ستاد مخلصم، نوكرم، چاكرم
سيد علي ميرفتاح
قبل از هر چيز توجه شما را به يك نامه اداري جلب ميكنم. اين نامه را از رجانيوز كپي كردهام و متعلق به يكي از مديران رده بالاست كه من باب احتياط اسم شريفش را از زير آن برداشتهام و سمتش را باقي گذاشتهام:
عذرخواهي بابت استقبال كم از روحاني در مازندران
استقبال اندك مردم از روحاني در سفر به مازندران موجب شد تا رييس ستاد استقبال از روحاني با انتشار بيانيهاي از استقبال كم از رييسجمهور در سفر اخير عذرخواهي كند.
«به استحضار مردم فهيم و ولايي مازندران ميرساند كه به دلايل نامشهود و عدم همكاري دست اندركاران سفر و مديران مربوطه در استان با ستاد مخلص مردمي استقبال از رييسجمهور كه متشكل از نخبگان و صاحب نظران و همينطور عوامل اجرايي از سلايق مختلف سياسي و اجتماعي متشكل از جريانات سياسي اصلاحطلبي- اعتدال و اعضاي ستاد انتخاباتي رياستجمهوري سال 1392 از شرق تا غرب استان بوده است، متاسفانه شاهد استقبال اندك كه در خور شأن رييس اجرايي و تيم مديريتي ايشان نبوده است، بودهايم. باشد تا ضمن عذرخواهي از مردم فهيم استان و همينطور از جناب آقاي دكتر روحاني و هيات همراه، اين ستاد پاسخگو بودن عوامل مديريتي استان نسبت به اين ناديده انگاشتن عوامل اجرايي ستاد و پيگيري مصوبات سفر را در سرلوحه برنامههاي خويش قرار داده است. همچنين اين دستاندركاران به مردم خوب اين استان توضيح خواهند داد كه استان مازندران كه در مهماننوازي و فرهنگ مهمان مداري داراي سبقه تاريخي است چرا مواجه با اين حركت شده است. رييس ستاد استقبال مردمي رياستجمهوري»
اولا اين چه انشايي است؟ يعني يك نامه ساده اداري نوشتن اينقدر سخت است كه نويسنده مجبور شده «بودهايم» را بچسباند به «نبودهايم»؟ يعني در آن تشكيلات كسي نيست كه بگويد «سبقه» را نميشود جاي «سابقه» به كار برد؟ البته اين ايراد فراگيرتر از اين حرفهاست و اغلب مجريهاي تلويزيون به خصوص عادل فردوسيپور هم اين خطا را ميكند و هيچ كس هم تذكرش نميدهد. «صبغه» به معني رنگ است. اگر ميگويند فلان چيز صبغه مردمي دارد يعني رنگ مردمي دارد. منتها به جهت نزديكي تلفظ اين عبارت به سابقه خيليها گمان ميكنند كه منظور گوينده سابقه است و مثلا براي كلاس يا قشنگي سبقه نوشته و گفته شده. حالا ملانقطي بازي درنياورم و ايرادات انشايي نگيرم. شما اگر فهميديد مشكل كجا بوده من هم فهميدم. الان تقصير كيست كه مردم به استقبال نرفتهاند؟ ستاد مخلص مردمي؟ (راستي ستاد مخلص يعني چي؟ ستاد چاكر هم داريم؟ ستاد نوكرتم چطور؟ ستاد دمت گرم خيلي آقايي؟) ...
دوم اينكه حكم اين دوست عزيزمان را چه كسي ميدهد؟ اين برادر بزرگوار كه خبرش را خبرگزاريها روي چشم ميگذارند از چه كسي حقوق ميگيرد و چه ماموريتي دارد؟
سه. همه مشكل اگر نگويم، لااقل بخش قابل توجهي از مشكلات ما با جناب استاد دكتر احمدينژاد همين بود كه توي سفرهايش ملت بيچاره را دنبال خودش ميكشاند و كرامت انسانيشان را زير ماشين ميانداخت. يادتان است مردم چطور دنبال ماشين او ميدويدند تا عريضه دست رييسجمهور بدهند؟ اين كار بد است، طبق هر آيين و مسلكي مغاير شأن و كرامت انساني است. ملت بيچاره گرفتارند و فكر ميكنند ميتوانند از اين طريق دستشان را جايي بند كنند. زهي خيال باطل. ضمن اينكه يادم هست خود جناب بانك پرده از اسرار برداشت كه در نهاد رياستجمهوري سابق كلي حقوق بگير استقبال و گرم كردن استقبال داشتهايم و ملت الكي و خودجوش به صحنه نميآمدهاند بلكه يك سري آدم حرفهاي و اين كاره آستين بالا ميزدهاند و مراسم را گرم ميكردهاند. خدا را شكر آن دوران هر چه بود سپري شد و رييسجمهوري روي كار آمد كه خودش را نوراني نميديد و فكر نميكرد از عالم قدس فرو افتاده بلكه به صراحت خودش را حقوقدان ناميد و اعلام كرد ميخواهد رييسجمهور ايران شود نه مدير جهان يا معجزه هزاره سوم. حقوقدان نيازي به استقبال گرم ندارد، بلكه مطلوبش اين است كه همهچيز سرجاي خودش قرار بگيرد و مردم قانوني و معقول امورشان را پيگيري كنند و نيازي نداشته باشند تا دنبال ركاب بدوند. همان روزهاي نخستين دولت محترم هم بيشتر دلسوزان هشدار دادند كه اين رفتارها و استقبالها مناسب اين دولت و شعارهاي معقول و متين او نيست و نبايد اجازه دهد كه مشتي بادمجان دور قابچين شلوغش كنند و ملت را دنبال خود بچرخانند.
چهار. الان شما فهميديد كه كمرنگ شدن استقبال تقصير كي بوده و اين استاد از كي عذر خواسته.
پنج. مارادونا رو ول كن دوستانت را بگير. شما از كيهان و دلواپسان ضربه نميخوريد بلكه از رييس ستاد مخلص ضربه ميخوريد.