• ۱۴۰۳ جمعه ۲۴ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5967 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۷ بهمن

موجودي با نقابِ اشرف مخلوقات

مهدي دهقان منشادي

كيست اين آدمي و چيست انسان بودن؟ در خميره و اساس اين نوعِ زنده چه تركيباتي وجود دارد كه در عين شگفت‌انگيزي و والايي آن را خطرناك نموده است. آيا شريف است و مقدس، يا قداستش ساختگي و شبهه‌انگيز مي‌نمايد؟ كتاب مقدس، آدمي را اشرف مخلوقات مي‌داند كه بين همه گونه‌هاي جاندار، شريف‌ترين و گرانمايه‌ترين است؛ اما منابع مكتوب داروينيسم تمام جانداران را از يك نياي مشتركي مي‌دانند كه قدمتي بيش از سه و نيم ميليارد سال دارد. همين اختلاف بر سر انسان است كه باعث شده تا كتاب‌ مقدس هيچگاه تمايل نداشته باشد در قفسه‌اي جاي گيرد كه دگرانديشي چون «منشا انواعِ» داروين وجود دارد. اين دو نوع مكتوب كه يكي خود را آسماني مي‌داند و ديگري از جنس زمين است هيچگاه نتوانسته‌اند حرف خود را به ديگري بقبولانند. گذشته از اينكه يكي به داستان خلقت و رانده شدن آدم و حوا از بهشت باور دارد و ديگري بر فرگشت و روند تكاملي گونه‌ها پافشاري مي‌كند، هيچ يك نتوانسته است انسان را مجبور سازد تا از شرافت خود در راه رستگاري بهره گيرد.  اگر روح الهي در كالبد يك گونه دميده شده تا آدمي به وجود‌ آيد و با جاني آسماني و با قوه عقل به خلافت در زمين مشغول شود چرا از پسِ عبور انسان اين همه زشتي و كريهي به جاي مانده است. چرا آدمي از وقتي قباي انسان خردمند را به دوش كشيد روز به روز با همنوعان خود و ديگر موجودات روي زمين سفيهانه‌تر رفتار كرد؟ انسان در روند تكاملي خود به عطش سلطه‌جويي بر همه كس و همه‌چيز گرفتار شد و در اين مسير با قدرت عقل كوشيد از مقدسات استفاده‌اي نادرست كند تا شهوت قدرت‌خواهي خود را به رضايت بكشاند اما امان از اين ديو سيري‌ناپذير كه براي رفع تشنگي خود، به آب دريا گرفتار آمده بود و اين مرض استسقا باعث زوال اخلاقي نوع بشر و ويراني تدريجي زمين شد. آدم زياده‌خواه علاوه بر تعدي به محيط زيست و طبيعت، جانب همسايگان را پيش گرفت و با زور نيزه و تير و تفنگ به سلطه‌جويي خود وسعت داد. اندازه بي‌رحمي انسانِ سلطه‌جو به حدي راه افراط پيمود كه با آفريدن عقايد و نگرش‌هاي خودخواهانه به دنبال سلب آزادي از همنوعان خود بود و آرامش خود در جايگاه فرماندهي را منوط به بردگي بيشتر همنوعان خود كرد.
در ادبيات برآمده از عقلانيتِ جوامع، هميشه خردمندي را زمينه‌ساز سعادت و خوشبختي دانسته‌اند اما آدمي هرچه بيشتر قباي انسان خردمند را به دوش كشيد و به علم و دانش فزون‌تري دست يافت، به تيرگي بيشتر انسانيت و جوامع انساني منجر گرديد و مانند دزدي مجهز به چراغ قوه، كالاي بيشتري را در آن تيرگي ربود. انسان در درازناي تاريخ به وسايل جنگي مجهزتري دست يافته است و به وسيله آن، همنوع خود را هدف قرار داده تا با كسب منفعت بيشتر به شهوتِ قدرت‌طلبي خود پاسخ دهد. سران كشورها در برهه‌هاي گوناگون و متعدد از تاريخ، زمين را صحنه بازي خود قرار داده و انسان را بازيچه خود ساخته‌اند تا به خاطر كوچك‌ترين اختلاف نظري با هم، آتش جنگ‌ها را برافروزند و خانمان و زندگي انسان‌هاي زيادي را بر باد دهند. صفحات تاريخ پر است از جنگ‌هاي خونين و مرگباري كه بشريت عليه خود ترتيب داده است. جنگ‌هاي داخلي، منطقه‌اي و جهاني هر يك با شعله‌ور شدن خود مصيبت و رنج بي‌انتهايي را براي ميليون‌ها انسان رقم زده‌اند و هيچگاه از خاكستر آنها درس عبرت نروييده است. در اين جنگ‌ها علاوه بر كشته شدن ميليون‌ها نظامي و غيرنظامي و مجروح و معلول شدن انسان‌هاي بي‌گناهِ بي‌شمار، حيوانات و جنگل‌هاي زيادي از بين رفتند، شهرها و روستاهاي گوناگوني ويران شدند و در سايه شوم آنها زندگي‌هاي از دست رفته، آه مادران و كودكان داغ ديده و مهاجرت‌هاي اجباري بر جاي ماند. هميشه در اين آشوب و كشتار، دستگاه مذهبي كه گاهي خود بر آتش جنگ دميده بود، خاموش مي‌ماند و تنها كاري كه از كشيشان و روحانيون بر مي‌آمد تبرك كردن پرچم كشور متبوعشان و دعا براي پيروزي جبهه حق بود. تاريخ شاهد است كه در طول جنگ جهاني اول و دوم و در ميدان تباهي جان و مال انسان‌ها، علاوه بر سكوت كليسا و خادمانش، خداي كليسا نيز به نوعي سكوت اختيار كرده بود و شايد صداي توپخانه‌ها و خراب شدن ساختمان‌ها مانع از آن مي‌شد تا ناله رنج‌ديدگان جنگ به گوش او برسد.
به دور از هياهوي جنگ‌ها و در زمان صلح نيز، انسان‌ها تاب تحمل يكديگر را نداشته‌اند و طعم ملس قدرت و بهره بردن از دسترنج همنوع، به دو دستگي «ارباب و رعيت» و «اقليت و اكثريت» دامن زده و اگر تلاشي در جهت احقاق حق صورت گرفته هميشه گروه حاكم به پشتوانه قدرت ايدئولوژيك خود توانسته است با ناديده گرفتن اينكه تن آدمي شريف است به جان آدميت، خاموشي را رقم بزند. زندان‌هاي ساخته شده در طول تاريخ از جمله سياه‌چال‌هاي تزاري و استالينيستي شاهداني بر رنج و زجر برخي فرزندان بني بشر بوده‌اند. در جايي بر ديوار يك زندان نوشته شده بود: «من در اينجا چهره ديگري از انسان ديدم؛ چهره‌اي حيواني، جلاد و بي‌رحم از انساني كه مي‌تواند و بايد شريف باشد». و اين شرافت هنوز در بيشتر موارد بر روي كاغذ نقش بسته است تا آنگونه كه حضرت حافظ اعتقاد دارد: آدمي در عالم خاكي، نمي‌آيد به دست/ عالمي ديگر ببايد ساخت، و از نو آدمي.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون