كتابخانههاي مدارس
شبيه كتابخانههاي
مدارس ديني است!
عباس جهانگيريان | اين روزها كتاب، رقيب بسيار سختي به نام دنياي مجازي دارد و اگر اين وضعيت مديريت نشود، ممكن است تيراژ كتاب حتي به كمتر از اين هم برسد. تا جاييكه از طريق ناشري متوجه شدهام تيراژ يك كتاب به 200 تا هم رسيده است! در جهان امروز، ميتوان از همين فضا براي رشد و گسترش فرهنگ كتابخواني بهره برد. همچنانكه در فرانسه ديدهام مسافران مترو به وسيله تبلتهاي خود كتاب ميخوانند. در ايران نيز مراكزي مانند كانون پرورش فكري كودكان ونوجوانان ميتوانند يكسري كتابها را در فضاي مجازي منتشر كنند. در حوزه كودك و نوجوان تا زماني كه كتاب خواندن به عنوان عادت و نياز در نيايد، نبايد توقع داشته باشيم بچهها كتاب بخوانند. اتفاقي كه در آموزش وپرورش بايد پيگيري ميشد، تعريف زنگ كتاب بود اما در هفته كتاب هر وزيري كه ميآيد، درسخنرانيهايي زيبا، شعار ميدهد اما با اتمام هفته كتاب، تمام اين وعدهها هم به دست فراموشي سپرده ميشود. از سوي ديگر كتابخانههاي مدارس بسيار فقير است و عموما در آنها كتاب جذابي براي كودكان نيست. گويي كتابخانه مدارس ديني است درحالي كه بايد با ذايقه بچهها آشنا باشيم و آن را در نظر بگيريم. هرچند آموزش و پرورش بزرگترين انتشارات كودكان را همچون «مدرسه»، «كانون پرورش فكري» و «منادي تربيت» در اختيار دارد، اما از آنها مشورت نميگيرد. بنابراين تا زماني كه اين وزارتخانه و از سوي ديگر خانوادهها، كودكان را به كتاب خواندن تشويق نكنند، تلگرام و بازيهاي كامپيوتري برايشان جذابتر خواهد بود. بايد به اين نكته نيز توجه داشته باشيم كه در حال حاضر يكسري كتابهاي ترجمه شده عموما خيلي با استقبال كودكان روبهرو ميشوند مانند كتابهايي كه نشر افق منتشر كرده است. اما در ميان كتابهاي تاليفي نويسندگان ايراني، اقليتي از آثار، موردعلاقه كودكان بودهاند زيرا بسياري از اين آثار بيشتر جنبه آموزشي دارد و در گزارشهايي كه از سوي كارشناسان منتشر شده، مشخص است كه كودكان رغبت چنداني به خواندن اين آثار ندارند چراكه آنان خواهان داستان و كتابهايي هستند كه جاذبههاي داستاني دارد نه آموزش مستقيم از طريق كتاب. در همين كشور خودمان براي امضاي ترجمه «هري پاتر» برنامه برگزار ميشود! اين اتفاق بايد براي نويسندگان ايراني هم بيفتد و در اين ميان نقش دولت بسيار پررنگ است. وقتي آثار ما در سكوت و خاموشي ميآيد و ميرود، چه اتفاقي براي آن نويسنده و اثرش ميخواهد بيفتد؟! اين در حالي است كه در كشوري مانند كلمبيا مراسم رونمايي از كتاب در ميدانها برگزار ميشود اما در اينجا اصلا توجهي به اين موضوعات نداريم و ادبيات ما در حاشيه و سايه است. و نكته آخر اينكه بدترين كار در حوزه توسعه كتابخواني، اين است كه اولين بار يك كتاب بد به دست كودك بدهيم. با اين كار او را براي هميشه از كتاب دور كردهايم. كودكان را بايد با كتابهاي خوب به كتاب خواندن علاقهمند كنيم و در اين رهگذر راهي جز فرهنگسازي نداريم زيرا ملتي كه با كتاب قهر كند، هرگز نميتواند منتظر سرنوشت خوبي باشد.