قطب گرايي و پروژه ضدانقلابسازي
سايت خبري الف وابسته به احمد توكلي با اين عنوان نوشت: «روز پنجشنبه يك همايش سياسي در ورامين كه داراي مجوز قانوني بود، توسط جمعي از مخالفانشان به بينظمي كشيده شد و در نهايت ناتمام باقي ماند. اتفاق جديدي نيست. پيشتر نيز همين اتفاق براي برخي ديگر از گروهها رخ داده بود و پيشتر مراسمي كه مدعوش يك عضو ارشد بيت حضرت امام بود نيز به همين سرانجام منتهي شد. ماجراي برخورد فيزيكي با يك نماينده مجلس در شيراز نيز در همين چارچوب قابل اشاره است. از زواياي مختلف ميشود اين رخداد سياسي را ارزيابي كرد. بدون ترديد اين رفتارهاي سياسي قابل دفاع نيست و لازم است نهادهاي قانوني ضمن برخورد با اين قانونشكنيها عوامل اصلي آن را معرفي كنند. قانونشكني چند جوان دغدغهمند در ورامين يا پيشتر در شيراز و غيره ناشي از نوع مواجهه خواص و رسانهها با گروههاي مخالف است. وقتي اينطور وانمود شود كه حق تنها در انحصار يك گروه و جريان است و هرآنچه از ما نيست ضدنظام است، طبيعي است كه اين هيجان رسانهاي به شكل مضاعفي در كف خيابان به برخوردهاي غيرقانوني كشيده ميشود. اما اين برخوردهاي غيرقانوني تنها يك سوي داستان است. تاكيد بر اينكه مخالف ما، گروههاي ضدجمهوري اسلامياند،
نه تنها كشور را وارد يك دوقطبي دامنهدار ميكند كه آثارآن تا خانوادهها نيز پيش ميرود، بلكه در ميانمدت پروژهاي را كليد ميزند كه عملا بسياري از مخالفها به شكل طبيعي ضدانقلاب ميشوند. اين چهره زشتي براي انقلاب است كه بعد از سه دهه هنوز رقابتهاي انتخاباتي را بين حق و باطل تصوير كنيم. گويي در هر انتخابات يك سوي داستان ضدانقلابي نشسته است كه كمر بر حذف جمهوري اسلامي بسته است. كساني كه آگاهانه يا ناآگاهانه بر پيكربندي دودويي مسائل سياسي دامن ميزنند، تكانههايي به سرمايه اجتماعي كشور وارد ميكنند كه به يقين زير پوست جامعه خواهد ماند و به قاعده «وابستگي تاريخ به راه طي شده» اثر اين پيكربندي و قطربندي در ديگر مناسبات سياسي و اجتماعي نيز استمرار خواهد داشت. در جامعه دو قطبي گروهها زندهاند به قطب مخالفشان. زيست آنها در ساخت قطب مقابل است و اساسا حيات او در ايجاد يك قطب فرضي و تخيلي و وهمي است. در سيطره اين جامعه قشريگرا، پروژه خالصسازي شكل ميگيرد. به اين معنا كه قطبيگرايي ادامه مييابد و با حذف قطب مقابل، درون قطب پيروز نيز دو قطبي ديگري شكل ميگيرد و هرازگاهي عدهاي را از مناسبات رقابت و حيات سياسي حذف ميكند. پروژه ضدانقلابسازي مشاركت در انتخابات را ممكن است در كوتاهمدت با هيجان بيشتر كند، اما در ميانمدت و بلندمدت بهشدت مشاركتگريز است و نوعي خستگي و افسردگي اجتماعي ايجاد ميكند. آثار و عوارض اين نزاع توهمي بيش از اين گزارههاست. اين يادداشت تنها تنبيه و تذكري بود تا تاكيد كنيم حوادثي چون ورامين و غيره در همين نقطه متوقف نميشود و ريشه اين قانونشكنيها را بايد در مواجهات نخبگاني ميان رسانهها ديد.