پالسهاي مثبت ترامپ به ايران
هاني رستگاران
نشريه فارين پالسي دو روز پيش اعلام كرد: دونالد ترامپ، چهل و هفتمين رييسجمهور منتخب ايالات متحده امريكا، در حال تدوين توافقي جديد با ايران است. پس از اين پالس مثبت ترامپ كه نشان ميدهد او همچنان بر وعده مذاكره و تمايل به توافق با جمهوري اسلامي ايران پايبند است، نشريه اسراييلي جروزالمپست در مقالهاي نوشت: ترامپ پيشنويس قانوني براي فشار حداكثري و اعمال تحريمهاي فزاينده عليه ايران را تهيه ميكند. بيشك نوع نگاه رسانههاي اسراييلي به مقوله تعامل امريكا با ايران، نشان از واهمه و هراس سياستمداران اين رژيم از طرح توافق و هرگونه مبادله امتياز بين امريكا و ايران است. برنامههاي ترامپ از روز نخست كمپين انتخاباتي ۲۰۲۴ او بر چند محور استوار بود؛ نخست حل مناقشات و پايان دادن به جنگهاي جاري در جهان كه بهطور خاص به جنگ روسيه و اوكراين اشاره دارد و همچنين جنگ خاورميانه؛ دوم تاكيد بر لزوم حصول توافق و حل اختلافات با روسيه و ايران كه پالس مثبت ديگري در قبال وضعيت شكننده و ناپايدار سياسي، محصول عملكرد دموكراتها در زمان رياستجمهوري جو بايدن در امريكاست و سوم ضرورت حفظ امنيت داخل مرزهاي امريكا از ورود مهاجران غيرقانوني و بهبود وضعيت اقتصادي مردم كه در ۴ سال رياستجمهوري بايدن بهشدت متزلزل و رو به افول است. حال آنكه ترامپ بارها در كارزارهاي انتخاباتي خود به نقش محوري و بيبديل ايران به عنوان يك قدرت منطقهاي اشاره كرده و هيچگاه برخلاف كامالا هريس كه در پاسخ به بسياري از سوالات مطرح شده پيرامون جنگ جاري در خاورميانه سكوت اختيار كرد، به دامن زدن جنگ يا افزايش ميزان تنش و خشونت در منطقه اشارهاي نكرد و از پايان جنگها در صورت انتخاب او، در قالب يكي از شعارهاي انتخاباتي بارها استفاده كرد. همانگونه كه بسياري از تحليلگران در عرصه بينالملل اعتقاد دارند دوران دوم رياستجمهوري دونالد ترامپ، بسيار متفاوت از دوران نخست او خواهد بود، قطع به يقين اين رويه در ارتباط با ايران هم صادق است. دوران نخست ترامپ با تحريمهاي بسيار، خروج از برجام، ترور سپهبد شهيد قاسم سليماني و فشارهاي حداكثري در حوزه سياست خارجي و اقتصاد براي ايران همراه بود كه خاطرات تلخي را برجا گذاشت؛ اما ظاهرا او با تجربه ۴ ساله اول خود اينبار به گونهاي ديگر سخن ميگويد. ادبيات او با گذشته بسيار تفاوت كرده و دايما از اميد به صلح و ايجاد ثبات در جهان سخن به ميان ميآورد. حال آنكه چه ميزان ميتوان به وعدهها و گفتار ترامپ اعتماد كرد، بحثي ديگر است، اما همين ميزان از پالس مثبتي كه از سوي او و مشاورانش تاكنون صادر شده، ميتواند روزنه جديدي را به سمت روابط خارجي مثبت و موثر با جهان براي امريكا و ايران بگشايد. همين كه رسانههاي عبريزبان در اسراييل مداوم بر ايجاد تنش و دو به همزني ميان دولت جديد امريكا و ايران دامن ميزنند، كافي است تا نشان دهد عزم طرفين براي حصول نتيجه در اين دوران نوين، جدي و قابل توجه است. سرمقاله نشريه هاآرتس چاپ تلآويو مويد اين موضوع است كه ترامپ به احتمال بسيار زياد بهرغم رفاقت شخصي كه با بنيامين نتانياهو دارد، به دنبال حذف او از قدرت در اسراييل خواهد بود. همچنين بيبيسي جهاني نيز در مقالهاي به اين نكته كه ترامپ، همه آن چيزي كه بنيامين نتانياهو ميخواهد را به او نخواهد داد، اشاره كرده و نتانياهو را در دوران رياست ترامپ، تحت فشار براي پذيرش برخي تصميمات و توافقها با طرفهاي فلسطيني پيشبيني كرده است. به نظر ميرسد اين ديدگاهها از سوي رسانههاي نزديك به صهيونيستها، نشانگر تغيير مسير سياستورزي از استمرار جنگهاي بزرگ و تمايل پنهاني به ادامه آنها به ايجاد ثبات و آرامش در مناطق مختلف جهان به منظور ايجاد بسترهاي امنيت پايدار و شكوفايي اقتصاد است. به ظاهر نتانياهو هم پس از جنايات بسيار عليه مردم مظلوم فلسطين و لبنان، بايد خود را آماده بازنشستگي و خروج هميشگي از صحنه سياسي اسراييل كند تا احتمالا سياستمدار ميانروتري همچون يايير لاپيد، رييس حزب مخالفان جايگزين او شود. با توجه به ايده سياسي ترامپ كه تمركز بر شرايط داخلي و رشد و تقويت اقتصاد امريكا را، هدف اول خود قرار داده، ممكن است تغيير زلنسكي در اوكراين و نتانياهو در اراضي اشغالي كمك شاياني به خاتمه دادن به جنگها و ايجاد ثبات در جهان بكند و امريكا را از مداخله در اموراتي كه سالهاست دموكراتها و دولت جو بايدن، براي آن ميلياردها دلار بودجه و سرمايه صرف كردهاند، فارغ كند. جمهوري اسلامي ايران با توجه به تغيير نگرشي كه در سياستهاي دولت چهاردهم نسبت به گذشته ايجاد شده، ميتواند از اين فرصت تاريخي و طلايي كه در دو سوي جهان به وجود آمده، براي دستيابي به توافقي تاريخي استفاده كند. اين اقدام در آيندهاي نه چندان دور، علاوه بر بهرهبرداري در راستاي منافع ملي ايران به مناقشات و اختلافات ديرينه با امريكا پايان خواهد داد. اختلافاتي كه شايد بهلحاظ اقتصادي تنها بهره آن براي عدهاي خاص كه نامشان را كاسبان تحريم ميگذارند بوده و هيچ محصولي براي عموم مردم ايران جز افزايش شكاف طبقاتي و كوچك شدن سفره خانوادهها به ارمغان نياورده است. استفاده از اين فرصت در دولتي كه عناصر با تجربه و موفق سياست خارجي، نظير دكتر محمدجواد ظريف و دكتر سيد عباس عراقچي با آن همراهي ميكنند، از هر زمان ديگري در دسترستر است. توييت اميدبخش دكتر ظريف كه در آن با نگاهي مثبت ابراز اميدواري كرده تا دونالد ترامپ به وعدههاي انتخاباتي خود عمل كند و در مسير صلح و خاتمه جنگ قدم بردارد، اين پيام را به جهانيان مخابره ميكند كه ايران از ابتدا به دنبال چنين صلحي در مسير آسايش و امنيت منطقه و ساكنان آن بوده و حمايت از جبهه مقاومت صرفا در برابر زيادهخواهيها و جنايات رژيم غاصب صهيونيستي بوده و اگر اين روند پايان يابد بدون ترديد شرايط ديگري بر منطقه حاكم خواهد بود كه به نفع همه دولتهاست. حال آنكه چه ميزان اين تعقل در ساكن جديد كاخ سفيد وجود دارد، پرسشي است كه پاسخ آن طي چند ماه آينده، از رويكرد غيرقابل پيشبينيترين دولت تاريخ ايالات متحده به دست خواهد آمد.
تحليلگر مسائل سياسي و فعال رسانه