مستندنگاري تجربيات راهي براي تكميل پازل بحران
سيامك زندرضوي
در زمينه مستندنگاري جوامع به دو دسته جوامع شفاهي و جوامع مكتوب تقسيم ميشوند. افراد در جوامع مكتوب از سوادشان، هر چقدر هم كه ابتدايي باشد به خوبي استفاده ميكنند و يادداشتهاي روزانه دارند و وقايع اطرافشان را ثبت ميكنند و اين كار را به صورت مداوم انجام ميدهند. در جوامع شفاهي اتفاقات به صورت مستند ثبت نميشود و افراد خيلي زود آنها را فراموش ميكنند. در مورد مستند نگاري در زلزله بم كه به درجهاي در آن حضور داشتم، چند نكته به نظرم اهميت دارد، سازمانهاي زيادي وارد شدند اما سازمانهاي كمي تجربهشان را مستند و مستنداتشان را منتشر كردند. از جمله مجموعههايي كه در دسترس است توسط گروه پژوهش انجمن دوستداران كودك كرمان تهيه شده است. اما اين اقدام ميتواند در تجربياتي مثل زلزله كرمانشاه در سطح وسيعتر انجام شود. بايد كمپيني در اين زمينه تشكيل شود و نهادهاي مختلف از فعاليني كه در منطقه دارند درخواست كنند كه گزارشهاي دقيقي از تجربه خود و افرادي كه با آنها مواجه ميشوند تهيه كنند. اين گزارشها بهتر است متكي بر مصاحبه با افرادي باشد كه در ساعات اول وضعيت منطقه را تجربه كردهاند. ما در هفته نهم زلزله كرمانشاه هستيم، اولين اقدام براي مستند نگاري تجربيات كرمانشاه ميتواند اين باشد كه جزييات ساعات اول حادثه را كه هنوز از خاطر افراد نرفته، در يك فراخوان عمومي جمعآوري كنيم. اينكه در اولين لحظات، چه كساني آمدند، چه كمكهايي رسيد؟ اولين كمك از كجا و چگونه دريافت شد؟ و سوالاتي از اين قبيل كه مصاحبه را به سمت عمقي شدن ببرد. اين كار ميتواند ما را كمك كند كه براي يك بار هم كه شده به سوالات سادهاي پاسخ دهيم و جزييات را مثل يك پازل كنار هم قرار دهيم.
توجه به فرهنگ جوامع در امدادرساني
در تجربياتي كه در زلزله بم داشتم و كرمانشاه با مصاحبه به آن رسيدم. در 24 ساعت اول تقريبا هيچ امدادي از خارج از محيط آسيب ديده نرسيده است. اگر هم امدادگري از بيرون منطقه آمده، دست خالي و بدون آموزش آمده است. در حالي كه اين 24 ساعت بخش از زمان طلايي امدادرساني است. اينجاست كه باز هم ضرورت آمادگي و آموزش اجتماعات محلهاي و محلي براي مقابله با بحران خودنمايي ميكند. در جوامع شهري خانوادههايي كه در مجاورت هم هستند، ميتوانند داوطلباني از بين خود براي آموزش امداد و نجات، برخورد و همراهي با كودكان و همين طور كساني براي اطلاعرساني وضعيت به خارج از محله، جستوجو كنند. ممكن است عدهاي بگويند ما كساني را بيرون از محله آموزش ميدهيم كه در مواقع بحراني امدادرساني كنند. اين نتيجه بخش نيست، به دليل اينكه در لحظات بحراني هر كسي به سراغ خويشاوندان خود ميرود. اما اگر آموزش امدادرساني محلهاي تقويت شود، رفت و آمدهاي غيرضروري كه در ساعات اوليه بين محلهها اتفاق ميافتد، حذف ميشود.
اما بعد از 24 ساعت اول بحران، امدادرسانيهايي از بيرون منطقه آسيبديده صورت ميگيرد. در اين مورد هم بايد آموزشهايي صورت بگيرد. در بم و كرمانشاه بررسيهاي ما نشان ميدهد كه كودكان و نوجوانان تبديل به موجوداتي نامريي ميشوند و ناديده گرفته ميشوند. بزرگسالان به همه موارد و اتفاقات توجه ميكنند. اما به اين گروه عظيم كه هم كنجكاو هستند و هم خلاق توجهي نميشود. بايد در ساعات اول براي كودكان و نوجوانان اين مناطق برنامه مستقل و مشخصي داشته باشيم. البته برنامههاي مانند كتابخواني، بازي و شادي در بم و كرمانشاه براي كودكان برگزار شد و ميشود، اما در مقياس بسيار كوچك اجرا ميشود. يكي ديگر از مواردي كه در بحراني شاهد آن هستيم، اين است كه كمكهاي امدادي به سمت مردم پرتاب ميشود. اين بسيار توهينآميز است. يا در زلزله كرمانشاه شنيده شد كه در ورودي شهرها چيزي شبيه راهزني صورت گرفته است، در حالي كه ما از تمام اتفاقات خبر نداريم. بهتر است هر كدام از اين اتفاقات را در بستري كه آن روي ميدهند و با مشاهدات بلندمدت و با مصاحبههاي اصولي تحليل كنيم. جامعهشناس