«اعتماد » پيشنهاد ميدهد|فراخواني «السابقون انقلاب» از سوي روحاني چهرههاي سياسي اين پيشنهاد را به بحث گذاشتند
پيشكسوتان انقلاب دور يك ميز
مجتبي حسيني/13 هزار و 120 روز از پيروزي انقلاب اسلامي گذشت. روزهاي تلخ و شيريني كه انقلاب و نظام جمهوري اسلامي را وارد سي و هفتمين سال تولد خود ميكند. انقلابي كه همه ايرانيان و همه مبارزان در آن نيت و اراده شان براي پايان بخشيدن به خودكامگي پهلوي دوم و فروپاشي نظام پهلوي بود. 36 سال پيش ايرانيان نتيجه با هم بودن را چشيدند و توانستند خواست خود را بر رژيمي كه به اصالت مطالبات مردم توجهي نداشت و وقعي نمينهاد، تحميل كنند. از آن روزها، روزهاي زيادي ميگذرد و حالا وقت آن است كه دوباره از خود بپرسيم ما كجا ايستادهايم و چرا يكي بودنمان را از دست دادهايم؟ «ما»يي كه با يك هدف و با شعار استقلال ، آزادي ، جمهوري اسلامي و در يك مسير قرار داشتيم چه شد كه رفاقتهايمان جاي خود را به تخاصم و تنازع داد و مسيرهايمان يكي پس از ديگري انشعاب خورد؟ اين فضاي پرالتهاب دروني، اين دعواهايي كه ديگر نبودنش غيرعادي به نظر ميرسد، اين همه انشعاب و انشقاق در ميان نيروهاي سياسي درست از چه زماني تقدير سياسي ما شد؟ 36 سال پيش كه ما قدم در اين راه گذاشتيم چه ميخواستيم؟ در آن زمان كه انقلاب اسلامي ايران روح يك جهان بيروح شد و وقتي توانستيم در زمانه بياعتباري همه ايسمها با دست خالي استبدادي ديرپا را از پاي درآوريم چه رويايي در سر داشتيم؟ در آن زمان ودر كار خلق به دنبال چه نوع سياستي بوديم؟چگونه بايد مسالمتآميز و محترمانه در كشتي انقلاب طي طريق كنيم و به ساحل امن آرامش برسيم؟براي تلطيف، تعديل و تاليف قلوب و اذهان مبارزان انقلاب ديروز و كارگزاران و سياستمداران امروز چه بايد كرد و چه كساني بايد پيشقدم شوند و چگونه؟درسالروز پيروزي انقلاب چگونه ميتوان دست سياستمداران سختي كشيده براي پيروزي انقلاب را در دست هم قرار داد تا آنان دوباره بيهيچ واسطه شري و عناصر دو بهم زني بتوانند از گذشته، از يكي بودن، از تصورهايشان از خاطراتشان و از اختلافات و اشتراكاتشان بگويند و بشنوند؟ اينك با گذشت بيش از سه دهه براي تحليل موقعيت امروزمان چارهيي نداريم كه به اين سوالات بينديشيم و سياستمداراني را كه فكر ميكنند تاريخ با آنها آغاز شده در برابر اين پرسشها قرار دهيم. پيروزي انقلاب اسلامي و فرود آمدن انقلابيون بر زمين سخت واقعيت و مواجهه آنها با چهره عريان قدرت، دلمشغوليهاي تازهيي را براي مديران انقلابي آفريد. ياران انقلابي ديروز از فرداي روز پيروزي رقباي سياسي يكديگر شدند و در رقابت سياسي، آن آرمانهاي نخستين كمرنگ شدند و كم كم تبديل به خاطرهيي نوستالژيك... چنين بود كه سپهر ارزشهاي اخلاقي نيز مصون از اين ماجرا نبود. برادر شدن سياستمداران بعدازمدتي جاي خودش را به اختلافات داد و حذف و طرد رقيب آنقدر راحت جايگزين همزيستي نيروهاي انقلابي شد كه هيچ كس غيرطبيعي بودن آن را متوجه نشد: روايتي كه اكثر بازيگران سياسي جامعه ايران را خواسته و ناخواسته، به سمت و سوي استفاده جناحي از ارزشها روانه ساخت و نظام هنجاري را به مثابه يك نوع فناوري قدرت به استخدام اهداف و اميال خود درآورد. «آيندهسازي» با حذف رفقا آغاز شد و دوستيها و مشاركت دادن رفقا جاي خود را به تثبيت «قرائت خود» از آرمانهاي انقلاب و نظام داد. اما درست زماني كه قاعدهيي براي بازي سياسي در حال استقرار بود و ساحات و ساعاتي كه دو گروه توانسته بودند همديگر را به رسميت شناسند، عناصري ناشناخته و گروههاي افراطي از طرفين دو جناح دست به كار شدند و توانستند با اعتمادسازي، اقدامات انقلابيون اوليه را براي در متن نشستن قدرت، زير سوال ببرند. در اين آشفته بازار ماكياوليستي، انقلابيون اصيل و امام ديدهها سوژه اصلي تهاجم رواني و ترورسياسي بودند. افراطيهاي نفوذي در دوجناح ميدانستند كه براي مصدرنشيني راهي به جر تقرب و مصادره كردن برخي انقلابيون و مفاهيم ارزشي و آزاديخواهانه نيست. همين بود كه با پوششهاي رنگارنگ در طرفين سياسي به ميدان آمدند و راهبردهايي را در صدر اهداف و مقاصد خود قرار دادند كه چيزي نبود جز فاصلهاندازي و اختلافسازي ميان نيروهاي انقلاب، ترور سياسي و شخصيتي چهرههاي مورد وثوق مردم و بدبين كردن افكار عمومي نسبت به آنها، نفوذ در اركان قدرت، آشفتهسازي فضاي سياسي كشور و كمرنگ كردن اخلاق در مناسبات سياسي، مصادره كردن مفاهيم ارزشي و مردمي نظام و دفاع بد از آنها، تلاش براي تبديل نيروهاي انقلابي نظام به اپوزيسيون و...
ماحصل راهبردهاي اين افراطيها و فرصت طلبان دوجناح تا حدود زيادي عملياتي شد تا بسياري از چهرههاي انقلابي و كارگزاران دلسوز نظام از هر دو جناح معتبر كشور كه بيش از همه با جنس اين دوگروه واپورتونيست و اهداف آن آشنا بودند، بيايند و هشدارهايشان را روانه بازار و كارزار سياست كنند اما صداي آنها در ميان هياهوي پياده نظام افراطيهاي جاخوش كرده در طرفين دوجناح گم شد؛ صداي كساني كه از يك سو درقامت رويشهاي جديد انقلاب و از سوي ديگر با لباس دموكراسي خواهي ،خود را جا زده بودند آنچنان در اين سالها بلند شده بود كه صداي اينان را خورد تا ريزشها بيش از رويشها نماد و نمود بيابد. مركز ثقل فعل و انفعالات اين جريان دوسر كه نه اعتقادي به مفاهيم ارزشي انقلاب اسلامي داشت و نه دلي در گرو آرمانهاي اجتماعي و آزاديخواهانه مردم بي شك در داخل پي ريزي نشده بود.شايد همين ترس از خدشه به آرمانهاي انقلابي و انقلابيون اوليه بود كه باعث شده تا «امامديدهها» كه در روزگار نبود اينافراطيهاي نفوذكرده در جناحين ، رفاقت را رقابت كرده بودند به خود آيند و احساس خطر كنند. همين بود كه برخي از اينان آمدند و يكديگر را دلسوزان انقلابي خواندند و از هم خواستند تا اختلاف سليقهها را همچون حاشيهها، كناري بگذارند و ريشهها را دريابند كه به زعم آنان ريشه انقلاب در حال خورده شدن بود. اين نيروهاي انقلابي با اضطراب در حال مشاهده صدمه به كشتي انقلاب بودند، كشتياي كه با صبرها و سختيها ساخته شده بود. اگرچه يكي دوسالي است كه تعدادي از انقلابيون شناسنامهدار در مواجهه با اين نيروهاي افراطي، از صف بنديهاي تمامي سالهاي پس از پيروزي انقلاب عبور كردند و نتيجهاش در انتخابات رياستجمهوري سال 92 به تاييد راي اكثريت شركتكنندگان در انتخابات رياستجمهوري رسيد اما هنوز كار دلسوزان انقلابي دو جناح به اتمام نرسيده است، هنوز پيادهنظام جريان انشقاق ساز و افراطي به ميدان سياست، آمد و شد دارد و با ابزار در اختيار همچنان همان راهبردهاي بنيانبرافكن خود را در جنگي زرگري در طرفين دو جناح دنبال ميكند. خطر اينان همچنان انقلاب و نظام را تهديد ميكند. چيزي در حال از دست رفتن است كه فراتر از حذف يك جناح است. امروز چپ و راست، اصلاحطلب و اصولگرا در مقابل يك خطر جدي قرار گرفتهاند. خطري كه سازندگان و طراحانش با پوششهايي در ظاهر متضاد و نيروهايي همچون دو لبه قيچي به جز قدرت، اصل ديگري را نميشناسند، كساني كه حاضرند در طرفهالعيني براي حفظ جايگاه شان تمام ارزشهاي انقلاب و نظام را چوب حراج بزنند و در مقابل ديدگان ايرانيان، تمام گذشته را سياه و پلشت تصوير كنند. اما نكته مهمتري هم در اين ميان وجود دارد و آن اينكه مخاطبان اين افراطيهاي جاخوش كرده در طرفين، نسلي هستند كه هم امام را ديدهاند و هم جنگ را. آنها فضاي پر از ارزش و ايثار براي ديگري را تجربه كردهاند و طعم شيرين باهم بودن را چشيدهاند و ميتوانند دوباره باهم ، افراطيهاي فرصت طلب را غربال كنند. شايد هنوز كار از كار نگذشته باشد. گفتنش كمي دشوار است، در حال حاضر به نظر ميرسد نسلي كه ميتوانست و ميتواند نگذارد تا قطار انقلاب از ريلش خارج شود، هنوز دم و بازدم سياسي دارد. كافي است تا همه سياستمداران دلداده به اصلاحطلبي و اصولگرايي كه براي انقلاب از جواني و جان، از رفاه و آسايش خود گذشتند تا انقلاب اسلامي ايران 36 ساله شود يك بار كنار هم بنشينند و علل موجده و مبقيه انقلاب و نظام را با هم دوره كنند. اين همان چيزي است كه حسن روحاني در قامت يك سياستمدار محترم دو جناح با محوريت اعتدالگرايي ميتواند اجرايي شود. رييسجمهور در مقام نقطه كانوني اين اقدام ميتواند به مناسبت سالروز پيروزي انقلاب از تمامي پيشكسوتان انقلاب دو جناح دعوت كرده و ميزباني كند. همنشيني پيشكسوتان انقلاب و بررسي مهمترين چالشهاي پيش روي نظام با نيمنگاهي تحليلي به علل موجده انقلاب از سوي اينان ميتواند بركات و اثرات موثري را براي برونرفت از وضعيت فوق و حاشيهنشين كردن نيروهاي بياعتقاد به انقلاب و نظام داشته باشد. فرداي ايران در گرو كاري است كه امروز سياستمداران و كارگزاران انجام ميدهند. تصحيح گذشته و تلطيف قلوب رفقاي انقلابي در سالروز پيروزي انقلاب به ميزباني حسن روحاني و حضور همه پيشكسوتان انقلابي در كنار هم و دست در دست يكديگر در مرقد بنيانگذار كبير انقلاب ميتواند آغازي دوباره براي پالايش همه بداخلاقيهاي موجود در سپهر سياسي كشور باشد. شايد كنار هم نشاندن و زيريك سقف كردن اين نيروهاي انقلابي توسط حسن روحاني كار سختي باشد اما بيشك از انقلاب كردن و پيروز شدن آسانتر است. اين همان راهي است كه سيد حسن خميني، يادگار امام راحل پيشرويمان قرار داده است: «بزرگترين سرمايه كشور، نيروهاي سالهاي انقلاب است كه هنوز هم خيليها به اسم آنها فعاليت ميكنند. بايد نيروهاي ارزشمند با تشكيل گروهها و جمعهاي مختلف، دور هم جمع شوند و با عقلانيت و اخلاق فعاليت كنند.»