وقتي از كتاب و كتابخواني سخن به ميان ميآيد بعيد است هركسي كه توان خواندن و نوشتن دارد به ياد مدرسه و به ويژه معلم كلاس اولش نيفتد، يعني همانجا و همان كسي كه آغازي بود براي آموختن مهارت خواندن و نوشتن. صداي بلند خانم يا آقاي معلمي كه الفبا را به ما آموختند تا آخر عمر در گوشمان طنينانداز است و هرگاه تصويري از كلاس و تخته سياه ميبينيم و هرگاه آهنگي با نواي مدرسه ميشنويم روزهاي آموختن خواندن و نوشتن برايمان تداعي ميشود؛ روزهايي كه تلخ و شيرينش هم براي همه نوستالوژيك است. لذت خواندن با مهر معلم و مادر و قصههاي مادربزرگ در دل و جان و ذهن و روان هر كسي نهادينه شود، او را تا آخر عمر بيمه ميكند و ديگر هيچ كس و هيچ چيزي نميتواند بين او و كتاب، اين يار مهربان جدايي بيندازد.
مهناز عليجاني، كارشناس اداره كل آموزش و پژوهش تامين اجتماعي در يادداشتي نوشته است: امروزه ميزان گرايش به مطالعه، از شاخصهاي مهم توسعه به شمار ميرود. بررسيها نشان ميدهد مطالعه و كتابخواني در ايران وضعيت مطلوبي ندارد و عمدتا مردم ايران از خريد يا مطالعه كتاب گريزانند و اقدامات لازم و جدي جهت ترويج و اشاعه فرهنگ مطالعه صورت نگرفته است. او در اين يادداشت به عوامل تاثيرگذار در ترويج فرهنگ كتابخواني پرداخته و در بخشي با اشاره به نقش مدارس و نظام آموزش و پرورش افزود: دشوارترين وظيفه در اشاعه كتابخواني در هر جامعهاي بر عهده مدارس و نظام آموزش و پرورش آن جامعه است. اگر دانشآموز در مدرسه با كتاب آشنا شده و لذت مطالعه و افزايش معلومات عمومي را درك كند؛ از همان ابتداي شكلگيري شخصيتشان با مطالعه خو ميگيرند. عليجاني در بخش ديگري از يادداشت خود به علل بيعلاقگي افراد به كتاب و كتابخواني اشاره كرده و آورده است: بيسوادي و كمسوادي افراد- نارسايي نظام آموزشي و بيتوجهي دولت و رسانههاي گروهي به امر مطالعه- ناكافي بودن كتابخانههاي مجهز و كتابداران متخصص-گراني كتاب و مشكلات اقتصادي- تعدد مشاغل و محدوديت ساعات فراغت افراد و بيتوجهي ناشران و مولفان به نيازهاي مختلف مخاطبان در تهيه و توليد كتاب مناسب را از مهمترين اين علل ميداند. او يادداشت خود را اينگونه پايان داده است: براي رفع موانع و ايجاد زمينه و بستر لازم جهت ترويج و توسعه فرهنگ مطالعه، نهادهاي مختلفي چون خانواده، مدارس و نظام آموزشي، كتابداران و كتابخانهها، دولت، رسانههاي گروهي، ناشران و كتابفروشيها، بايد با رفع مشكلات موجود، همسو و هم هدف، به سمت و سوي مشخصي حركت كنند.
توسعه جامعه و كشور يعني كتابخوان شدن مردم
براساس آمارهاي ارايه شده، سرانه مطالعه در كشور ما بين ۲ تا ۱۵ دقيقه در شبانهروز متغير است. سرانه مطالعه انگليسيها ۵۵ دقيقه و ژاپنيها ۹۰ دقيقه است. انگليسيها پس از ژاپنيها بالاترين سرانه مطالعه در جهان را به خود اختصاص دادهاند. حتي برخي از مردم اين كشور دوست دارند در روز دو روزنامه مختلف را بخوانند. انگليس كتابخوانترين كشور اروپا لقب گرفته است. انگليسيها پس از ژاپن بالاترين سرانه مطالعه در جهان را به خود اختصاص دادهاند حتي اگر كتاب نخوانند اما يك فرهنگ شده كه كتابهاي جديد چاپشده را بخرند و در قفسههاي كتابخانه خود بگذارند. كشورهاي حاشيه خليج فارس كمترين ميزان مطالعه را در ميان مردم جهان به خود اختصاص دادهاند. از هر ۱۰ كانادايي در طول سال؛ ۹ نفر يك كتاب ميخوانند و يك نفر ديگر هم در طول سال به طور متوسط ۱۷ جلد كتاب ميخواند. مطالعه كتاب و نشريه براي ۸۵ درصد كاناداييها امري حياتي و واجب است. هنديها توانستهاند بيشترين زمان سرانه مطالعه در طول روز را با يك ساعت و پنجاه و دو دقيقه به نام خود ثبت كنند. هنديها با ١٠ ساعت و ٤٢ دقيقه مطالعه در هفته، رتبه نخست مطالعه در جهان را در اختيار دارند. آمار سرانه مطالعه در ايران كه به صورت تقريبي ارايه شده نشان ميدهد سرانه مطالعه روزانه (كتاب، روزنامه و...) از ۲ دقيقه تا ۷۶ دقيقه متغير است اما عدد ١٢ دقيقه داراي بيشترين فراواني در ميان آمارهاي مطرح شده است.
اوضاع و احوال كتاب و كتابخواني در مدارس
و بايدها و نبايدهاي آن
ناصر نادري يكي از نويسندگان حوزه آموزشي و از فعالان فرهنگي در وبلاگ شخصي خود موضوع كتاب و كتابخواني در مدارس را مورد توجه قرار داده است او نوشته است: نخست به چند اصل و نكته مهم درباره اهميت، فايدهها، وضعيت و شرايط فعلي مطالعه و كتابخانه در سيستمهاي آموزشي ايران و جهان، و آسيبشناسي و الزامات توسعه آن، به اجمال اشاره ميشود.
خانواده و ايجاد عادت به مطالعه
عادت به مطالعه و خواندن، امري «اكتسابي» است. بر اساس يافتههاي پژوهشي، نخستين عامل موثر در ايجاد عادت به مطالعه، نهاد «خانواده» است. در ضمن، بين ساختار خانوادگي و موفقيت فرزندان در خواندن و زبان، رابطه دوجانبهاي برقرار است. بهعبارت ديگر، بين رشد زبانشناختي كودكان با تعداد كتابهايي كه ميخوانند، رابطه معناداري وجود دارد. روانشناسان معتقدند: در ايجاد عادت به مطالعه، دوره كودكي بهترين دوره است و استفاده از عنصر «بازي» و «سرگرمي» در برانگيختن ذوق و شوق آنان به مطالعه و كسب لذت از آن اهميت خاصي دارد.
مدرسه و عادت دانشآموزان به مطالعه
هنر آموزشوپرورش و مدرسهها بايد اين باشد كه دانشآموزان را به مطالعه «عادت» دهند و خواندن را به بخش پايداري از برنامه زندگي آنها تبديل كنند. لازمه تحقق اين وظيفه، در كلان سيستم آموزشوپرورش، برنامهريزي و مديريت علمي، جامع و واقعبينانه، تهيه زيرساختهاي مديريتي، علمي، اقتصادي، فرهنگي تشكيلاتي و فني، تحول در طراحي و تهيه برنامه آموزشي- درسي، دگرگوني در شيوههاي يادگيري-ياددهي، تربيت كتابداران حرفهاي، بهسازي فضاهاي آموزشي و استفاده از ابزار و وسايل مرتبط با فناوري ارتباطات و
اطلاعات، و... است.
كتاب ، كتابخانه و كتابدار مدارس در آيينه آمار
وضعيت فعلي كتاب، كتابخانه و كتابدار (به عنوان سه مولفه مهم و پيوسته در اين حوزه)، جدا نگرانكننده است. در آمار غيررسمي منتشره در مطبوعات كشور آمده است:
15 درصد مدرسههاي كشور، كتابخانه و كتاب دارند.
43 درصد داراي كتاب هستند، اما فضاي مناسب براي كتابخانه ندارند.
22 درصد داراي كتابخانهاند، اما تعداد كتابهاي آنها استاندارد نيست.
21 درصد نه كتاب دارند و نه كتابخانه.
ظاهرا درصد بسيار كمي از مدرسهها، كتابدار دارند. اين وضعيت بهدليل فقدان عناصري كه در نكته قبلي اشاره شد، پديد آمده است.
محوريت كتابهاي درسي و به حاشيه رفتن كتاب و كتابخواني در مدارس
محور شدن «كتاب درسي» در سيستم آموزش و پرورش كشور ما زماني اتفاق افتاده است كه دانش بشري در سراسر جهان با شتاب متحول ميشود و با سرعت گرفتن عملكرد نظامهاي اطلاعرساني، اثرات آن به سراسر جهان ميرسد. آموزش و يادگيري مبتني بر وب يا سامانههاي اطلاعاتي، نظام چندرسانهايها، سيديهاي آموزشي و متون الكترونيك، منجر به جايگزيني مفهوم «يادگيري» بهجاي «آموزش»، آميختگي كتاب، معلم و كلاس درس، رواج كتاب ديناميك در عصر اطلاعات و پيدايش جامعه اطلاعاتي، و تحول در سيستم مديريت آموزشي شده است. در سيستمهاي پيشرفته آموزشوپرورش در جهان معاصر، استفاده از محتواي درسي ثابت با استفاده از كتابها و متون و ابرمتنهاي ديجيتالي و برقراري ارتباط تعاملي و موثر ميان فراگيران (دانشآموزان و دانشجويان) با هم و با معلمان و استادان (حتي از ملل گوناگون)، تغيير يافته است. استفاده از كتابخانههاي ديجيتالي در چارچوب برنامه درسي- آموزشي در عصر فناوري ارتباطات و اطلاعات و عصر دگرگوني عادتها و رويههاي آموزشي و پژوهشي، با هدف تقويت قابليت تفكر برتر (تفكر خلاق و تفكر نقاد) و ايفاي نقش آفرينندگي، توليد و ساختوساز در عرصه دانش و اطلاعات، بيانگر اهميت و نقش جاودانه كتاب و كتابخانه (البته با شكل نوين و الكترونيكي) در زندگي بشر است.
خواندن وايجاد بنيادهاي اقتصادي پويا
در اوايل قرن بيستم، مساله مطالعه، امري تفنني و سرگرمي تلقي ميشد، ولي اكنون با تحولات فرهنگي، سياسي، علمي، اقتصادي و اجتماعي ملل، اين مساله به مسالهاي عمومي و پايهاي تبديل شده است. از نظر جامعهشناختي، خواندن به بالا رفتن استانداردهاي آموزشي براي همگان و ايجاد بنيادهاي اقتصادي پويا و جامعهاي پايدار منجر ميشود. در نتيجه مطالعه و خواندن، امري اساسي است.
در بسياري از مدارس، كتابخانه به محيطي سرد و متروك تبديل شده است
«من يار مهربانم، شيرين و خوشزبانم، گويم سخن فراوان، با آنكه بيزبانم» اين شعر از عباس يميني شريف ورد زبان كودكاني بود كه روز و روزگاري كتاب را يار مهربان خود ميدانستند؛ ياري كه با زبان بيزباني از هركس ديگري مهربانتر و شيرينزبانتر است.
مهرداد اميري، كارشناس تعليم و تربيت و مشاور مدارس تهران در يادداشتي كه براي «اعتماد» ارسال كرده است پس از اين مقدمه مينويسد: با آنكه توجه به كتاب و كتابخواني از همان دوران كودكي و در كتابهاي درسي مورد توجه قرار گرفته و توصيه شده است و همچنين با وجود اينكه دانشآموزان همواره با كتاب به عنوان ابزار اصلي تحصيل و كسب علم و دانش سر وكار دارند، اما در اكثر مقاطع تحصيلي توجه چنداني به مطالعه كتب غيردرسي نداشته و در اين راستا از خود رغبتي نشان نميدهند. لذا، بررسي اين معضل و پرداختن به ريشههاي آن و همچنين ارايه راهكار مناسب در اين خصوص از اهميت خاصي برخوردار است.
كتابخانه مدرسه پايگاه بسيار مهمي براي شروع مطالعه و ايجاد انگيزه در كودكان و نوجوانان است و كتابدار مدرسه، در صورتي كه مدرسه از چنين نيرويي برخوردار باشد، يكي از موثرترين افراد در جهت رسيدن به چنين هدفي است.
گزارشهاي رسيده از سطح استانهاي كشور حاكي از آن است كه 60 درصد مدارس كشور كتابخانه ندارند و اگر هم مكاني به كتابخانه اختصاص داده شده، فضايى متشكل از چند قفسه خاك خورده است با كتابهايى كه ظاهرا تاريخ مصرف آنها سالهاي قبل تمام شده است. شايد به نظر برسد چنين فضايي متعلق به سالها و دهههاى قبل باشد، اما ظاهرا گذشت دههها و سالها نه قفل اين قفسهها را گشوده و نه خاك لابهلاى صفحات كتابهايمان را در كتابخانههاى مدارس از بين برده و كتابها را تميز و منزه كرده است. اين استاد تعليم و تربيت در بخشي از يادداشت خود ميآورد: از سويي ديگر، حضور تكنولوژيهاي نوين در حوزه فناوري و انتقال دانش و اطلاعات علمي لزوم تجهيز مدارس به كتابخانههاي ديجيتال را دوچندان ميكند. نكته قابل تامل در بحث كتاب و كتابخوانى اين است كه هنوز بخش عمدهاي از مدارس ما فاقد كتابخانهاند. مدارسى هم كه كتابخانه دارند از فضاى فيزيكى مناسب و اتاق مطالعه كه از ملزومات ضرورى يك مدرسه است بيبهرهاند. ضمن آنكه كتاب موجود در كتابخانههاى مدارس تنوع و جذابيت لازم را ندارند، همچنين سازوكارى كه براى آموزش در مدارس در پيش گرفتهايم تمركز محور است، به اين معنى كه كتب درسى در مركز آموزشها قرار ميگيرد و معلم ناچار است كه فقط اطلاعات كتاب را به بچهها انتقال دهد، بنابراين دست معلم و دانشآموز براى يافتن مطالب جديد پيرامون مباحث درسى بسته ميشود و خواهناخواه كتاب غيردرسى كتابخانه نيز بدون طرفدار و خواننده باقى خواهد ماند. در بخش ديگري از اين يادداشت آمده است: انتظار ميرود مطالعه كتب غيردرسى در مدارس جايگاهي ويژه داشته باشد، هرچند برنامه فشرده درسى در مدارس ما عملا براى دانشآموزان وقت آزادي باقى نميگذارد، ضمن آنكه در مدرسه به دانشآموزان نميآموزيم كه مطالعه غيردرسى هم ميتواند بخشى از تكاليف درسى قلمداد شود، اين بيتوجهى موجب ميشود بچهها حتى در اوقات فراغتشان به سمت مطالعه كتاب نروند. اميري يادداشت خود را اين گونه خاتمه داده است: لازم است دبيران و آموزگاران در خصوص تشويق در اين راستا از آموزشهاي لازم در كلاسهاي ضمن خدمت بهرهمند شوند تا بتوانند در اين زمينه در مدارس گام موثرتري بردارند.