نگاهي به نمايشنامهخواني «روز واقعه»
ديدن يا شنيدن، مساله اين است
پيام رضايي| «روز واقعه» نامي نيست كه بتوان به آساني از كنار آن گذشت. اين نام يادآور يكي از درخشانترين آثار سينمايي ايران درباره قيام امام حسين(ع) است. فيلمي به كارگرداني شهرام اسدي كه بر اساس فيلنامهاي از بهرام بيضايي ساخته شد. اين فيلم با گذشت سالها هنوز هم به عنوان يكي از برجستهترين و خاصترين فيلمهاي اين حوزه مطرح است.
اما در تازهترين اتفاق، اين فيلمنامه به كارگرداني محمد رحمانيان نمايشنامهخواني شد. سالن اصلي تئاتر شهر در حالي به مدت سه شب ميزبان علاقهمندان بود كه تقريبا بعد از مدتها صندلي خالي در اين سالن پيدا نميشد. رحمانيان در شب اول اين اجرا پيش از آغاز نمايشنامهخواني چندجملهاي خطاب به مخاطبان«روز واقعه» گفت: «من اين اقبال را نه به پاي خودم بل به پاي بهرام بيضايي ميگذارم. چون او بهتر از هر كسي در حوزه هنرهاي نمايشي امام حسين(ع) را فهميد.» او در حالي كه بغض كرده بود خاطرهاي از بيضايي نقل كرد:«يكبار سالها پيش آقاي بيضايي يكي از نمايشهاي مرا ديد. وقتي بعد از آن اجرا به ديدنش رفتم، وقت خداحافظي گفت من يك سوال داشتم؟ چرا در نمايش تو شهربانو در مقابل امام حسين(ع) زانو زد؟! گفتم خب فكر ميكردم اينطوري بهتر است. اين اداي احترام به امام حسين(ع) است. بعد آقاي بيضايي گفتند: تا آنجا كه من ميدانم امام حسين(ع) براي اين قيام كرد كه نه او در مقابل كسي زانو بزند و نه كسي در مقابل او».
اما نمايشنامه خواني محمدرحمانيان از جهاتي داراي اهميت ويژه بود. به ويژه از
آن رو كه وي گفته بود اجرايي «وفادار» به متن خواهد داشت. اگر از صداي نامناسب سالن، به ويژه در دقايق آغازين نمايشنامهخواني بگذريم، اين اجرا را ميتوان اثري درخور و با تاكيد بر وجه نوشتاري اين فيلمنامه تلقي كرد. در واقع هرچند سن سالن اصلي با تابلوهايي نظير نقاشيهاي قهوهخانهاي آراسته شده بود اما تاكيد بر شنيدن و بيان درخشان بازيگران، به ويژه علي عمراني در نقش شبلي، درونمايه «روز واقعه» را برجستهتر كرده بود. شهرام اسدي با ايجاد صحنههاي بصري تاثيرگذار در نسخه سينمايي اين اثر، توجه را به تصوير نيز معطوف ميكرد؛ اتفاقي كه جزو ماهيت سينماست. اما در مقابل، نمايشنامهخواني رحمانيان را ميتوان اجرايي معطوف به ديالوگنويسي درخشان بهرام بيضايي و نگاه يگانه او به واقعه عاشورا دانست. شايد بتوان با اشاره به يك اتفاق در اجراي رحمانيان ابعاد اين نكته را كمي روشنتر كرد. در بخشي از اين اجرا هنگامي كه صحنهخوان داشت توضيح صحنه عاشورا را از ديد شبلي ميخواند به گريه افتاد و نتوانست ادامه دهد. به طوري كه اشكان خطيبي كه نقشخوان بود، گفت: ميخواهيد من ادامه بدهم؟ كه البته او لحظاتي بعد خواندن را ادامه داد. با توجه به واكنش ستودني مخاطبان كه اين اتفاق را با سكوتشان و درك فضاي اجرا همراهي كردند، ميتوان گفت حذف جنبههاي بصري در اجرا توانسته بود به كارگيري تخيل فعال مخاطب را در پي داشته باشد. از سويي موسيقي مناسب كه همزمان روي سن اجرا ميشد هم بر اين تاثيرگذاري افزوده بود.
در سكوت محض و خاموشي سالن اصلي تئاتر شهر تنها گاهي صداي آهسته گريه مخاطبان شنيده ميشد و هيچ كس لحظهاي حس نكرد با اثري خستهكننده روبهروست. «روز واقعه» در اين نمايشنامهخواني با تخيل مخاطبان كه بخشي از آنها مخاطبان حرفهاي تئاتر هم نبودند «ديده» شد. اما ديدني برآمده از «شنيدن». اين خصلت واقعي واقعه عاشوراست زيرا قرنهاست كه اين واقعه تنها در روايت راويان شنيده ميشود؛ روايتي كه هرگز نميتواند ابعاد راستين آن را نشان دهد. تنها به شكلي نمادين و با به كارگيري خصلت نمايشي در مقام يك «يادآوري» ظاهر ميشود. «روز واقعه» بهرام بيضايي هنوز هم بديع و باشكوه است حتي هنگامي كه«شنيده» ميشود.