• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۷ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6007 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۶ اسفند

عليه هنر، لهِ منوياتِ رسمي

اين‌كه نهادهاي حكومتي و دولتي بخواهند رويدادهاي هنري را عرصه‌اي براي جلب تاييد جامعه قلمداد كنند، در هيچ جاي جهان موفق نبوده است

علي مغازه‌اي

وقتي هنر را با امر تبليغات سياسي دربياميزيم، آنچه به دست مي‌آيد يك مشت آثار فاقد اعتبار هنري با تاريخ مصرفي محدود است كه نه افتخاري براي هنرمند دارد و نه دستاوردي براي هنر و فرهنگ محسوب مي‌شود؛ و نه حتي اثري ماندگار در خدمت گفتمان سياسي غالب مي‌تواند باشد. فرقي نمي‌كند در كدام نگرش يا پاراديم و مكتب سياسي و ملي اين پيوند اتفاق مي‌افتد. پارادايم‌ها مي‌توانند فاشيستي، ليبرالي، كمونيستي، سوسياليسيتي، مسيحي، بودايي، زرتشتي يا اسلامي باشند. به هر حال پيوند دادن هنر به امور تبليغاتي و سياسي و ايدئولوژيك، سابقه خوبي در هيچ كجاي جهان ندارد. طوري كه بتوان از آن دفاع كرد. مي‌توان در نگاه دوستاني كه ممكن است گرايش چپ يا گرايش‌هاي راست هم دارند، مصداق‌هايي را برشمرد. در شوروي كمونيستي بي‌نهايت فعاليت هنري انجام مي‌شد اما همواره هنرمندان مستقل و بيرون از فعاليت‌هاي درآميخته با پروپاگانداي حكومت، از ادبيات گرفته تا تئاتر و موسيقي و سينما، آثار ماندگارتري توليد كردند؛ در واقع اغلب هنرمندان مستقل، خودشان آثاري را خلق كردند، نه اينكه به سفارش كسي يا نهادي.

در پارادايم‌هاي سياسي راست هم همين است. با اين تفاوت كه آنان فهميدند كه با‌ پشتوانه سرمايه‌گذاري كلان در بستر زمان، هوشمندانه به شكل زيرپوستي و با يك سياست‌گذاري درازمدت كارشان را انجام ‌دهند. مثلا در سينما اسكار، تلويزيون امي و در موسيقي، انواع اوارد‌ها مثل گرمي را مي‌توان در نظر گرفت كه به شكل آشكار مدافع يك نظريه سياسي نيستند اما ضمن تبليغات يك سبك زندگي، بهره‌برداري‌هاي تجاري جريان‌هاي اصلي اقتصاد سياسي، درون‌شان نهفته و قابل‌شناسايي است؛ لذا ما در انگاره‌هاي فلسفه هنر و علوم اجتماعي نمي‌توانيم حتي اين رويدادها را به علت وجود نوعي اغراض و اهداف پنهاني در لايه‌هاي زيرين‌شان، مثبت و پيش‌ران قلمداد كنيم، مگر در راستاي گردش اقتصادي هنر كه آن هم بحثي است جدا!

اين مقدمه، با نيم نگاهي به جشنواره موسيقي فجر سال ۱۴۰۳ كه حدود يك ماه از اجرا و انجامش مي‌گذرد و حواشي خاص و اختصاصي خودش را هم داشت، در جهت طرح نقدي كوتاه بر اساس و مفهوم اين رويداد آمد تا در ادامه با صورتبندي كوتاهي از ماهيت، نقايص و ريشه‌هاي افول و تصلب دروني اين رويداد، ناسودمندي يا دست‌كم ناكارآمدي آن مورد بحث قرار گيرد.

چنانچه گفته شد هر رويداد يا جشنواره‌اي كه با رويكردي تبليعاتي و سياسي از سوي نهادها طراحي و برگزار مي‌شود، اغلب نمي‌تواند آن طور كه بايد و شايد موفق عمل كند. يك مصداقش همين برگزاري جشنواره‌هاي فجر است. اين جشنواره بعد از انقلاب شروع به كار كرد. از آن‌جا كه يك تحول سياسي بنيادي در كشور اتفاق افتاده بود، اين جشنواره هم به اسم انقلاب اسلامي گره خورده است. از اين رو چهار دهه است كه در يك دوره حدود 20 روزه، نهادهاي دولتي درگير امور هنري، سياسي و اجتماعي مي‌شوند و با بودجه‌هاي عمومي، انبوهي از فعاليت‌ها و رويدادها را برپا مي‌دارند؛ اما بايد به شكل كل‌نگرانه ببينيم. چنين اقداماتي تا چه اندازه در تحقق اهداف خود موفقند؟ و از سوي ديگر چه ميزان و چگونه در تقويت هنر و فرهنگ مفيد و موثر واقع مي‌شوند؟

شايد ‌بتوان گفت در دو دهه اول، منهاي دوره‌هايي خاص، شور و شوقي در ميان جامعه هنري و مخاطبان هنر ايران اتفاق افتاد كه رفته‌رفته اين شور و هيجان فروكش كرد. يكي از دلايل شور و هيجان سال‌هاي آغازين اين بود كه در آن زمان اصولا در طول سال هيچ رويداد ديگري وجود نداشت و اگر هم وجود داشت، به چند‌ كنسرت و تئاتر و يك رويداد شلم‌شوربايي كه زير عنوان «جُنگ» اجرا مي‌شد، محدود بودند و ناگزير همه‌چيز به بهمن‌ماه و اواخر سال موكول مي‌شد. مقداري از آن هم معطوف به بودجه‌اي بود كه از سوي دولت، صرف فعاليت‌هاي هنري مي‌شد. اما چهار دهه تجربه ثابت مي‌كند كه از ميانه‌هاي راه، اين جشنواره‌ها با رويكرد و هدف‌گذاري اوليه اتفاقا به نقيض خود بدل شده و نتيجه عكس داده است. با بررسي آن سال‌ها مي‌بينيم كه محدود بودن رويدادهاي هنري باعث شده بود، جشنواره موسيقي فجر تا حدودي مورد توجه قرار بگيرد و برخي از هنرمندان از آن استقبال كنند و حتي شاهد اجراي آثار خوبي از هنرمندان در اين جشنواره بوديم. هنرمندان نامدار و‌ شناخته‌شده هم مقاومت يا‌ مخالفت آشكار با جشنواره موسيقي فجر نداشتند. حتي گاهي مشاركت‌هايي هم مي‌كردند اما رفته‌رفته با بالا رفتن نفوذ نگاه خاص و محدودسازي خلاقيت و آزادي هنر، شاهد كاهش ميل به حضور هنرمندان بوديم تا جايي كه به تحريم از سوي بسياري از هنرمندان انجاميد.

بديهي است براي اين كمرنگ‌شدگي يا افول جشنواره و چنين رويداد به ظاهر بزرگ هنري، يك سلسله عوامل دست به دست هم دادند تا شرايط اينگونه شود. از يك سمت فضاي خاص روي رويدادهاي هنري از جمله جشنواره موسيقي فجر اعمال شد كه روند انتخاب يا حضور هنرمندان را پيچيده‌تر كرد و هنرمندان به تدريج احساس كردند كه فجر رويدادي است كه براي برخي از افراد خاص درنظر گرفته شده است. از طرف ديگر بهره‌برداري‌هايي كه از خروجي‌هاي جشنواره به عمل مي‌آمد كه خود به اين ختم شد كه يك شكاف عميق ميان هنرمند و نظريه سياسي حاكم به معناي اعم و دولت به معناي اخص كلمه ايجاد شود.

تمام اينها همزماني پيدا كردند با امكان ظهور و بروز هنرمندان جوان در سطوح ملي و جهاني، بدون اتكا به ساختارهاي بروكراتيك و دولتي. درست در چنين شرايطي، دولت به جاي باز كردن درها و درگاه‌ها دست به محدود كردن فضا برد تا جايي كه در بزنگاه‌هاي اجتماعي حذف و ممنوع‌الكاري آخرين روزنه‌ها را هم براي هر نوع آشتي ميان هنرمند و دولت مسدود كرد.

اين‌كه نهادهاي حكومتي و دولتي فعاليت‌هاي هنري را نشاني بر تاييد خود از طرف جامعه هنري و مخاطبان آن هنر براي خودشان قلمداد كنند و همچنين بخواهند آن را در اختيار خود داشته باشند، در هيچ كجاي جهان موفق نبوده و نيست. چرا‌كه از منظر هنرمند حضور يا ورود به چنين رويدادي استقلال آنها را نشانه گرفته است و از منطق و‌ منظر ماندگاري و تاثيرگذاري اثر هنري، هرگاه هنرمندان و آثارشان مورد بهره‌برداري نگرش‌هاي خاص قرار بگيرند طبيعتا تبعات مثبتي نخواهد داشت.

در شرايط ناگوار اقتصادي حاكم بر زيست هنرمند، ما با هنرمندي روبه‌رو هستيم كه يك سال زحمت كشيده -كه البته يك سال را اضافه كنيم به تمام طول زندگي‌اش يا حداقل زماني كه فعاليت هنري خود را آغاز كرده- و حالا در چنين رويدادهايي با رويكردهاي حاكم بر آن، مي‌بيند كه به مهره‌اي تبليغاتي تبديل شده است و اين، بزرگ‌ترين بحران را ميان سه ضلع اين رويداد، يعني هنرمند، مردم و دولت، دامن مي‌زند. در واقع اين موضوع است كه حواشي زيادي ايجاد مي‌كند.

به‌طور كلي نبايد از نظر دور نگه داشت كه هنر محصول فعاليتي است كه در طول ساليان زيست، انديشه، تفكر، احساس و عاطفه هنرمند شكل گرفته است. اگر قرار باشد هنرمند در خدمت يك نگرش سياسي و يك گفتمان خاص سياسي باشد، طبيعي است لزومي نبيند در اين رويداد شركت كند.

او در چنين شرايطي ترجيح مي‌دهد كار و فعاليت هنري خود را بيرون از اين بازي ارايه دهد، خواه از هنر درآمد كسب كند، خواه نه! هنرمند به اين فكر مي‌كند كه حتي اگر درآمد خاصي هم نداشته باشد، دست‌كم استقلالش را حفظ كند.

بايد گفت جشنواره موسيقي فجر، به تدريج كاركرد خود را از آنچه كه برايش تعريف شده بود، از دست داده است. اين رويداد با اين همه بودجه مي‌توانست بر هنر موسيقي تاثيرات خوبي داشته باشد اما آشكارا بر خلاف اهداف اوليه سيري نزولي و افتي فاحش داشت؛ اما هرساله برگزاركنندگان از اوايل پاييز خود را به هر دري مي‌زدند تا اين رويداد را به هر شكل برگزار كنند. براي مديران برگزاري جشنواره همچون آييني واجب قلمداد مي‌شود كه همچون يك تكليف شرعي نمي‌توان از آن عدول يا عبور كرد.

حتي در روند تطور و تحولات تاريخي، جشنواره‌اي كه داشت بي‌حاصل يا بي‌فايده مي‌شد، مديران آن تلاش كردند با تمهيداتي از جمله آوردن يا ميدان دادن به موسيقي‌هاي عامه‌پسند يا پاپ، اين نقيصه‌ها را جبران كنند اما ديدند اين ايده نمي‌تواند كارساز باشد.

آوردن سبك‌ها يا استايل‌هاي جديد موسيقي، در جشنواره موسيقي فجر شايد در يك مقطعي، شور جديدي به جشنواره بدهد اما در حقيقت همواره موسيقي پاپ در ايران، يعني آنچه كه بعد از انقلاب توليد شد، به سمت تجاري‌سازي و صنعتي شدن پيش رفت و آن هم عمدتا به جز برخي آثار بعضي از هنرمندان، عملا از محتوا تهي بود و به مرور محتوازدايي از آن توسط عوامل تهيه و توليد آنقدر سرعت و شتاب گرفت كه خود به خود مخاطب هوشمند از آن فاصله گرفت و به يك موسيقي زمينه‌اي براي يك نوع سبك زندگي در كشورمان تبديل شد. در نتيجه اين تدابير هم فاقد كاركرد و زمينه‌مندي مناسب شد و بنابراين ديديم كه جشنواره موسيقي فجر با تغييرات ظاهري هم به جايي نرسيد. البته موارد ديگري هم در آن اتفاق مي‌افتاد از جمله اهداي جايزه‌هايي همچون جايزه باربد كه يك مقدار مي‌توانست جنبه حمايتي محسوب شود و برخي را تشويق و ترغيب كند كه در جشنواره مشاركت داشته باشند ولي شكاف‌ها چنان عميق بود كه جايزه هم از سكه افتاد.

كمبود اصلي اين جشنواره، نبود نگرش همسو و همراه با تحولات نسلي و زمانه‌اي است. آنچه كه در طول چهل دوره برگزاري جشنواره موسيقي فجر اتفاق افتاده است، مصداق در روي يك پاشنه مي‌چرخد، بوده است. اثبات اينكه همين است كه هست! پرسش من اما از مديران اين است كه به نظرشان امروز كدام وجه از زندگي نسل جوان، منطبق با چند سال قبل است؟ امروز شتاب و‌ دگرگوني نگرشي و زيستي از يك دهه كه هيچ، از سال و ماه هم كمتر شده است و تغييرات نگرشي و رويكردي بنيادين با سرعت نور در ميان نسل‌هاي جوان اتفاق مي‌افتد.

نسل حاضر به انواع اطلاعات در بستر شبكه‌هاي اجتماعي فراگير دسترسي دارد پس نمي‌توان و نمي‌شود به او يك خوراك را تحميل كرد. اگر هم بشود به آنان خوراك داد، مي‌بينيم كه خوراك را يا كشور كره با موسيقي «كي پاپ» يا دنياي تصويري «كي دراما» به آنان مي‌دهد يا تهيه‌كنندگان و‌توليدكنندگان عموما امريكايي به اين نسل خوراك فرهنگي مي‌دهند و آنها در اين زمينه موفق عمل مي‌كنند.

در شرايطي كه مي‌بينيم خوانندگان و ‌هنرمندان منتخب از سوي جوايز گرمي و فستيوال‌هاي مختلف، به عنوان الگو براي جوانان و نسل‌هاي جديد معرفي مي‌شوند، معلوم است وقتي چنين قدرتي در ارايه الگو وجود دارد، با نگرش سلبي نمي‌توان به جوان خط و خوراك داد. پس من كاستي‌ها را نه تنها در شيوه اجرا، كه اصولا در نگرش‌ها و افكار و باورهاي آرماني يا شايد متوهمانه مي‌بينم. بارها اين موارد را در جاهاي مختلف گفته‌ام. معتقدم كه آپاراتوس يا دم‌ودستگاه چنين رويدادهاي ناموفقي بايد بسته و تعطيل شود. جامعه موسيقي نيازمند رويدادهاي مستقل از امر تبليغاتي و سياسي است. بايد با نگاهي جديد و نه بر پايه تبليغات سياسي، يك فستيوال ملي برگزار شود و توليد هنر بايد توسط اهل هنر براي خودش و مردم اتفاق بيفتد تا جريان‌ساز باشد.

امسال استقبال نكردن گروه‌هاي رپ از جشنواره موسيقي فجر خودش سوژه‌اي شد اما مساله اين است كه آنها كار خودشان را زيرزميني انجام مي‌دهند و ديگر نيازي ندارند كه وارد چنين جرياناتي شوند. مسوولان نبايد و نمي‌توانند نسبت به اين اتفاقات بي‌تفاوت باشند و به اصطلاح سرشان را زير برف كنند. جشنواره‌ها، رويدادها و سياست‌گذاري‌ها در صورتي مي‌توانند موفق عمل كنند و تاثيرگذار باشند كه زير لواي امر تبليغاتي و سياسي قرار نگيرند و اتفاقا بستري را ايجاد كنند كه انواع مختلف و متكثر از موسيقي بتواند حرف خودش را بزند نه اينكه تا جايي پيش ببرند كه كار از كار بگذرد چنانچه گذشت. مساله اصلي اين است كه هنر و موسيقي نبايد و نمي‌تواند بازيچه دست سياست و امور تبليغي شود و اگر هم بشود، ماندگار نيست.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون