمايشي با استفاده از كودكان كار، خيرخواهي نيست. از طرفي نميتوان بر اين كارهاي مقطعي يكي، دو ساعته تكيه كرده و فكر كنيم كه شرايط كودك را تغيير ميدهد، بلكه فقط منجر به از دست دادن اعتماد او ميشود، حتي اگر بيشتر از يكي، دو ساعت طول بكشد ولي فقط در يك بازه زماني مشخص باشد و نتيجه دايمي از آن حاصل نشود.
عزيزپناه در اين مورد به غذا دادنهاي مقطعي به كودكان كار اشاره ميكند و ميگويد: «هر چند وقت يكبار، موجي براي غذا دادن به كودكان كار در برخي محلات راه ميافتد و فقط يكي، دو ماه انجام ميشود و بعد از آن، براي هميشه اين كودكان به فراموشي سپرده ميشوند. تمامي اين رفتارها كه بدون آگاهي و برنامهريزي تخصصي و بدون نگاه بلندمدت انجام ميشود، هيچ نتيجهاي جز آسيب نخواهد داشت. بنابراين، نياز به آگاهي عمومي و حساس شدن جامعه داريم تا بياموزيم براي اثرگذاري مثبت در زمينه آسيبها، بايد كارهاي مستمر، با پيگيري و تعامل هميشگي با گروه هدف انجام دهيم و از طرف ديگر، بايد بسيار اين موضوع را تكرار كنيم كه چنين رفتارها و اقدامات مقطعي در قالب خيرخواهيها كه امروز در حال گسترش هستند، ميتوانند بسيار بيشتر از تاثيرگذاري، آسيبزا باشند.»
اين روزها، برخي افراد به هر كاري دست ميزنند تا ديده شوند و به واسطه اين ديده شدن يا به رضايت شخصي يا حتي به درآمد برسند. اما مهم است كه توجه كنند به چه قيمتي قرار است به هدف و ميل دروني خودشان برسند. هر كدام از ما در هر لحظهاي كه بخواهيم، ميتوانيم در اولين خيابان نزديك محل سكونتمان، يكي از كودكان كار را ببينيم كه شايد به خاطر فشار فقر و آسيبهايي كه تحمل ميكنند، حاضر باشند هر كاري كه به آنها ميگوييم، انجام دهند. اين رفتار براي ما شايد چند دقيقه و نهايتا يك ساعت طول بكشد و با نمايش كار خيرمان، يك ماه از طرف اطرافيان تشويق شويم و بعد هم به راحتي خودمان و كار خيرمان فراموش شود، اما آنچه ميماند، به مثابه هُل دادن يك كودك در چاهي است كه هر لحظه بيشتر از قبل در آن فرو ميرود و خيرخواهي نمايشي ما، خودآگاه يا ناخودآگاه، مانند سنگي است كه روي دوش او ميگذاريم تا اگر هم بخواهد، به راحتي نتواند خود را از آن چاه بيرون بكشد.