داعش؛ كاتاليزورها و تقسيم سلولي
خلأ قدرت مركزي در عراق بعد از حمله امريكا، مداخلات دولتهاي خارجي از داخل و خارج منطقه، پروژه زنده كردن خلافت عثماني تركيه و سرمايهگذاري قطر و عربستان براي كسب جاي پا و نفوذ در سياست خارجي و از همه مهمتر مقابله با اهداف سياست خارجي ايران را ميتوان نام برد.
سازماندهي داعش همچون نامش يك روند تكاملي تدريجي داشته و دايما در جهت انسجام بيشتر و تمركز رهبريت حركت كرده است. از تحركات داعش به خوبي ميتوان فهميد كه در وجود رهبريت مركزي و اتاق فكر اين جنبش اجتماعي كه به تدريج به يكي از ثروتمندترين گروههاي جهادي تبديل و هماكنون يكي از بزرگترين ارتشهاي خصوصي جهان است نبايد شك داشت. اين عامل توانسته است به داعش كمك كند كه در طول حيات خود از قدرت انعطاف عملياتي، جابهجايي سريع، حركات ايذايي و ضربات آني استفاده كند.
در اواي ل پاييز سال جاري و بهدنبال ورود روسيه به صحنه عملياتي سوريه و همكاري با ايران براي جلوگيري از سقوط دولت اسد، داعش يك راهبرد چند وجهي طراحي كرد كه مهمترين مشخصه آن اتخاذ سياست تكثير سلولي بود. يعني چنانچه سلسله اقدامات يك ماهه اخير داعش از انفجار هواپيماي روسي در آسمان مصر، انفجار در منطقه برج البراجنه در ناحيه جنوبي بيروت و انفجار فرانسه را ترسيم كنيم اين خط نشان از تكثير سلولي داعش و پراكنده شدن اهداف و عمليات براي بهم زدن قواعد بازي و مصالحه سياسي و ايجاد رعب در ميان دولتها دارد. تمركز روي ميدان عملياتي فوري در چند جبهه براي حفظ زمين و روحيه نيروها از ديگر مشخصههاي بارز اين راهبرد بوده كه نتيجه آن جنگ در چند جبهه نظير اقدامات چريكي عليه دولت سوريه و عراق، نيروهاي مخالف دولت سوريه، گروههاي كرد محلي و ساير مسلمانان كه با دولت سوريه و عراق همسو هستند، است.
براي بررسي و تجزيه و تحليل چگونگي تعامل و رويارويي با پديده داعش بايد از زمينههاي تاريخي و اجتماعي شكلگيري و همچنين تاثير عوامل و كاتاليزورهاي آن عبور كرد. درست است كه روند تاريخي و واقعيات كنوني سياسي اجتماعي منطقه براي فراهم كردن زمينه نطفه بندي، تولد و رشد داعش باعث ايجاد تغييرات ماهوي در شكلگيري و شتاب گرفتن تحولات كنوني منطقه شده است، اما محدود كردن ديدگاه و تجزيه و تحليل اين جنبش به سطح تحليل صرفا محلي يا منطقهاي و بر پايه صرفا باورهاي مذهبي، راه صحيحي نيست. لذا براي فهم داعش بايد از اين سطح عبور كرده و به داعش به صورت پديدهاي ژئوپولتيك كه ميتواند تغييرات ژئو استراتژيكي منطقهاي و بينالمللي را خلق كند، نگاه شود. توجه به واقعيتهاي تاريخي لازم است اما كافي نيست زيرا اين واقعيتها حتي اگر بهصورت كاتاليزور عمل كند همواره وجود داشته است. تدوين چگونگي رويارويي با پديده داعش نيازمند شناخت عميق و اتخاذ يك متدلوژي علمي و جديدي است كه پايههاي سياسي اجتماعي آن را در كنار از بين بردن كاتاليزورهاي منطقهاي و فرا منطقهاي مورد توجه و هدف قرار دهد.