بهار سرلك/ «كليم آفتاب» خبرنگار و منتقد فيلم و سينماست و ساكن لندن. او از مشاوران سردبير مجله «اينترويو مگازين» منتقد فيلم روزنامه «اينديپندنت» انگلستان و روزنامه «نشنال» امارات متحده عربي هم هست. چندي پيش كليم آفتاب با «آل پاچينو» در روزنامه اينديپندنت مصاحبهاي كرد و با اين ستاره سينما گپي زد از جنس آل پاچينويي؛ آلپاچينويي كه از سال 1993 هيچ جايزه اسكاري به دست نياورده اما هنوز نامش اعتبار سينماي امريكا و بهتر است بگويم جهان است. در اين مصاحبه علاوه بر نگاه آفتاب به زندگي اين بازيگر بزرگ، آل پاچينو از بازي در آخرين فيلمش، كارگردان اين فيلم و اشتباهاتش صحبت ميكند.
«آل پاچينو» با عزت نفسي كه دارد حاكم مطلق تمامي صحنههاي فيلم و تئاتري كه در آنها حضور داشته، شده است. «من ستاره سينما هستم.» پاچينو اين جمله را در يك لحظه ادا كرد و اصلا هم دلش نميخواهد اين موضوع فراموشمان شود. حتي با 75 سال سن اعتماد به نفس جسورانه يك جوان را دارد.
پاچينو درباره كارگردان آخرين فيلمي كه در آن بازي كرده ميگويد: «وقتي «ديويد گوردون گرين» با فيلمنامه پيش من آمد، فكر كردم به بازي كردن در هر فيلمي با چنين كارگرداني علاقهمندم.» بعد پاچينو درباره علاقهمندي كارگردان به بازيگر گفت: «در «پدرخوانده 1»، «فرانسيس فورد كوپولا» من را ميخواست اما ديگران نه. استوديو من را نميخواست چون هيچكس من را نميشناخت و فكر ميكردم وقتي اين كارگردان به من علاقهمند است، ميتوانم خودم را بالا بكشم يا اينكه از زير باري كه قرار است روي دوشم قرار بگيرد، شانه خالي كنم، حتي اگر ندانم در اين نقش بايد چه كار بكنم.»
فيلم درام «منگلهورن» درباره شخصي به همين نام است. منگلهورن در گذشتهاش زندگي ميكند و هنوز براي معشوقهاش كه سالها پيش از دستش داده، نامه مينويسد. وقتي كارمند بانكي به نام «داون» به منگلهورن علاقهمند ميشود، زندگي اين مرد از هم ميپاشد.
منگلهورن از عقدههاي درونياش قلم ميراند و حضور شخصيت مناسب داون با بازي «هالي هانتر» باعث شد كارگردان فيلم تحسين بشود. پاچينو درباره بازيگرياش در سبك متد ميگويد: «سعي ميكردم بازيام ناخودآگاهانه باشد. حالا كه بازيام را ميبينم، فكر ميكنم بازي متعلق به من باشد. من اين طوري كار نميكنم. كاش قبل از بازي كردن در موردش فكر ميكردم.»
خطر مصاحبه كردن با آل پاچينو اين است كه گاهي بايد بگذاري او بدون يك ثانيه مكث حرف بزند. معروف است پاچينو در يكي از مصاحبههايش تكگويي يكي از نمايشنامههاي شكسپير را در 20 دقيقه گفته است. بنابراين بهتر است بدون حاشيه رفتن سوالم را بپرسم.
پرسيدم: «از بازي در فيلمي پشيمان هستيد؟ مثلا «پدرخوانده 3»؟ كوتاهترين جواب ممكن را داد: «منظورت از اين سوال چيه؟» سوالم را دوباره پرسيدم اما مثالم در مورد پدرخوانده را حذف كردم و درباره فيلمهايي كه بعد از سال 2000 در آنها بازي كرده، چيزي نپرسيدم. پاچينو پس از نامزدي اسكار در سال 1993 براي بازي در فيلم «عطر خوش زن» ديگر هيچگاه نامزد اسكار نشد.
پاچينو گفت: «من از چيزي پشيمان نيستم.» اين جمله آنقدر شجاعانه بود كه گويي جوانكي از روي گستاخياش اين حرف را ميزند. بعد جوابش را اصلاح كرد: «فكر ميكنم كارهايي كردهام كه ميتوان آنها را اشتباه ناميد. فيلم خوبي را براي بازي كردن انتخاب نكردم، يا يك شخصيت را دنبال نكردم. اما در واقع هر كاري كه انجام ميدهيم بخشي از وجودمان است و چيزي از آن كار نصيبمان ميشود. ايده و هيجان بودن در چنين شرايط و مكانهاي اشتباه، گاهي بيشتر از يك خاطره ارزش دارد. اين اشتباهها اطلاعاتي از زندگي شما ميدهند.»
آل پاچينو ايفاي نقش «هن سولو» در «جنگ ستارگان» را نپذيرفت البته بهتر كه بازي نكرد، چون تصور كردن او در آن نقش ناممكن و سخت است. اما باز هم كارگرداني هست كه پاچينو از همكاري نكردن با او پشيمان است. منگلهورن در «آستين» فيلمبرداري شد، جايي كه خانه دنج «ترنس ماليك» كارگردان است. پاچينو و همبازياش هانتر ميتوانستند ماليك را در وقتهاي استراحت ملاقات كنند. پاچينو ميگويد: «مدتها پيشتر «ترنس ماليك» به من پيشنهاد بازي در يكي از فيلمهايش را داد. هميشه آرزوي همكاري با او را داشتم. رد همكاري با او يكي ديگر از اشتباهاتم بود. موزهاي از اشتباهاتم دارم كه از فيلمهايي كه ردشان كردم تشكيل شدهاند.» پاچينو بازي در «بابي ديرفيلد»، يكي از آثار ضعيف «سيدني پولاك» را به بازي در «سرزمين لميزرع» (به كارگرداني ترنس ماليك) ترجيح داد. پاچينو پيشنهاد بازي در فيلمهاي «كريمر عليه كريمر»، «زن زيبا» و «جان سخت» را رد كرده است.
او به شخصيتهايي كه بازي ميكند زندگي ميبخشد و به همين جهت بازيهاي او عظمت و وقار دارند. اما اين گفته درباره فيلم «صورت زخمي» درست نيست. فيلمي كه در آن شخصيت «توني مونتانا» را، مهاجر كوبايي كه به سركرده قاچاقچيان مواد مخدر تبديل ميشود، بازي كرد. شخصيت و زندگي توني مونتانا با استقبال تبهكاران روبهرو شد و رپرهاي گانگستر او را تحسين كردند. آنها با استفاده از داستان از فرش به عرش رسيدن، مفهوم خشونت را جلال و شكوه ميبخشيدند. اما آيا پاچينو احساس ميكند صورت زخمي تاثير منفي روي فرهنگ داشته است؟
پاچينو در اين باره ميگويد: «خب، نميدانم در اين مورد چه بگويم، نميدانم.» اما بيجواب بودن او خيلي زود تمام شد.
«وقتي به صورت زخمي فكر ميكنم اين تشبيه را در آن نميبينم. وقتي فيلم را ميساختيم ميدانستم «برايان دو پالما» درباره فيلم چه نظري دارد. اين فيلم درباره دهه 80 ديوانهكننده بود، دهه طمع، حرص و معرفي اين مفاهيم به دنيا؛ طمع خوب است و همهچيز در مورد شخصيت «گوردون گكو» (شخصيتي كه در فرهنگ عوام به نماد حرص و طمع تمامنشدني تبديل شده است) در فيلم «وال استريت» خوب است. فكر ميكنم اين عبارت «طمع خوب است» خيلي اجتماعي- سياسي است و به همين خاطر رپرها در موسيقيشان از آن استفاده ميكنند. افرادي كه هيپهاپ دوست دارند، از صورت زخمي خوششان ميآيد. آدمهايي را ميشناسم كه با مواد مخدر سروكار ندارند اما اين فيلم رويشان تاثير گذاشته است. اين فيلم درباره نبوغ است؛ نبوغي كه از سطوح پايين شكل ميگيرد و كمكم بالا ميرود و پيشرفت ميكند. به همين خاطر هم نبوغ و ابتكار براي من مهم است. مساله ديگري هم هست كه بيننده را تكان ميدهد، حس اينكه ايدهآلهاي توني مونتانا عجيب و غريب و بيگانه هستند.»
آل پاچينو سال 1940 در نيويورك به دنيا آمد. وقتي دو سال داشت پدر و مادر ايتاليايي- امريكايياش از يكديگر جدا شدند. او به سيگار و مشروبات الكلي روي آورد و براي تامين هزينههاي روياي بازيگرياش مجبور بود به انجام كارهاي يدي مشغول شود. در كلاسهاي بازيگري «لي استراسبرگ» شركت كرد. اواخر دهه 60 ميلادي قدم روي صحنه تئاتر گذاشت و بازي در نقش معتاد هروييني در فيلم «وحشت در نيدل پارك» بود كه توجه «فرانسيس فورد كوپولا» را به او جلب كرد. پاچينو معتقد است دهه 70 مبهم و تيره بود؛ فيلمهاي موفق و زندگي پرجنبوجوش. ميگويد هرگز زندگينامهاش را ننوشته است چون اين دهه را خيلي به ياد نميآورد؛ روزهاي موفقي كه او در فيلمهاي «مترسك»، «سرپيكو»، «بعدازظهر سگي» و «پدرخوانده» داشت.
پاچينو درباره اين روزهاي پرهيجان ميگويد: «نميتوانيد فكر كنيد اين نقشها يك دستاورد بودند. فرض كنيد بازيگري ميگويد: «نميخواهم بيشتر از اين ادامه دهم چون نميتوانم بهتر از آخرين ايفاي نقشم باشم.» بنابراين من هم بايد الان استعفا بدهم. ما به اين رفتار از خود راضي بودن ميگوييم. من هم در حرفه بازيگري از خود راضي ميشوم و سراغ كار ديگري ميروم اما به دلايلي ميخواهم به بازيگري بازگردم و همين كار را ادامه دهم.»
پاچينو در دهه 70 به شهرت رسيد و با چاپلوسيهاي اطرافيانش روبهرو شد به همين خاطر به الكل روي آورد. الكلي شدن او روي حرفهاش تاثيرگذار بود و بالاخره به نقطهاي رسيد كه بيشتر از اينكه كار كند، بيكار بود. او درباره زماني كه هنوز مسيرش را عوض نكرده بود، ميگويد: «به جنون خفيفي دچار شده بودم، الان ديگر نمينوشم، سيگار نميكشم و سراغ مواد مخدر نميروم.»
در دهه 80 شاهد نخستين سقوط او بوديم. بعد از بازي در فيلم ضعيف «انقلاب»، چهار سال از بازيگري دور شد اما روي صحنه تئاتر ماند و موفق هم بود. عشق او به نمايشنامههاي «ريچارد سوم» و «سالومه» سبب شد او فيلمهايي درباره اين نمايشنامهها بسازد. سه فرزند دارد؛ نخستين فرزند او و مربي بازيگري «جن ترنت» در سال 1989 به دنيا آمد و مادر دوقلوهاي او «بورلي دوآنجلو» است.
ديان كيتن در كتاب زندگينامهاش با عنوان «از طرف ديگر» درباره پاچينو مينويسد: «پاچينو سادگي را دوست داشت. گاهي حاضرم قسم بخورم آل را گرگها بزرگ كردهاند. او اصلا به برخي تجربههاي عادي و طبيعي نزديك نميشود، مثل لذت غذا خوردن در كنار ديگران. او بيشتر در خانه است، تنها غذا ميخورد و تا ديروقت بيدار ميماند.» پاچينو از سال 2007 با بازيگر آرژانتيني به نام «لوسيا سولا» 36 ساله بيرون ميرود و هيچ توجهي به چهار دهه فاصله سنيشان ندارد.
پاچينو در روزگار شكوفايياش براي هر فيلم 14 ميليون دلار طلب ميكرد. سال 2011 براي پرداخت نكردن مالياتش در سالهاي 2008 و 2009، 188 هزار دلار جريمه شد. مدير برنامههاي مالي او در آن زمان «كنث استار» بود كه به هفت سال زندان محكوم شد. پاچينو كه آن زمان در فيلم كمدي «جك و جيل» به كارگرداني «آدام سندلر» بازي ميكرد، فورا قبضهاي ماليات را پرداخت. اين ماجرا نقطه ضعف حرفه اوست و با اين اتفاق به نظر ميرسد از زماني كه پاچينو در فيلمهاي «مخمصه»، «داني براسكو» و «راه كارليتو» در نيمههاي دهه 90 بازي كرده بود و در اوج قرار گرفته بود، زمان زيادي ميگذرد.
به تازگي پاچينو اشتياقي احياشده براي ساخت فيلم و انتخاب نقشهايي كه در خور استعداد او باشند، دارد. پيش از فيلم منگلهورن، او در فيلم «دني كالينز»، كه برگرفته از داستان زندگي خواننده مردمي «استيو تيلتسون» است، ايفاي نقش كرد. پيش از دني كالينز سال 2009 در اقتباسي از رمان «تحقير» (اثر «فيليپ راث») نقش بازيگر سالخوردهاي را كه از زوال عقل رنج ميبرد، بازي كرد. پاچينو به طعنه ميگويد: «ببخشيد كه اينقدر كار ميكنم. اما چند سالي هم بود كه اصلا بازي نكرده بودم. نقشهاي خوبي در تلويزيون و شبكه كابلي HBO داشتم، مانند فيلم تلويزيوني «فيل اسپكتور» و ميني سريال «فرشتگان در امريكا». اگر در نقشي كه به من پيشنهاد شده، خصوصيتي پيدا كنم، حالا هرچه كه باشد، و احساس كنم ميتوانم به نوعي ديد خودم را به آن شخصيت بدهم و خودم را در آن بگنجانم، يعني با بازي اين نقش خصوصيتي را بيان ميكنم كه استعدادم را تمرين ميدهد و به ارايه شخصيت انساني در فيلمي كمك كردهام، حتما آن نقش را بازي خواهم كرد.
«ميدانيد كه درباره سياست و فلسفه يا چيزهايي شبيه به اينها حرف نميزنم، اما اگر بازي من را ببينيد، ممكن است حالتي از من را تقليد كنيد. فكر ميكنم اين تقليد بخشي از حرفه ما بازيگرها است.»
پاچينو در مورد آيندهاش گفت: «كارهايي دارم كه در حال انجام هستند.» يكي از آنها فيلم جديد «هارموني كورين»، همبازياش در فيلم منگلهورن، به نام «تله» است. البته بازي در فيلم «مرد ايرلندي» به كارگرداني «مارتين اسكورسيزي» به قوت خود باقي است. پاچينو در اين فيلم با يكي از بزرگترين فيلمسازاني كه تا به حال كار نكرده است، همكاري ميكند و «رابرت دنيرو» و «جو پشي» از همبازيهاي او هستند. پاچينو ميگويد: «در واقع تلاش ميكنم از صنعت سرگرمي بيرون بيايم. اما هنوز فكر ميكنم كاري براي انجام دادن مانده است، اما حالا انجام اين كار سختتر شده است.» اميدواريم همينطور باشد.
او هنوز نگفته كه ميخواهد از دنياي سينما خداحافظي كند. ميگويد: «نميخواهم كلمه «بازنشستگي» را به كار ببرم. «فيليپ راث» نويسنده رمان «تحقير» از نوشتن خداحافظي كرد و حالا خيلي خوشحال است. از ميدان نوشتن كنار رفت و حالا آن كاري كه ميخواهد را انجام ميدهد؛ اين كار او را درك ميكنم، اينطوري ميتواني به كارهاي ديگري روي بياوري. در حرفه من كارگردان ميخواهد از تو كار بكشد، خطر ميكني، با چالشها روبهرو ميشوي، سقوط ميكني، اما بلند ميشوي و ادامه ميدهي. وقتي مكررا اين كارها را انجام ميدهي، ميخواهي به پيشرفتت ادامه دهي و آن چالشها را ميخواهي.»
حالا گويي بزرگترين چالش او عمل كردن عليه گذشتهاش است. او در اين باره ميگويد: «بايد با تصوير خودمان روبهرو شويم، گرچه شخصيتهاي متفاوتي را ايفا ميكنيم، بايد با تصويري كه از خودمان ارايه كردهايم هم روبهرو شويم و به همين خاطر در جمله «تو هنرمندي» ادعا ديده ميشود چون تو ستاره سينما هستي. اين هم اشتباه است، چون اين عبارت «من ستاره سينما هستم» هم خالي از ادعا نيست. خب نظر شما چيه؟»
پاچينو اضافه ميكند: «روزهايي است كه از آنها لذت ميبرم. من زندگي خودم را دارم و كارهاي زيادي انجام ميدهم و تا به حال حرفه من، زندگي من بوده است. اگر نقاش بودم هيچ كس نميتوانست سن و سالم را بپرسد. من هنرمندم و از گفتن اين حرف متنفرم. يك چيزي را خيلي زود ياد گرفتم. در واقع وقتي با زني زندگي ميكردم او به من گفت: «هر كاري ميخواهي بكن، اما به كسي نگو هنرمندي.» من گفتم: «نميگويم. از گفتن اين حرف اجتناب ميكنم.» و من سالهاست كه از گفتن اين جمله اجتناب كردهام. بگذاريد اينطور بگويم؛ فكر ميكنم يك هنرمند هستم. اميدوارم كه يك هنرمند باشم.»
برش 1
«در «پدرخوانده 1»، «فرانسيس فورد كوپولا» من را ميخواست اما ديگران نه. استوديو من را نميخواست چون هيچكس من را نميشناخت و فكر ميكردم وقتي اين كارگردان به من علاقهمند است، ميتوانم خودم را بالا بكشم يا اينكه از زير باري كه قرار است روي دوشم قرار بگيرد، شانه خالي كنم، حتي اگر ندانم در اين نقش بايد چه كار بكنم.»
آل پاچينو ايفاي نقش «هن سولو» در «جنگ ستارگان» را نپذيرفت البته بهتر كه بازي نكرد، چون تصور كردن او در آن نقش ناممكن و سخت است. اما باز هم كارگرداني هست كه پاچينو از همكاري نكردن با او پشيمان است.
برش 2
«بايد با تصوير خودمان روبهرو شويم، گرچه شخصيتهاي متفاوتي را ايفا ميكنيم، بايد با تصويري كه از خودمان ارايه كردهايم هم روبهرو شويم و به همين خاطر در جمله «تو هنرمندي» ادعا ديده ميشود چون تو ستاره سينما هستي. اين هم اشتباه است، چون اين عبارت «من ستاره سينما هستم» هم خالي از ادعا نيست. خب نظر شما چيه؟»
«روزهايي است كه از آنها لذت ميبرم. من زندگي خودم را دارم و كارهاي زيادي انجام ميدهم و تا به حال حرفه من، زندگي من بوده است. اگر نقاش بودم هيچ كس نميتوانست سن و سالم را بپرسد. من هنرمندم و از گفتن اين حرف متنفرم. يك چيزي را خيلي زود ياد گرفتم. در واقع وقتي با زني زندگي ميكردم او به من گفت: «هر كاري ميخواهي بكن، اما به كسي نگو هنرمندي.»