نام ديگر ابتذال
حسن لطفي
كيك محبوب من ساخته مريم مقدم و بهتاش صناعيها فيلم محبوب من نيست. نه اينكه از ديدنش لذت نبرده باشم كه بردهام. (فقط حيف كه مثل خيليها ناگزير شدم بدون پرداخت هزينه بليت به تماشايش بنشينم و از اين بابت مديون تهيهكننده فيلم هستم) نه اينكه فيلم بد است و موضوعش دور از دنيايي است كه به سليقهام ميخورد كه نزديك است و ميخورد. خوب هم ميخورد. تنهايي آدمهاي فيلم مثل تنهايي شخصيت فيلم احتمال باران اسيدي مساله زمانه ماست (حداقل من اينطور فكر ميكنم) و هم خوب پرداخت شده است. شايد اگر تنهايي و كهنسالي و دغدغههاي انساني دو شخصيت اصلي كيك محبوب من (با بازيهاي خوب ليلي فرهادپور و اسماعيلمحرابي) با كنايههاي سياسي همراه نميشد راحتتر ميتوانست فيلم محبوب كساني قرار گيرد كه بيان دغدغههاي سياسي، اجتماعي، انساني و... را سطحي نميخواهند. نه اينكه بيان اين دغدغهها بد باشد و سينما نيازي به بيان آنها نداشته باشد كه هم دارد و هم خوب است. اما وقتي روند كلي فيلم نيازي به اين صحنهها نداشته باشد و از آن مهمتر نحوه بيانش شعاري باشد و طوري به تصوير كشيده شود كه از فيلم بيرون بزند، ماجرا فرق ميكند. نه اينكه همه از اين برخورد مريم مقدم و بهتاش صناعيها بدشان آمده باشد، خيليها كه در اين سالها، غيبت بخشي از اتفاقات و وقايع پيرامونشان در سينما آزارشان ميداده با كيك محبوب من به وجد آمدهاند و براي فيلم هورا ميكشند. البته در كنار اين موافقان، مخالفاني هم هستند كه بهدليل وجود همين صحنهها (صحنههاي مربوط به گشت ارشاد و...) فيلم را با كلام و قلم سنگسار ميكنند. شايد وجود همين صحنهها هم باعث شده تا لحظات عاطفي فيلم كه از قضا بهترين لحظات فيلم است را مبتذل بنامند. ابتذالي كه اگر درست نگاه كنيم بيش از آنكه تنخواهي مرسوم در فيلمهاي كمدي روي صحنه در آن باشد به نيازهاي عاطفي آدمها پرداخته است. نيازي كه سن و سال و زن و مرد نميشناسد و مربوط به خلق و خوي انسان سالم است. از تنهايي بخشي از جامعه ميگويد كه از قضا روز به روز بيشتر هم ميشود. اينكه شوخيهاي جنسي فيلمهاي كمدي پرفروش اين سه سال به چشم مبتذل خوانان كيك محبوب من نيامده، نشان ميدهد معناي ابتذال براي ايشان با خودي و غيرخودي بودن سازندگان فيلمها ارتباط بيشتري دارد. مهم اين است كه چه كسي چه چيزي را ميگويد.