چرخدندههاي دموكراسي را بچرخانيم
وحيد معتمد نژاد
فعال فرهنگي
در روزهاي اخير شاهد رويدادهاي سياسي گوناگوني از جمله تركيب كابينه، انتخاب شهردار و... بوديم كه هر كدام در جاي خود و در بطن مطالبات مردمي از اهميت خاصي برخوردار است. در هر كدام از موضوعات فوق «چرخش سياسي» يا «تغيير به خواست جامعه» در چارچوب دموكراسي موج ميزند، اينكه تا چه حد و تا كجا نتايج آن در مسير آرمانهاي جامعه همسو باشد، عملكردي است كه در پايان اين رويدادها در تابلوي روزشمار و سال نگار آنها ثبت ميشود. بهطور كلي چرخش در ادبيات سياسي و تاريخي در تمام دوران و اعصار و حتي در بين جوامع مختلف بينالمللي هميشه بر مدار دو طرفه سير كرده و از نتايج آن هر كدام از دو طيف سياسي و اجتماعي سود بردهاند. اين امر در كشور ما نيز، همراه با آرايش سياسي دولت و نظام و همچنين مشاركت و همت مردمي در صحنههاي اجتماعي و مجازي در برونداد نتايج، چنان درگير است كه براي پيمودن مسير پرچالش پيشرو و آتي با ساختار اجتماعي و سياسي هر كدام از احزاب و جناحهاي سياسي گره خورده و بروز هرگونه اشتباه از آنها را سلب كرده است. مدتهاست كه اعمال تغييرات يا اصلاحات در بدنه سياسي كشور لازم به نظر ميرسيد، لزوم اين تغييرات را ميتوان با اندك دقتي در رفتار و كردار اجتماعي سراغ گرفت و به آيندهاي انديشيد كه با پايههاي دموكراسي در برج توسعه و ترقي به آرامش رسيد. درك اين الزام نه نياز به تورق صفحات فلان منشور سياسي و حزبي دارد و نه نياز به رجوع به آمارهاي خود ساختگي، كه با يك تحقيق ميداني كوچك ميتوان به نياز مبرم و اساسي در تغيير و اصلاح مرام سياسي دولتمردان و به ويژه سياستورزان در قبال مطالبات اجتماعي پي برد. در اين ميان آنچه در اين مرحله بيشتر از همه جامعه را اميدوار ميسازد توجه و نه عمل، به خواست مردمي است كه در ماههاي قبل پاي صندوقهاي راي آمده و تغيير و اصلاح را فرياد زدند، هرچند بهطور گسترده و جامع تا توجه به پيام اجتماعياي كه از داخل اين صندوقها به بيرون درج شد، فاصله بسيار است، اما اگر بپذيريم كه هموار ساختن مسير دموكراسي - آن هم در جوامع كمتر توسعه يافته- با دشواري همراه است، همين اندك توجه در رويدادهاي مذكور، نيز بيش است. بپذيريم، دموكراسي هيچگاه حريف نميطلبد و در ميدان فكر و انديشه به دنبال رقيبي است كه بيشترين آگاهي و دانايي را در حل مشكلات و معضلات دارد. در سالهاي اخير واژه دموكراسي در بيشترين صحبتها، همايشها، مقالهها، كتابها و نشستها بر سر زبانها بوده است و اين بدان معني نيست كه دموكراسي كشف جديد معاصر است. ارايه تعريف واحد و يكدست از دموكراسي كار دشواري است.
بسياري از افراد، كم و بيش در همه جوامع، از همه طبقات، سطوح مختلف علمي- تحصيلي، موقعيت اجتماعي و ديني، دموكراسي را نوع مطلوب حكومت ميدانند، ولي تعريفي فراتر از حد جزيي و مقدماتي در حيطه افراد، معدود است. از تعريف ارسطو كه معتقد است: «شهروند كسي است كه در تصميمگيريها و كارهاي اجرايي اجتماع مشاركت ميكند و به نوبت فرمان ميراند و فرمان ميبرد.» تا تعريف آبراهام لينكلن مبني بر «دموكراسي عبارت است از حكومت مردم، توسط مردم و براي مردم...» همه دموكراسي را بر پايه مشاركت مردمي ميدانند. ترازمعنايي و عملكردي در پايبندي به اصول دموكراسي در تمام جوامع مخرج مشتركي دارد و جامعهاي پيشروتر و مترقيتر است كه بر محور اين همگامي بچرخد در غير اين صورت معاني ديگري از آن استخراج خواهد شد!
به نظر ميرسد جامعه امروز ما در خلال سالهاي گذشته شناخت كاملي از دموكراسي نداشته و چنان با آزمون و خطا در تمام گزينشهاي سياسي خود، دچار نااميدي بوده كه از هر فرصتي براي به كرسي نشاندن اهداف خود كوتاهي نميكند و اين خاص ملتي است كه مقاومت را تنها در خاكريزها نميداند و از صبر نيز به عنوان مباني تغيير و اصلاح ياد ميكند. شايسته است با چنين زيرساخت و مباني فرهنگي و فكري جامعهاي، نبايد از ديگر مسيرهاي انحرافي به رويارويي با افراد جامعه برخاست و در همين مرحله به نتايج رويدادهاي مذكوركه بخش عمدهاي از جامعه با بسياري از آن در گيرند، بسنده كرد. اينكه در مسير تغيير و تحول از كوتاهترين راه به اهداف مشترك سياسي و اجتماعي - تغيير و اصلاح بدنه اجرايي دولت و نظام شهري - برسيم، نقطه عطفي در ثبات جامعه و نظام سياسي است كه در ايران كمتر به چشم ميخورد و بيشتر به چهارراه و تقاطعهاي سردرگم ختم ميشود. هموارسازي مسيرهاي چندگانه در حال حاضر، درخواست همگاني است كه هم دولت و نظام و هم مديريت شهري بايد به آن توجه و عمل كنند.