طعم آزادي در زندان
حسن لطفي
اينكه ميگويند بازيگر تئاتر وقتي روي صحنه ميآيد سكاندار صحنه است حرف درستي است. مثل سينما نيست كه اگر بازياش به دل كارگردان ننشيند، برداشت دو و سه و.... را علم كند تا به خواستهاش برسد. گذشته از اين بازي سينما با نوع پيوند نما و اينكه نماي قبل و بعد چيست و اتمسفر حاكم بر نما چيست تغيير ميكند. بازيگر تئاتر از اين نظر دست تنهاتر است. منظورم در لحظه است وگرنه هر بازيگري كه پا روي سن تئاتر ميگذارد عقبهاي وصل به آموزهها و تجربياتي دارد كه در گذشته كسب كرده است. تجربياتي كه براي برخي همچون روشنك كرمي با آنكه زياد نيست پر و پيمان به نظر ميرسد. حداقل براي من در شبي كه كنار محمدرضا اصلاني (فيلمساز خوب و خالق فيلم درجه يك شطرنج باد) به تماشاي نمايش نامهنويس نشستم؛ تئاتري كه كارگردانش آمين عسگري بود. كارگرداني كه اگر درست فهميده باشم و نامهنويس كار اولش باشد، خلاق است و مثل روشنك كرمي آيندهدار. البته اين آيندهداري وصل به خيلي چيزها است. تلاش و سختكوشي و پوست كلفت بودن و خواندن و ديدن جاي خودش، بخت و اقبال هم نياز است. گذشته از آن هر دو نياز به متنهاي مثل متن نوشته شده توسط آلن بنت دارند. متني كه نگاه متفاوتي به جامعه دارد. جامعهاي كه براي آدمهایش طوري است كه در زندان طعم آزادي را بيشتر ميچشند. دردناك است ولي گاهي وقتها مرگ براي بعضيها از زندگي جذابتر ميشود. (منظورم كاسبان مرگ و كساني كه از مرگ ديگران به نوايي ميرسند نيست) زندگي آشفتهاي شبيه دختر جوان نمايش نامهنويس كه صدايش كه با نامه اين طرف و آن طرف ميرود گوش شنوايي نداردو... نامهنويس پوستر خوبي هم دارد. از همه مهمتر در رديف كارهاي دلي و متفاوتي است كه عدهاي علاقهمند به تئاتر با جديت به صحنه بردند. بردند و به پايان رساندند. به خاطر همين نميتوانم بگويم به تماشاي نامهنويس برويد. اما ميتوانم از عواملش به خاطر تماشاي يك نمايش خوب تشكر كنم و از شما بخواهم براي انتخاب تئاتر حتما پي اسمهاي آشنا نباشيد. گاهي در ميان جوانترها نيز استعدادهاي خوبي هستند كه صحنه را برايتان ارزشمند جلوه ميدهند.