تيراژ پيادهرو
سيدعليميرفتاح
يك خواننده ايراني ميرود يكي از شهرهاي ارمنستان يا تركيه يا امريكا كنسرت برگزار ميكند، يك سري شهروند ايراني هم ميروند به همان جا و پول ميدهند و در كنسرت حضور پررنگ به هم ميرسانند. اوضاع از اين هم مبالغهآميزتر است: يكسري خواننده و يكسري تماشاچي از ايران بلند ميشوند ميروند به يك كشور ديگر و آنجا دورهمي پول خرج ميكنند و دست ميزنند و شادي ميكنند و سوغاتي ميخرند و برميگردند... يك اتفاق ديگر هم دارد ميافتد. يك نويسنده ايراني، كتابش را برميدارد و ميبرد آلمان يا فرانسه يا آذربايجان يا امارات، چاپش ميكند و در يك فرآيند عجيبي به دلار يا به يورو ميفروشد به هموطنانش. الان شما كنار پيادهرو، هر كتابي را كه آن طرف چاپ شده با نازلترين قيمت ميتوانيد پيدا كنيد. كتاب «شاه» را اينجا ريسو كردهاند و به ارزانترين قيمت ممكن ميفروشند. دهها كتاب و مجله و سيدي و موسيقي و غيره را هم ميفروشند. يك اتفاق ديگر هم افتاده كه خيلي جالب و قابل تامل است: روشنفكران ايراني در خارج مقابل هم مينشينند و باهم بحث ميكنند و شبكههاي فارسيزبان آنها را پخش ميكنند و ملت با ذوق و شوق تماشا ميكنند. تبليغ ميكنند كه آقاي دكتر فلاني و مهندس بهماني در شبكه بيساري باهم درباره موضوعات ديني بحث ميكنند. اين بحث را چه كسي ميبيند؟ من و شما. يعني همين مايي كه در ايران نشستهايم مناظرهاي را ميبينيم كه هموطنانمان در امريكا برگزار كردهاند و در انگليس برودكست كردهاند... چه اتفاقي ميافتاد اگر اين مناظره در همين تلويزيون خودمان پخش ميشد؟ چه كفر و الحادي گسترش پيدا ميكرد اگر همه كتابهايي كه در خارج چاپ شده، در همينجا چاپ ميشد؟ اگر اينجا به اين دليل اجازه ندادند كه مثلا حرفي و سوالي اشاعه پيدا نكرده باشد، اينكه نتيجه عكس داده. الان شما از سر ميدان هفتم تير راه بيفتيد به سمت ميدان وليعصر ببينيد كنار پيادهرو چند عنوان كتب ممنوعه ميبينيد كه علني و به ارزانترين قيمت در حال شيوع است؟ اگر بحث كلامي مربوط به وحي و قرآن در حوزه و دانشگاه با آزادي هرچه تمامتر درميگرفت و كسي سر راهش مانع نميتراشيد، الان اين بحث تخصصي به كوچه و بازار نميكشيد و بهعنوان برنامه پربيننده بدل نميشد. ميدانيد چه ميخواهم بگويم؟ ميخواهم بگويم كه آزادي قانوني و معقول اتفاقا راهحلي است براي كنترل و كاركردي است براي اينكه «چيز»ها در محدوده معقول خود بمانند. علم كلام در تمدن اسلامي چرا اين همه پيشرفت كرد؟ دليلش اين بود كه بزرگان ما با آزادي هرچه تمامتر به مخالفين نظري خود مجال دادند كه با فراغ بال بحث كنند و حرفي را يواشكي و پنهاني به توسط مخالفين نشر ندهند. آزادي يك روش است نه ضد روش.