• ۱۴۰۳ جمعه ۹ شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3502 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۲۵ فروردين

دونالد ترامپ

نااميدي از سوپرقهرمانان و پناه بردن به جوكر

سيد محمد بهشتي

ابرقهرماناني چون زورو (۱۹۱۹)، سوپرمن (۱۹۳۸) و بت‌من (۱۹۳۹) دوره‌اي طلايي از سينماي امريكا را ساختند؛ شخصيت‌هايي با درون‌مايه‌اي كم و بيش مشابه كه با استقبال بسياري از سوي مخاطب امريكايي مواجه شد و زمينه و مقدمه‌ را براي ظهور اسپايدرمن (۱۹۶۲)، هالك (۱۹۶۲)، پليس آهني (۱۹۸۷)، مرد آهني (۲۰۰۸) و... فراهم كرد. اين قهرمانان هرچند ساخته و پرداخته تخيل بود وليكن به‌خوبي رويايي امريكايي را به تصوير مي‌كشيد؛ شواليه‌هايي كه به واسطه برخورداري از نيروهاي مافوق‌بشري و از روي انسان‌دوستي با بدمن‌هاي داستان مبارزه مي‌كردند و در نهايت پيروز ميدان بودند. به قول اومبرتو اكو با اينكه نيروي اين قهرمانان حتي مي‌توانست كهكشان‌ها را مسخر و جهان را يكسره از ظلم و جور پاك كند وليكن ميدان تاثير خيرخواهي‌شان از مقياس دهكده و شهرشان فراتر نمي‌رفت، حال‌آنكه در همان زمان جهان واقعي با مشكلات جدي‌تري مواجه بود. در واقع اين فيلم‌ها «خوبي» را كارهاي خير جزيي و سركوب بدمن‌ها و «بدي» را عدول از قوانين شهروندي وانمود مي‌كرد، با اينحال خيال مخاطبي را كه معمولا جهانش از مرزهاي ايالات متحده فراتر نمي‌رفت از گسترش عدالت در مقياس جهاني خشنود مي‌ساخت.
جالب است كه به فاصله كوتاهي پس از خلق اين شخصيت‌ها امريكا در سال ۱۹۴۲ وارد جنگ جهاني دوم شد و آنچه تا آن‌روز فقط در خيال بود فرصتي براي ظهور و تحقق در واقعيت پيدا كرد. امريكا با روياي بت‌من‌گونه‌اي كه يكسويش قدرت نظامي و سوي ديگرش نمايش خيرخواهي بود، وارد جنگ شد تا آلمان و ژاپن، جوكرهايي را كه (مثلا در عمليات پرل هاربور) پا از گليم‌شان درازتر كرده بودند سرجاي خود بنشاند. همين تصور بت‌من‌گونه بود كه در راه انسان‌دوستي استفاده از سلاح اتمي را موجه جلوه مي‌داد، بدون اينكه تبعات گسترده و درازمدت آن را در نظر بگيرد.
امريكا تا مدتي بعد از جنگ جهاني دوم نيز با همين چهره خيرخواهانه در صحنه جهاني حضور فاعلانه داشت. از نشانه‌هاي آن «دكترين ترومن» و «طرح مارشال» (۱۹۴۷) بود با همان درون‌مايه اخلاقي كه امريكا را مجاز به دخالت و تصميم‌گيري براي ارتقاي دموكراسي، بهداشت و آموزش و... در كشورهاي فقير و عقب‌مانده و جنگ‌زده مي‌كرد؛ برنامه‌هايي كه عمده هدفش تشفي خاطر امريكاييان بود و نه سعادت جوامع محل اجراي اين طرح. لذا اين نوع دخالت‌ها از آنجا كه صرفا تصور امريكايي از شرايط مطلوب را معيار قرار مي‌داد بي‌آنكه شناخت درست و پايه‌اي از جهان و مشكلاتش داشته باشد معمولا به آشفتگي منتهي مي‌شد تا اصلاح. در واقع روياي بت‌مني هر چند در سينما موفق و مقبول بود در عالم واقع ناموفق از آب در‌آمد؛ جنگ ويتنام (۱۹۵۵- ۱۹۷۵)، جنگ كره (۱۹۵۰–۱۹۵۳) و كودتاهاي نظامي همچون كودتاي 28 مرداد در ايران (۱۹۵۳) و كودتاي شيلي (۱۹۷۳) نمونه‌هايي از دخالت‌هاي امريكا در جهان بعد از جنگ است. پيامدهاي عملكرد آمرانه امريكا در قامت يك ابرقدرت، به تدريج تنفر جهاني از آن را نيز برمي‌انگيخت.
طبعا اين موج سبب تلقين احساس ناامني و تهديد از سوي جهان خارج عليه امريكا شد و احتمالا همين احساس بود كه ايده «جهان در خطر» را به سينماي امريكا وارد كرد. بدين ترتيب تصور امريكاييان از خود و مسووليت‌ جهاني‌شان نيز تغيير ماهيت داد و امريكا را از يك «خيرخواه» به يك «منجي» تبديل كرد. ايده «جهان در خطر» ژانر فيلم‌هاي آخرالزماني هاليوود را پديد آورد؛ در اين فيلم‌ها عمدتا مي‌بينيم تهديدي انساني يا طبيعي يا مافوق طبيعي «جهان» را به خطر انداخته است، جهاني كه معمولا محدود به امريكا به مركزيت نيويورك يا لس‌آنجلس است.
اينك مدتي است كه اوضاع به هم‌ريخته و خصوصا تبعات منفي حضور امريكا در گوشه و كنار كره زمين روياي نجات جهان را نيز عقيم و وقايع دهشتناكي همچون يازده سپتامبر، ترس امريكا از جهان را بيشتر و بيشتر كرده است. امريكا رفته‌رفته به اين نتيجه رسيده كه جهان قدر خيرخواهي‌‌اش را ندانست و به ناگزير امريكايي‌ها مجبورند مناسبات خود را با جهان تغيير دهند. اگر روزگاري امريكاييان سوپرقهرمانان شجاع و خيرخواه را به عنوان نمايندگان خود به ميدان مبارزه با پليدي مي‌فرستادند، امروز و به دنبال اخبار مكرر شكست اين سوپرقهرمانان و از روي استيصال به دامن ژوكر و بدمن كه هنرشان نابود كردن است چنگ زده‌اند و به ايشان پناه برده‌اند و ديگر قصد اصلاح جهان را ندارند و فقط مي‌خواهند جهان كوچك‌شان در امنيت به سر ببرد.
به هر ترتيبي كه سعي كنيم پديده‌اي چون دونالد ترامپ را در ترازوي سوپرقهرمانان پيشين تحليل كنيم ناكام خواهيم بود؛ شخصيتي بدسيرت و بدصورت كه ابايي از مرعوب كردن جهان ندارد و با اين وجود هرچه جريان انتخابات درون حزبي امريكا پيش مي‌رود ترامپ از يك شوخي تبديل به گزينه‌اي جدي براي انتخاب مي‌شود.
 اين اقبال عمومي به يك نامزد رياست‌جمهوري كه قرار است دهه آينده سرنوشت امريكا و جهان را رقم زند ما را به اين سمت مي‌راند كه بپذيريم اين‌بار به خاطر ترس امريكا از جهان بخشي از جامعه امريكا قصد دارد به دامن جوكرها پناه ببرد. با اين ترتيبات به نظر مي‌آيد اين‌بار جهان است كه بايد به كمك امريكا بشتابد و امريكا را نجات دهد و در غيراين‌صورت تهديد امريكا براي جهان جدي‌تر مي‌شود. ترامپ و جوكرهايي نظير او رييس‌جمهورهاي آينده امريكا خواهند بود مگر اينكه دور ضايع ترس و تنفر جهان از امريكا و ترس امريكا از جهان به نحوي بشكند و اين موضوعي است كه همه اهل جهان بايد به آن دعوت شوند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون